چندشنبهها با سجی: ماجرای سرقت از گیمنیوز از زبان این ملعون منحوس
پیشتر هم البته در گیمنیوز مطلب طنز منتشر میکردیم که تحت نام «سجینامه» منتشر میشد و بنا داشتیم این بخش را با بهبود کمی و کیفی همراه کنیم و دل جماعتی را خوشحال نگه داریم که نشد. از این به بعد طنز گیمنیوز را ادامه میدهیم، باشد که آنان که باید خندیده و آنان که شاید پند بگیرند. مطلب طنز گیمنیوز را بخوانید که به جد به شما میگویم که فقط اسم و رسمش تغییر کرده و قبلا که رسما سجینامه بود، الان نامهای است که سجی مینویسد و ما منتشر میکنیم. [چون عملا هیچ راه دیگری نداریم که این بابا مثل آدم کار بکند، مجبوریم این مزخرفات را هم منتشر کنیم. (سردبیر)].
ماجرای سرقت از گیمنیوز از زبان سجی:
با سلام و بیمقدمه و این داستانای خاله زنکی میریم سراغ یک داستان واقعی که البته چند وقت پیش اتفاق افتاد و فقط به خاطر اینکه لش کرده بودیم پای بازیهایی مثل فالاوت و متالگیر فرصت نشد بنویسیمش.
قضیه از این قراره که یک روز صبح که من به شدت بیحال و سرشار از بوی عرق بودم، تلفنم زنگ خورد و پشت خط یک صدای خشخشی آمد. کمکم که آنتن، شبکه تلفن و خلاصه چیزهای ارتباطی دیگه دست به دست هم دادن فهمیدم شخص پشت خط که صداش به شدت من رو یاد پدرِ مادربزرگم میانداخت کسی نبود جز “سعید زعفرانی”.
زعفرانی به شدت مِن و مِن میکرد و صدایش همچو جوردن بلفورتی بود که به تازگی از قرص لیمو استفاده کرده باشه. من که به شدت زیر بغلم میخارید با دست دیگر گوشی را دم گوشم نگه داشته بودم و پشت خط میگفتم:
“سلام زَفری. چه شده است که این چنین همچو یک هوموسپیان صدای ناهنجار میدهی؟” زفری هم بیمقدمه گفت: “سلام سجی. این چه طرز حرف زدنه؟ بدم مجتبی عبدالهی رسامشو بکنه تو گوشت؟ بعد هم که جدی باش کار مهم دارم. دزد زده به دفتر گیمنیوز.” (و بله ما دفتر داریم حالا اگه عکس نمیذاریم ازش توی فیسبوک و شبکههای عمه زنکی عیب میکند؟ یا مثلا دفتر نداریم؟)
و من با شنیدن این خبر فورا به حمام رفتم و خودم را تمیز و با یک تیغ که شب قبلش همراه با یک سری چیزهای دیگر خریده بودم صورتم را اصطلاح کردم (صورت فقط). حین اصلاح صورت به جناب آقای زعفرانی، سردبیر محترم گفتم که چی دزدیده شده است و خسارات تا چه حد بوده و او لیستی از اموال دزدیده شده به من داد که هماکنون به شما نشان میدهم:
- سه عدد نویسنده
- دو دستگاه “مال این حرفا نیستی”
- پنج وسیله نایاب “رسام”
- بلوپرینتهای اولیهی “گیمنیوز”
و خلاصه چشم شما روز بد نبیند که خسارات بالای سه هزار میلیارد بود و ما آخر فهمیدیم که تمام این قضایا زیر سر که بود. بله. هویت سارق مشخص شد اما ما همچین بیآبرو نبودیم که اینجا جار بزنیم و خلاصه گفتیم به شما بگوییم که اگر این روزها فعالیت نداریم تقصیر دزدهای اخیر هست ولاغیر. اتفاقا من چند روز دیگر یک مقالهی کامیکی مینویسم که به شدت کار تمیزیست و پیشنهاد میکنم آن را به حمام برده و برای شست و شو از آن استفاده کنید.
همینطور میخواهم روی صحبتم با دزد عزیز باشد. پس شما نامه را نخوانید! اگر هم میخوانید حداقل یک بار یک کتاب یا جزوه یا هر چیز دیگری را از یک بنده خدایی کِش رفته باشید که بتوانید با او همذاتپنداری کرده و سر به بیابان بگذارید.
و اما نامه:
سلام آقای ایکس. حالت چطور است؟ میبینم که با دزدیدن رسامهای مجتبی عبدالهی به شدت حالت خوب و سرشار از احساسات غیر قابل بیان میباشد (این را عمدا نوشتم). [دفعه آخرت باشه از این فعل منحوس استفاده میکنی. دفعه بعدی پاکش میکنم. (سردبیر)]. راستی برایم بگو چرا حالا از ما بدبخت بیچارهها؟ کلک! کل دارایی ما به کنار سه عدد نویسنده؟ مگر شما دارا نبودید و ما سارا؟ خب ما که از اول هم گفتیم بشور و بساب مال ماست و شما باید کار کنید و پول در بیارید و برای ما نهایتا یک شام فانتزی تدارک ببینید. البته من بگویم دارا و سارا خواهر و برادرن و سوتفاهمی نشود پسفردا یقه من را به جرم نشر اکاذیب بگیرند. خلاصه خدمت حضور گرم شما عرض میکنم که نکند شما فکر کردی ما “سکوی پرتاب” هستیم که زارت و زارت نویسنده بیاوریم و شما بعد از پیشرفت آنها فارت و فارت دزدی کنید و ما هم قارت و قارت بشینیم و دوباره نویسنده بیاوریم و کانون فکری پرورش “نوب” یا نویسنده مصلوب راه بیاندازیم؟ [سجی این گلواژه انصافا یعنی چه؟ (سردبیر)]. خب سرت به لاک خودت باشد. بخواهی با همین فرمان ادامه بدهی به خاطر دزدیهایی که انجام ندادهاید شما را بازداشت میکنند که وجهه پربرکتتان در بر سایهی صنعت گیم ایران مستدام باشد و جامعهی مستعدی همانند گیمنیوز هر روز با پرورش نویسنده و دست به جیب زدن شما دوستان عزیز در این امر ثوابی کند. خلاصه من را ببخش اگر لحنم بد است. آقای ایکس من شما را از ته دل دوست دارم. من هوای خوردن پیتزای آلفردو در حضور شما را دوست دارم. اصلا من از دست شما شاکی هستم. شما چرا به من هیچ علاقهای نشان نمیدهی؟ واقعا من هم نویسندهی خوبی هستم. آرزو دارم مرا هم بدزدی. مرا ببری به درگاه خودت و در آنجا از من بیگاری بکشی تا جایی که میتوانم و نهایتا تو با یک ویدیو سر و تهش را به هم بیاوری. ای دزد بزرگ… [بسه سجی. بسه. خیلی این واژه رو به کار بردی دیگه حذف کردم این یه تیکه رو. (سردبیر)]. ولی انصافا اگر تو نباشی، دیگر مجتبی عبدالهی برای چه کسی رسام از غلاف بیرون بکشد؟ مسعود چگونه بتواند مال این حرفا نباشد و زعفرانی چگونه نتواند فیلمی را نکوبد؟ دزد عزیز خیال کردی این نامه با اسم مستقیم و کوبیدن شما همراه است؟ نچ! گیمنیوز از آن خانوادههایش نیست…
نوش جانت!
خوشحالیم که تا ما هستیم امورات شما میگذرد.
در پناه حق.
سجی.
چند شنبه با سجی؟؟!
مال این حرفا نبودی و نیستی…
از گیم نیوزم اگر دزدی شده، خب (استیکر استاد شیفو)!
این کامنتو منتشر کن سعید 🙂
برو خونه