بررسی «بتمن: شوالیه آرکام»؛ رسالهای در باب ترس
یک ضرب المثل قدیدمی هست که میگوید “ترس برادر مرگ است”. هر کدام از ما، رگههایی از ترس در عمق وجودمان حس میکینم. ترسهایی که گاه مدتها نهفته باقی ماندهاند اما در زمان و مکان خاص خود، مثل یک غول بی شاخ و دم از درونمان سر برمیآورند و رفتار، گفتار و انتخابهایمان را تحت تاثیر قرار میدهند. فرق ندارد شما چه کسی باشید. یک پزشک، یک معلم، یک دانشجو یا دانشآموز، یک پلیس، یک ورزشکار، یک پدر، یک مادر، یک فرزند و یا حتی یک قهرمان؛ حتی اگر بتمن باشید. ترسها در طول زندگی، بزرگترین دشمن شما هستند و نمیتوانید از دستشان خلاص شوید مگر آنکه بتوانید با شجاعت با آنها روبرو شوید. آخرین بازی سری “آرکام” نیز در همین باره است، ترس! “شوالیه آرکام”، شرح رستگاری بروس وین در قامت قهرمانی به نام بتمن است و این رستگاری چیزی نیست جز روبرو شدن او با ترسهایش.
دکتر جاناتان کرین ملقب به “مترسک” به گاتهام بازگشته تا پس از اتفاقات “تیمارستان آرکام”، دوباره بتمن را به چالش بکشد. گاز ترسآور مترسک، و تهدیدهای او، گاتهام را خالی از سکنه کرده است و تنها مزدوران و خلافکاران برای حکمرانی گاتهام، در شهر باقی ماندهاند. مزدورانی که همگی با حضورشان، بتمن را به مبارزه میطلبند. در این بین شخص مرموزی به نام “شوالیه آرکام” نیز سر و کلهاش پیدا میشود. شوالیه از گذشته بتمن و رازهای او خبر دارد. وی که شخصیتی نظامی و فرماندهی قابل به نظر میرسد، توانسته با تکیه بر “دِرون”های خود، کنترل شهر را بدست گیرد. تنها هدف شوالیه آرکام کشتن بتمن است اما مترسک که می خواهد شکست اسطورهی بتمن را ببیند و نه کشته شدنش را، هر بار شوالیه را رام خود میکند و به او وعده مرگ بتمن در پایان آن شب را میدهد. از طرفی افرادی مثل دوچهره، ریدلر، پنگوئن و … نیز از فرصت استفاده کرده و علیه بتمن، با مترسک همراه میشوند.
داستان به شکل بدی شروع میشود. فصل افتتاحیه بر خلاف انتظار، به وضوح از دو نسخه قبلی پایینتر است. همهچیز با شلختگی شروع میشود و کمی طول میکشد تا چرخ دندههای اجزای مختلف سناریو، درست در هم جفت و جور بشوند. با این حال اگر بتوانید از یک سوم اول بازی جان سالم به در ببرید و مشکلات داستان را تحمل کنید، با یکی دو اتفاق خاص که از قضا یکی از آنها بسیار هیجانانگیز و عالی است، داستان سیر صعودی خود را پیدا میکند. اتفاق خاصی که در واقع شاکله اصلی و ماجرای اصلی این بازی را به خود اختصاص میدهد. در واقع نام بازی و نیز تبلیغات آن و مانور بیش از حد بر روی شخصیت شوالیه، در حالی که با تمام این تفاسیر در حد یک شخصیت فرعی و نه چندان تاثیرگذار در بازی فراتر نمیرود، مخاطب را تا یک سوم اول بازی ناامید میکند. اما ناگهان با رو شدن داستان اصلی شوالیه آرکام، بازی جان تازهای میگیرد و تا پایان، این اتفاق خوشایند در هر قدم و هر اتفاقی همراهتان خواهد بود و به شما اطمینان میدهم که راضیتان میکند.
داستان شوالیه آرکام درباره ترس است. بتمن باید با ترسهایش روبرو شود تا از اسارت گذشته و چیزهایی که او را به آن زنجیر کردهاند رهایی یابد. ترس از ناامید کردن نزدیکانش، ترس از رد شدن از خط قرمزش برای نکشتن و ترس از دست دادن دوستان، همه و همه بتمن را آزار میدهند. برای اولین بار شاهد بتمنی هستیم که بروس وین در پس آن خودنمایی میکند. بروسی که ترسهایش را در پشت نقاب پنهان کرده است و همین نقطه ضعف اوست. مترسک هم این را میداند. او با اینکه از هویت بتمن آگاه نیست اما مطمئن است که در پس این نقاب، رازها و ترسهای دهشتناکی نهفته است. ترسهایی که باعث شده مرز بین یک جانی و یک قهرمان در درون بتمن، به باریکی یک مو باشد و اتفاقا هدف مترسک همین است. او میخواهد نشان دهد ترس چطور میتواند نه تنها از یک انسان عادی، بلکه از یک قهرمان مثل بتمن نیز، یک جانی دیوانه بسازد. مترسک میخواهد نشان دهد بتمن هم با تمام ادعاهایش یک فرد عادی است که بدون نقاب و نام بتمن، ترسهایی دارد که دلیل خوبی برای سقوطش به نیمه تاریک ذهن خواهد بود. مترسک میخواهد همه مردم گاتهام ببینند که حتی قهرمانشان نیز میترسد و فی الواقع نیز همین طور است. ترسهای بروس وین اگرچه در پس نقاب و نام بتمن پنهان شدهاند، اما تاثیر شگرفی بر رفتار او علی الخصوص نسبت به اطرافیانش دارد. گاها میبینیم که چگونه تصمیماتی که وی به ظاهر برای حفظ سلامت دوستان و نزدیکانش میگیرد، در عمل برعکس از آب درمیآید و به آنها صدمه میزند. حالا در پایان این شب بارانی و رعبآور، بتمن باید یکبار برای همیشه زنجیرهای روحش را رها پاره کند. اینکه در پایان چطور از مرز باریک جنون و قهرمانی رد خواهد شد، چگونه با دشمن اصلیاش یعنی ترس روبرو میشود و در نهایت اینکه در پایان سرنوشت ناجی گاتهام چه خواهد بود، چیزهایی است که برای فهمیدن آنها باید تا اتمام بازی صبر کنید. حتی با پایان بخش داستانی هم نمیتوانید همه ابعاد داستان را کشف کنید و ببینید. برای اطلاع از پایان بازی، باید شوالیه آرکام را صد در صد کنید. یعنی باید تمام ماموریتهای جانبی را نیز به اتمام برسانید تا بتوانید پایان اصلی را تماشا کنید.
از اینها که بگذریم، سخن گیمپلی خوشتر است. دونسخه قبلی از نظر گیمپلی، یک استاندارد به حساب میآمدند. شوالیه آرکام اما با تمام شایستگیهایش، در بعضی موارد لنگ میزند و این نه به خاطر کم کاری تیم راک استدی، که اتفاقا از توجه و اهمیت بیش از حد آنها منشا میگیرد. بی تعارف، مشکل اصلی بازی بتموبیل است. اشکال بتموبیل در دو قسمت خلاصه میشود که قسمت اول پس از چند ساعت بازی کردن عادی شده و دیگر اذیت نمیکند اما ایراد دوم تا پایان بازی نه تنها برطرف نمیشود که اعصاب خردکنتر هم خواهد شد. ایراد اول این است که بتموبیل کنترل سختی در زمان اتوموبیل بودن دارد. البته ابن مشکل در ماد تانک وجود ندارد اما چینش بد دکمهها برای کنترل آن، مزید بر علت شده و حس کنترل و احاطه بر این وسیله را به ما منتقل نمیکند. این مشکل با چند ساعت بازی، حل میشود. در واقع حل نمیشود اما گیمر خود را با آن سازگار میکند و دیگر آزار دهنده نخواهد بود. اما ایراد اساسی، جای دیگریست. مشکل دوم بتموبیل، استفاده زیاد و اغلب اجباری از ماد تانک آن است. اوایل شاید هیجانانگیز به نظر برسد اما این مبارزات با دِرونها چنان ملالآور و تکراری میشوند که حالتان را بهم میزنند. قصد راک استدی از اضافه کردن بتموبیل به بازی، در جهت خلاقیت و نوآوری بوده است. سازنده میخواسته شوالیه آرکام همان شهر آرکام بزرگتر و خوشگلتر نباشد که الحق و و الانصاف به این هدف دست پیدا کرده اما در عمل حاصل کار با وجود تمام تلاشهای سفتان هیل و تیمش، با چیزی که باید باشد و طرفداران از این استودیو انتظار داشتند فاصله دارد. نکته دیگری که سازندهها برای الزام اضافه کردن بتموبیل به بازی به آن اشاره میکردند، بزرگی نقشه بازی و استفاده از بتموبیل برای جابجایی در شهر است. چیزی که در عمل حداقل وجود ندارد. در واقع با وجود بزرگی نقشه، گیمر به غیر از مواقعی که بازی او را مجبور به استفاده از بتموبیل میکند، ترجیح میدهد برفراز گاتهام پرواز کند و از منظره شهر زیر باران لذت ببرد. ضمن اینکه ارتقاهای بتکلاو به قدری کارآمد هستند که نیازی به بتموبیل برای گشتن در شهر نمیبینید. البته از حق نگذریم، مراحلی مثل حل معماهای ریدلر با استفاده از بتموبیل، مراحل جانبی فایرفلای که بتموبیل نقش اساسی در آن دارد و نیز قسمتهای حل معماهای سیر داستان اصلی که در بعضی موارد بر پایه قابلیتهای بتموبیل و کنترل از راه دور آن طراحی شده، بسیار لذت بخش اند و باعث میشوند در کل بتموبیل را با تمام ایرادات و مشکلاتش دوست داشته باشید.
تغییرات دیگری نیز در گیمپلی بازی رخ داده است. گجتهای جدیدی مثل شبیه ساز صدا به بازی اضافه شده است. به وسیله آن میتوان صدای شخصیتهای منفی اصلی را تقلید کرده و با دستور دادن به دشمنان زیر دست آنها، مثلا آنها را از گروه جدا کرد و راحت از پا درآورد یا وادارشان کرد دکمهای را فشار دهند، دری را باز کنند و … . گجت هک الکترونیکی بتمن قابلیتهای جدید پیدا کرده است. برخی دشمنان پهپادهایی را کنترل میکنند که این گجت میتواند آنها را برای مدت کوتاهی نسبت به شما نابینا کند و یا با نزدیک شدن به فردی که کنترل پهپاد را بدست دارد، میتوانید سیستم کنترل را هک کرده و کنترل پهپاد را از دست وی خارج کنید. البته باید توجه داشت که از اهمیت گجتهایی مثل بترنگ نیز به شدت کم شده است و به ندرت به استفاده از آنها نیاز پیدا خواهید کرد. مورد دیگری که مبارزات را دگرگون کرده و چالش جدیدی را پیش روی گیمر گذاشته است، اضافه شدن کلاس جدیدی از دشمنان به نام درمانگر است. با توجه به اینکه بتمن به هیچ وجه کسی را نمیکشد، این درمانگرها میتوانند افراد بیهوش شده را دوباره هوشیار کنند. به این ترتیب در مبارزات و علی الخصوص بخشهای مخفی کاری، باید اولویتتان از پا در آوردن این درمانگرها باشد. همچنین دشمنان حالا میتوانند به سوی بتمن یورش ببرند و این نیز از جمله چالشهای جدید مبارزات تن به تن است. یکی از قابلیتهای جدید بتمن که در بخش مخفی کاری خود را نشان میدهد، قابلیت ناک اوت کردن همزمان حداکثر 5 نفر (با توجه به ارتقاهای آن) است. این قابلیت که “Fear Takedown” نام دارد به بتمن اجازه میدهد یک گروه سرباز مسلح را طی یک صحنه اسلوموشن ناک اوت کند. یک قابلیت دیگر نیز مبارزات دونفره در برخی قسمتهای بازی است. بتمن با توجه به ماموریتش، در برخی مواقع با همکاری “نایت وینگ”، “رابین” و یا “کت وومن” به مبارزه با دشمنان میپردازد که در این مواقع میتوانید با فشردن دکمه L1/LB، بین بتمن و همکارش سوییچ کرده و کنترل هر یک را بدست بگیرید. این قابلیت بسیار لذت بخش، باعث خلق لحظات ناب و زیبایی در مبارزات شده است.
همچنین قسمتهای کارآگاهی بازی هم بسیار جذاب و خوب پرداخته شدهاند. چک کردن دوربینهای امنیتی برای اطلاع از اتفاقی که در آن مکان افتاده و همچنین قابلیت بازسازی صحنه جرم، باعث شده حس کنترل بزرگترین کارآگاه دنیا را به خوبی لمس کنید. با این حال سازنده میتوانست خیلی بیشتر از این پتانسیلها استفاده کند که متاسفانه استفاده از بازسازی صحنه جرم فقط یک بار، و بازبینی فیلمهای امنیتی دو سه بار بیشتر در بازی استفاده نشده است. نکته دیگری که احتمالا فقط من را ناامید و آزرده کرده است، عدم امکان کنترل بتوینگ است! درست است؛ متوجه ام؛ میدانم عمده مشکل بازی وجود بتموبیل است و دیگر بتوینگ را کجای دلمان بگذاریم را زمزمه میکنید، اما انتظار داشتم حداقل قسمت کوتاهی را با کنترل این جت جنگی بی نظیر سر کنم. میشد یک مرحله کوتاه برای بتوینگ طراحی کرد.
اکثر شخصیتهای منفی دنیای بتمن، در بازی ماموریت های جانبی مخصوص خود را دارند. البته جای افرادی مثل بین یا بلک ماسک خالی است. ماموریتها ابتدا به ظاهر هیجان انگیز به نظر میرسند اما وقتی در ادامه متوجه میشوید قرار است یک کار مشخص را به فراخور هر شخصیت منفی، بارها و بارها تکرار کنید تا درنهایت به خود او برسید، واقعا ناامید و دلزده میشوید. ماموریتهای جانبی شوالیه آرکام در برابر تیمارستان و شهر آرکام، به وضوح یک پسرفت به حساب میآیند. نکته آزاردهنده دیگر این است که در شمارههای قبلی، شخصیتهای منفی دیگر به نحوی در سیر اصلی داستان، نقشی هرچند کوچک داشتند اما در شوالیه آرکام حتی خود شوالیه نیز در حد یک شخصیت فرعی باقی میماند و دیگر نباید از بقیه انتظار داشته باشیم. از نظر باس فایت نیز شوالیه آرکام مثل دو شماره قبل این سری، ضعف دارد و این قابل چشم پوشی نیست.
بازی از نظر طراحی و گرافیک فنی و هنری حرف ندارد. نسخه بهینه شده آنریل انجین 3، به خوبی از پس وظایف خود برآمده است. گاتهام بسیار بزرگ است. بسیار بزرگ و پرجزئیات. طراحان هنری بازی، برای مدل سازی شهر، سنگ تمام گذاشتهاند. این بهترین و زیباترین گاتهامی است که در هر فیلم، انیمیشن یا بازی از بتمن، دیدهایم. مدل سازی بتمن و بتموبیل فوق العاده است. کافی است نگاهی به شنل بتمن در حین پرواز بیندازید تا متوجه عمق خوبی بازی از نظر ابعاد فنی بشوید. فیزیک محیط نیز عالی است. فیزیک تخریب ساختمانها برای یک بازی دنیای باز حرف ندارد. کافی است وقتی با بتموبیل به در و دیوار و ستون و تابلو و … برخورد میکنید، به ذرات تخریب شده و رفتار طبیعی آنها دقت کنید. اما عمق هنر طراحان را باز هم میتوان در فیزیک شنل بتمن باید جستجو کرد. فقط به آن نگاه کنید تا جنس شنل را زیر دستانتان حس کنید. حرکت قطرات باران روی شنل، هنگامی که بر فراز گاتهام جولان میدهید، وصف ناشدنی است. سیستم نورپردازی عالی عمل کرده است. سایه روشنها بسیار طبیعی هستند و تازه همه اینها با نرخ فریم ثابت و بدون لودینگ درون بازی، در نهایت روانی اجرا میشوند.
از لحاظ صداگذاری، دوبله و موسیقی نیز شوالیه آرکام بسیار عالی است. هنرنمایی افرادی مثل کوین کانروی در نقش بتمن فوقالعاده است و بار دیگر نشان داده بتمن واقعی اوست. ابهت صدای این مرد در کنار فرد دیگری که به علت اسپویل از نام بردن آن معذورم، به قدری جذاب و عالی از آب درآمده که تصور شوالیه آرکام بدون این دو، بسیار دردآور است. ضمن اینکه جان نوبل نیز در نقش مترسک بیش از حد انتظار عالی است و کاریزمای نداشتهی مترسک را بواسطه هنرنمایی خود، تا حدودی جبران کرده است. تروی بیکر نیز هرچند در نقش دو چهره جایی برای عرض اندام نداشته اما در نقش شوالیه آرکام حضور بسیار خوبی دارد. نولان نورث نیز بواسطه حضور کم اثر کابلپات، دیده نمیشود. در کل از نظر دوبله با یکی از فوق العادهترین بازیهای چند سال اخیر روبرو هستیم.
سری آرکام راک استدی، با تمام فراز و فرودهایش به اتمام رسید. هیچ کس نمیتواند بگوید این تریلوژی در تاریخ بازیهای رایانهای جاودانه نخواهند بود. نسخه قبلی یعنی شهر آرکام، کاملترین و بهترین چیزی بود که من تا به حال تجربه کردهام. معجونی دلپذیر از هنر و سرگرمی. شوالیه آرکام میتوانست بهتر از این ظاهر شود و انتظارات ما را برآورده کند اما راکاستدی درنهایت، قربانی موفقیتهای خارقالعادهِی گذشتهی خود شد. شهر آرکام به قدری بی نظیر بود که مشکلات شوالیه آرکام به شدت در مقام مقایسه با آن به چشم میآید. با تمام این تفاسیر، قطعا شوالیه آرکام عنوان شایستهای است. داستان آن در انتها به خوبی حسن ختام این سری را رقم میزند و در باب مسائل فنی نیز جایی برای گله وجود ندارد. شوالیه آرکام عنوان باشکوهی است، اما نه آنقدر باشکوه که بتواند شکوه جاودانه و فره ایزدی شهر آرکام را تحت شعاع قرار دهد. یک دست مریزاد و خسته نباشید صادقانه نیز به تیم سفتان هیل و بچههای راکاستدی تقدیم میکنیم به پاس لذتی که طی این سالها به ما دوستداران کامیک، دوستداران بتمن و در نهایت دوستداران بازیهای رایانهای هدیه کردند؛ ممنون بابت تلاشهایتان.