Game News | گیم نیوز
All Things About Games!

بررسی قسمت سوم فصل ششم «بازی تاج و تخت»

8

هشدار: متن زیر قسمت‌های عمده ای از سریال را لو خواهد داد.

جدیدترین قسمت از سریال «بازی تاج و تخت»، طبق برنامه‌ی پخش شبکه‌ی اچ بی او دیشب در سراسر جهان به نمایش درآمد. عنوان قسمت سوم از فصل ششم، «پیمان شکن» بود. بازی تاج و تخت در این قسمت نیز روند سینوسی خود را ادامه می‌دهد و پس از قسمت اول بی رمق و نسبتا ضعیف و قسمت دوم خوب و قابل قبول، در قسمت سوم دوباره سقوط می‌کند و با یکی از بدترین قسمت‌های سریال مواجه هستیم. همه‌ی اتفاقات به قابل پیش‌بینی‌ترین، یخ‌ترین و بی‌هیجان‌ترین شکل ممکن می‌افتند و بسیاری از زمان سریال به حشو و زوائد اختصاص می‌یابد که نه گره‌ی جدی از داستان می‌گشاید، نه به شخصیت پردازی کمک می‌کند و نه حتی روند سریال را جلو می‌برد. البته در این بین هنوز هم می‌توان چند سکانس به نسبت بهتر از فاجعه‌های دیگر این قسمت پیدا کرد که علاوه بر اینکه خود آن‌ها هم خالی از اشکال نیستند، توانی هم برای جبران ضعف بخش‌های دیگر قسمت سوم فصل 6 بازی تاج و تخت ندارند.

اتفاقات دیوار به کندترین و خسته کننده‌ترین شکل جلو می‌رود. بخشی از وستروس که قبل از شروع فصل جدید انتظار می‌رفت طوفانی‌ترین و هیجان انگیزترین حوادث سریال در آن رخ بدهد، عملا مثل آب و هوا و محیطش به شدت سرد و بر‌مزه است. جان که در آخرین لحظات قسمت قبلی به شکل افتضاحی، بدون ذره‌ای شکوه و هیجان زنده شد، در این قسمت حضوری بسیار معمولی و سرد دارد. همه‌ی رفتارهایش قابل پیش‌بینی و بدون کوچک‌ترین بار داستانی هستند؛ چیزی که در فصل جدید داستان به معضلی ثابت تبدیل شده است. جان پس از مرگ تقریبا همان آدم قبلی به همراه چند شک و تردید است که «سر داووس» بعد از چند جمله‌ی کوتاه و مسخره آن‌ها را نیز رفع می‌کند و حالا جان اسنو لباس لرد فرمانده‌ی نگهبانان شب را کنار می‌گذارد و به احتمال قریب به یقین با سودای فتح وینترفل، قلعه‌ی سیاه را ترک می‌کند. آیا جان پیمان و قسم خود به نگهبانان را شکست؟ باید گفت خیر. هر کلاغی در هنگام پیوستن به دیوار قسم می‌خورد تا زمان مرگ از آن دفاع کند و جان اسنو تا مرگ اینکار را انجام داد. کشته شدن اون به دست خائنین، او را از قید و بند قسمش رها کرد و حالا او با خیال راحت می‌تواند خانه‌اش را از دست بولتون‌ها پس بگیرد. تا به اینجای کار اتفاقات دیوار به هیچ وجه قانع کننده نبوده‌اند و با رفتن جان از دیوار، عملا یکی از پتانسیل‌های قوی فصل ششم بازی تاج و تخت بدون کوچک‌ترین استفاده، نابود شده به حساب می‌آید. چطور سازندگان و عوامل سریال می‌توانستند یکی از مهم‌ترین رویدادهای دنیای وستروس را اینقدر بی‌مزه و یخ از آب دربیاورند؟!

Screenshot 2016-05-09 21.17.49همانطور که در بررسی قسمت دوم نیز پیش‌بینی کرده بودیم، در این قسمت بالاخره طی سفرهای برندون استارک و کلاغ سه چشم به گذشته، توانستیم یکی از سکانس‌هایی که بیش از یک سال طرفداران برای آن لحظه شماری می‌کردند را ببینیم. برج لذت و حوادث آن سرانجام به نمایش درآمد و اتفاقا جزو سکانس‌های خوب این قسمت نیز به شمار می‌آید. لرد ادراد ند استارک جوان و چند همراهش، پس از نبرد حماسی ترایدنت که در آن شاهزاده «ریگار» به دست «رابرت باراثیون» کشته می‌شود، به دنبال خواهرش «لینا» به برج لذت می‌آید اما به سد بزرگ‌ترین شمشیرزن وستروس یعنی «سر آرتور دین» برمی‌خورد و تا پای مرگ پیش می‌رود. در این سکانس متوجه می‌شویم آن تصور اسطوره‌ای که از ند در سر پرورانده بودیم چه به لحاظ قدرت فیزیکی و جنگاوری و چه به لحاظ اخلاق و جوانمردی، شاید خیلی با واقعیت سازگار نباشد یا اقلا در تمام طول عمر لرد استارک مصداق نیابد. نبرد برج لذت بسیار بسیار خوب و لذت‌بخش طراحی و اجرا شده است و سر آرتور با حضوری چند دقیقه‌ای می‌تواند شما را شیفته‌ی خود کند. با این حال این سکانس هم چیز زیادی نمی‌گوید و تازه وقتی منتظر مهم‌ترین اتفاق تاریخ سریال بازی تاج و تخت هستی، تمام می‌شود! به همین سادگی. سازندگان به همین سادگی ما را مسخره‌ی خود می‌کنند و تنها با صدایی مرموز از برج، تئوری‌هایمان درباره‌ی L+R=J را به نوعی تایید می‌کنند اما برای اینکه مثلا تعلیق ایجاد کنند و همچنین مواد خامی برای قسمت‌های بعدی داشته باشند، قضیه را روشن نمی‌کنند و وعده‌های سرخمن پیرمرد درون درخت را تحویلمان می‌دهند. سکانس برج لذت به غیر از یک مبارزه‌ی تماشایی، در پایان به یک توهین به بیننده تبدیل می‌شود و بدون کوچک‌ترین پیشبردی در داستان، به اتمام می‌رسد. البته باید منتظر ماند و دید آیا برن می تواند با گذشته ارتباط برقرار کند و اگر جواب آری است تاثیر آن در آینده‌ی داستان چگونه خواهد بود.

Screenshot 2016-05-09 21.19.29Screenshot 2016-05-09 21.19.55Screenshot 2016-05-09 21.19.05Screenshot 2016-05-09 21.20.19
بقیه حوادث این قسمت نیز دست کمی از دو مورد بالا ندارد و هیچ کدام نه داستان را جلو می‌برند و نه هیجانی به آن می‌دهند. دنیریس به شکل مفتضحانه‌ای مدام در حال تکرار القابش برای هر فرد جدیدی است که در میان دوتراکی‌ها می‌بیند و آن‌ها نیز مدام با شکل مرموز و احمقانه‌ای او را به اتفاقاتی شاید بد و ناخوشایند در ادامه وعده می‌دهند. سرسی، جیمی و هیولای فرنکشتاین‌شان در قدمگاه پادشاه درحال سر و کله زدن با «گنجشک اعظم» و درباریان هستند و هر لحظه مترصد فرصتی اند که همه‌ی کسانی که در برابرشان سنگ می‌اندازند را از سر راه بردارند. ملال‌آوری، ضعف و سرما از سر و روی این سکانس‌ها می‌بارد و این برای سریالی به نام بازی‌ تاج و تخت یک شکست محسوب می‌شود. با این همه هیچ کدام از بخش‌های قسمت سوم، به ملال‌آوری و مزخرفی قسمت میرین و تیریون نیست. یک سری دیالوگ احمقانه و بدرد نخور که مثلا قرار است خنده‌دار باشند که برعکس یک توهین آشکار به شعور مخاطب اند. یک سکانس بی‌معنی، بدون هیچ پیشبرد داستان و حتی ایجاد سوال! ته به درد بخوری این بخش این است که با ترکیب با سکانس‌ قدمگاه پادشاه متوجه می‌شویم کلاغ‌ها یا همان خبرچین‌های «واریس» بچه‌های یتیم و فقیر اند، همین.

Screenshot 2016-05-09 21.22.58Screenshot 2016-05-09 21.22.40Screenshot 2016-05-09 21.22.16سکانس وینترفل و رمزی شاید در کنار برج لذت بهترین بخش‌های پیمان‌شکن هستند. رمزی دوباره اسباب بازی جدیدی به نام «ریکان استارک» پیدا کرده و از آن نگاه‌های و خنده‌های شیطانی‌اش معلوم است که نقشه‌های کثیفی در سر دارد. این بخش با اینکه کم ایراد نبود ولی حداقل کمی داستان را به جلو برد و در این شرایط بد سریال، همین هم قابل تقدیر است.

Screenshot 2016-05-09 21.17.19«سمول تارلی» هم بالاخره طبق پیش‌بینی هفته گذشته‌مان سر و کله‌اش پیدا شد. هرچند جضور چند دقیقه‌ایش خاص نبود و به چند دیالوگ و چند بالاآوردن و دریازدگی محدود می‌شد اما معلوم شد درست طبق پیش‌بینی‌ها قرار است در این فصل با خاندان تارلی و پدر سم دیدار کنیم. می‌دانید که پدر او چقدر عاشق سم است؟! اینقدر که به او گفته بود یا به نگهبانان بپوند یا جانت را می‌گیرم! درباره‌ی آریا استارک هم همه‌ی نقشه‌هایمان نقش بر آب شد و او دوباره بینایی‌اش را بازیافت البته اینبار واقعا به یک هیچ کس تبدیل شده است.

Screenshot 2016-05-09 21.18.29Screenshot 2016-05-09 21.25.19قسمت سوم از فصل ششم بازی تاج و تخت یکی از ضعیف‌ترین قسمت‌های کل سریال است و عملا به جز سکانس برج لذت، هیچ چیز خاص دیگری ندارد. امیدواریم در آینده اوضاع بهتر شود وگرنه بعید است با چنین قسمت‌های ضعیف و ملال‌آوری بتوان انتظارات طرفداران را برآورده کرد.

8 نظر برای این مطلب
  1. محمد حسین کریمی می‌گوید

    +++ مواقم قسمت سوم که هیچ حتی دو قسمت قبلی غیر از دو سه صحنه هیچ چیز دیگه ای نداشت. اُمیدوارم سریال دوباره اوج بگیره البته خوشبینم به اوج گرفتنش.

    1. مجتبی عبدالهی می‌گوید

      بازم قسمت دوم خیلی بهتر بود… حداقل یه شخصیت مهم مثل یورون گریجوی رو وارد قصه کرد

  2. امير می‌گوید

    شما که میگین صحنه ی تیریون ملال اور و مزخرف هستش اتفاقا یکی از بهترین دیالوگ های سریال بود…

    1. مجتبی عبدالهی می‌گوید

      سلام دوست عزیز؛ میشه دلیل اینکه یکی از بهترین دیالوگ‌های سریال هست رو بگید؟!

      1. دانیال می‌گوید

        اتفاقا دیالوگ تیریون یک صحنه مهم هست، در این جا نویسنده داره یک پیام سیاسی مهم رو انتقال می ده، این که بساری از اطرافیان دنریس هنوز که هنوزه «برده» هستن و اخلاق برده وار دارن که این مشکل معمولا در براندازی چنین نظام هایی در تاریخ وجود داشته.
        واقعا نمی شد اسم این مطلب رو بررسی گذاشت. بیشتر فحاشی بود. البته به نظرم صحنه‌های مربوط به دنریس واقعا از ضعیف ترین بخش های سریال بودن.‌یا اتفاقات دیوار واقعا قابل پیش بینی بودن. اما آیا واقعا این سه قسمت دیگه در این حد بد بودن؟؟ لازمه که به یاد داشته باشیم معمولا قسمت های ابتدایی هر فصل بسشتر درباره‌ی به جمع کردن اتفاقات فصل قبل هستن و فعلا زوده واسه قضاوت(البته الآن که این کامنت رو‌نوشتم قسمت پنج هم متشر شده که روند داستان واقعا بهتر شده. اما می تونستین به بعضی چیزها مثل تئوری‌های توطئه‌ی آمبرها و… هم بپردازین)

        1. مجتبی عبدالهی می‌گوید

          به نظرم این قسمت ها واقعا در همین حد بد بودند. بهتره برای مقایسه این سه قسمت رو با قسمت 5 مقایسه کنید تا عمق فاجعه رو درک کنید.
          درباره دیالوگ‌های تیریون هم حتی اگه منظور نویسنده‌ها این بوده باشه بازم وقتی این پیام‌ها درست منتقل نشن و حس زائد بودن به کار بدند ارزشش پایین میاد. این فصل رو مقایسه کنید با فصل اول مثلا. هر دیالوگ، سکانس یا نما، کاربرد داستانی و یا شخصیت پردازی داشت در حالی که این فصل غالبا فاقد این عناصره.
          بازم متشکرم از وقتی که گذاشتید و نظرتون رو با ما عم در میون گذاشتید

  3. سالی می‌گوید

    سلام ممنون از نقد سریع و جالبتون اما به نظر من دارین تند می رین در اکثر فصلهای سریال قسمت های اول تا 5 زیاد اتفاقات هیجان انگیز ندارن و یکم آروم پیش میرن و این از جذابیت سریال کم نمیکنه ما منتظر اتفاقات غیر منتظره در این سریال هستیم و منتقدان دیگه هم تو بعضی سایتها با پیش بینی سریال از آب و تابش کم می کنن و ما چون حدس ها رو از قبل خوندیم حالا برامون عجیب نبود که جان اسنو زنده بشه با تشکر

    1. مجتبی عبدالهی می‌گوید

      سلام به شما و ممنون که نظر خودتون رو با ما هم درمیون گذاشتید. مشکل من با این سه قسمت اینه که تمام اتفاقات علاوه بر قابل پیش بینی بودنشون، به شکل ساده و دور از هیجانی اتفاق می‌افتند وگرنه درصبحت درباره قسمت قبلی خیلی هم تعریف کردیم مثلا از سکانس جزایر آهن. مشکل این سه فصل ای بوده که یک سری سکانس‌ها گاها بی محتوا رو نشونمون دادند که نه بار داستانی داره و نه اتفاق هیجان انگیز خاصی توش میفته. بقیه سکانس‌هایی هم که دو ویژگی بالا رو ندارند، اینقدر یخ و سرسری کار شدند که تاثیرگذار نیستند.
      ضمنا شما رو ارجاع میدم به فصل اول سریال که اتفاقا از همون ابتدا شروع طوفانی داشت. به نظر من سازنده‌ها میتونستند با کم کردن خطوط داستانی هر قسمت و تمرکز بیشتر روی همون خط‌های کمتر، نتیجه‌ی بهتری حاصل کنند.

نوشتن دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه شما پس از بررسی توسط تحریریه منتشر خواهد شد. در صورتی که در بخش نظرات سوالی پرسیده‌اید اگر ما دانش کافی از پاسخ آن داشتیم حتماً پاسخگوی شما خواهیم بود در غیر این صورت تنها به امید دریافت پاسخ مناسب از دیگران آن را منتشر خواهیم کرد.