Game News | گیم نیوز
All Things About Games!

سیگارِ خوش‌ طعمِ بلک؛ نقد فیلم «آدم‌ های خوب»

1

آثار «شین بلک» را نمی‌توان در ژانر کمدی، کمدی سیاه، نئو-نوآر و… جای داد، باید آثار او را در ژانر «شین بلک» قرار دهیم. ژانری که تمام فیلم‌هاش یک سری ویژگی‌های مشابه دارند و یک داستان مشابه را روایت می‌کنند اما هربار، به شکلی متفاوت و هربار پخته‌تر و بهتر نسبت به دفعه‌ی گذشته. آثار جناب «بلک» کلاس درسی است برای فیلمسازانی که دارند خودشان را تکه تکه می‌کنند تا با ایده‌های جدید پا به سینما بگذارند، کسانی که فکر می‌کنند با کلیشه نمی‌شود فیلم ساخت، کسانی که سینما را فراموش کرده‌اند، فیلمنامه نوشتن را فراموش کرده‌اند، کمدی ساختن را فراموش کرده‌اند. اما فارغ از این مسئله، آثار «بلک» برای مخاطب‎اش، یک تفریح سینمایی به تمام معناست، مهم نیست از طرفداران مکتب «شین بلکیسم» باشید یا سینمای او را قبول نکنید، اما باید بپذیرید که او یک نابغه‌ی تمام نشدنی‌ست. حال پس از سال‌ها انتظار و حسرت برای یک فیلم جدید از او (مرد آهنی را در نظر نگرفته‌ایم)، «آدم‌های خوب» متولد شده است، فیلمی که احتمالأ در بالای فهرست آثار ژانر «شین بلک» قرار می‌گیرد. فیلمی که عده‌ای آن را «پاپ‌کورنی» تصور می‌کنند، اما احتمالأ نمی‌دانند که هنر این فیلم، از بسیاری از فیلم‌های به اصطلاح هنری هم بیشتر است.

MV5BMjIyOTUwMDI2NV5BMl5BanBnXkFtZTgwNTAxODM5ODE@._V1_SX1500_CR0,0,1500,999_AL_

«بلک» قبل از این که «مرد آهنی 3» را بسازد و به اوج شهرت برسد، برای ساخت یک فیلم کوچک شاهکار به نام «کیس کیس بنگ بنگ» معروف بود. «بلک» این فیلم را در سال 2005 ساخت و در اولین اثرش، فیلمی ساخت که بعضی از سازندگان، پس از دهه‌ها تجربه، آزمون و خطا، توانایی ساخت‌اش را دارند. شاید قلم او را در فیلم‌های معروفی همچون «اسلحه مرگبار» حس کرده‌ بودیم، اما «کیس کیس» دیگر گوشه‌ای از دنیای او نبود، تمام دنیای او بود. فیلم «آدم‌های خوب» را می‌توان دنباله یا پیش‌درآمدی معنوی، بر آن فیلم دانست. یک‌بار دیگر قرار است شاهد یک تیم فیلم دونفره باشیم، که در لس آنجلس، باید پرونده‌ی یک آدم گمشده را حل کنند. داستانی که فکر می‌کنید حال، خیلی تکراری‌تر از آن شده که بشود روی پرده نگاه‌اش کرد و اینکه «بلک» چرا این مسئله را رها نمی‌کند؟ چرا به سراغ موضوع دیگری نمی‌رود؟ او احتمالأ این مسئله را رها نمی‌کند تا ثابت کند که اگر تا انتهای عمرش هم چنین داستان‌هایی بنویسد یا کارگردانی کند، بازهم می‌تواند مخاطب را با خودش همراه سازد. زیرا سینما را خوب می‌شناسد، او می‌داند که شیمی بین دو شخصیت چه اهمیتی دارد و آن‌ را محور اصلی قرار می‌دهد. برای او سکانس‌های اکشن، بی‌معنی نیستند. او برخلاف بسیاری از کارگردانان، سکانس‌های اکشن‌اش را در قلب داستان قرار می‌دهد، تا به آن‌ها در بطن داستان‌ مورد روایت، معنا ببخشد. از عناصر سینمای نوآر دهه چهل و پنج به شکلی نوآورانه استفاده می‌کند و از یک سینمای تا حدی مُرده، یک فیلم زنده و سرحال تولید می‌کند. او داستان‌نویسی را بلد است، می‌داند که چگونه تکه‌های پازل را کنارهم قرار دهد و در انتها تصویر کلی را تحویل مخاطب‌اش دهد. او فرم را می‌شناسد، می‌داند که چگونه بین چند عنصر فرمال جداگانه، روابط چندجانبه برقرار کند، چگونه از موتیف‌ها، تفاوت و تنوع و بسیاری از چیزهای دیگر در اثر استفاده کند. شاید سینمای «بلک» تکراری فرض شود، اما او سینمای کاملی دارد، سینمایی که به ما ثابت می‌کند حتمأ نباید فلسفه‌های پیچیده، تصاویر عجیب و دیوانه‌وار و تزریق انواع مکتب‌های بشریت را در یک فیلم داشته باشیم تا آن‌ را یک فیلم کامل یا به اصطلاح هنری فرض کنیم، بلکه می‌توانیم یک چیز را آن‌قدر تکرار کنیم تا به درجه‌ی تکامل برسیم. می‌توانیم حتی با یک فیلم قدرتمند کلیشه‌ای هم به هنر خودمان ببالیم.

MV5BMTg5MDgwMjEwNl5BMl5BanBnXkFtZTgwMDMxODM5ODE@._V1_SX1500_CR0,0,1500,999_AL_

«آدم های خوب» همانند «کیس کیس» دو شخصیت اصلی دارد، اما برخلاف آن فیلم که راوی‌اش یک نفر، یعنی «هری لاک‌هارت» (رابرت داونی حونیور) بود، اینجا هردو شخصیت به عنوان راوی حضور دارند تا نقش‌شان در این داستان کاملأ مساوی باشد. داستان به شکلی آغاز می‌شود که مارا به قلب سال 1977 ببرد، این به قلب بردن، هم در لانگ‌شات ابتدایی لس آنجلس محسوس است، هم در خانه‌ای معمولی که در شهر مشاهده می‌کنیم. خانه‌ی کوچکی که در آن، یک پسرک، در نیمه‌های شب به دنبال یک مجله‌ی زرد با تصاویر جنسی می‌رود و در ادامه یک ماشین که راننده‌اش یک ستاره‌ی فیلم‌های پورنو است، دقیقا از وسط خانه‌شان عبور می‌کند! همان ستاره‌ای که چند ثانیه قبل تصویراش را در مجله مشاهده کردیم، او حال، در نزدیکی مرگ است. به نظر می‌رسد که «بلک» تنها نخواسته از این سکانس‌ها برای شروع داستان‌اش استفاده کند، او می‌خواهد وضعیت شهر و خانه‌های شهر را نشان دهد، شهری که به شدت درگیر پورن شده و زندگی آدم‌هایش تحت شعاع آن قرار گرفته. البته رد شدن ماشین از میان خانه، علاوه براینکه می‌خواهد بر مسئله‌ی مورد اشاره پافشاری کند، احتمالا بدین معناست که نباید این فیلم را جدی بگیرید! بعد از آن است که فیلم آغاز می‌شود و با اولین شخصیت آشنا می‌شویم: «جکسون هیلی» با بازی «راسل کرو» و در ادامه دومین شخصیت اصلی هم وارد می‌شود، «هلند مارچ» با بازی «رایان گاسلینگ». این دو در ادامه آغاز به همکاری می‌کنند تا پرونده‌ و داستان فیلم را حل کنند. فیلم کم کم اطلاعات جدیدی به ما می‌دهد و می‌توانیم پازل‌ها را جایگزین کنیم تا خود فیلم هم جواب مارا بدهد. ما از همان ابتدا خواهیم توانست تا حد زیادی داستان فیلم را حدس بزنیم، سازندگان هم قطعا این مسئله را می‌دانسته‌اند، به همین دلیل، تمرکز ویژه‌ی فیلم این است که داستان را بوسیله‌ی همکاری شخصیت‌های اصلی پیش ببرد (حتی اگر شده، یکی‌شان از همه جا به پایین پرت شود!) . فیلم با دیالوگ‌های هوشمندانه و قرار دادن دو شخصیت اصلی در مسیر اتفاقات، سعی می‌کند کاری کند تا ارتباط این دو شخصیت و دوستی آن‌ها را بهتر درک کنیم. زیرا این فیلم بیشتری از هرچیزی، در مورد دو رفیق است.  همانند همیشه هم، می‌بینیم که در اوج حساسیت و خطر، این دوستان شوخی می‌کنند و چندان بهشان بد نمی‌گذرد! این یکی از برچسب‌های «بلک» است که از آن خسته نمی‌شوید.

MV5BMTc0MDk4MTAxNV5BMl5BanBnXkFtZTgwMTExODM5ODE@._V1_SX1500_CR0,0,1500,999_AL_

از نظر ساختار فرم، «آدم‌های خوب» فیلم کاملی است. مجموعه‌ اتفاقات فیلم و خصوصأ طرح و توطئه‌ی اثر (و البته تقسیم مناسب اطلاعات در آن) بسیار خوب کار شده است. یک زنجیره‌ی قدرتمند از رویدادها داریم که تمامی اتفاقات فیلم را بهم مرتبط کرده‌اند و با اینکه نیازی هم نبوده، اما بسیاری از مواقع با قوانین داخلی فیلم این کار را انجام داده‌اند تا برای این فیلم که در بیشتر مواقع روی «تصادف» پیش می‌رود، گاهی منطق هم داشته باشیم.

MV5BNTQ5OTYzMTUxOF5BMl5BanBnXkFtZTgwNjMxODM5ODE@._V1_SX1500_CR0,0,1500,999_AL_

«ول کیملر» در فیلم «کیس کیس» یکی از بهترین بازی‌هایش را ارائه داد و بعد از آن، تقریبأ ناموفق بود. امیدواریم برای «راسل کرو» چنین اتفاقی نیافتد، زیرا او در این فیلم یکی از بهترین نقش‌آفرینی‌هایش را انجام داده است. اما «رایان گاسلینگ» حتی از او هم بهتر ظاهر شده و توانسته از جوانب مختلف، شخصیت باورپذیرتری را به تصویر بکشد. «انگوری رایس» دختر سیزده ساله‌‎ی داستان هم به خوبی نقش چرخ سوم داستان را ایفاء کرده و باید به حضور «کیم بسینگر» هم اشاره‌ای کنیم. حضور او آن نظر جالب است که در فیلم «محرمانه‌ لس آنجلس» حضور داشت، یکی از شاهکارهای دهه نودی سینمای نئو-نوآر. حال دیدن دوباره خانم «بسینگر» در یک فیلم در همان سبک و سیاق، خاطره‌انگیز است و خاطرات خوش ما با این ژانر را زنده می‌کند.

MV5BMjI2MDc1NDg1Nl5BMl5BanBnXkFtZTgwNzExODM5ODE@._V1_SX1777_CR0,0,1777,700_AL_

«آدم‌های خوب» یک نمونه‌ی خوب از روایت کلاسیک است و بدون شک یکی از بهترین آثار کمدی سال 2016 به حساب می‌آید. فیلم شاید در استخر کلیشه شنا ‌کند اما با هنر نویسندگی و کارگردانی «بلک» و بواسطه‌ی بازی‌های عالی بازیگران‌اش، توانسته تبدیل به یک اثر خوب با چارچوب قدرتمند شود. فیلمی که «سینما» است و آن‌قدر خوب ساخته شده تا در ژانر خودش برای مدت‌ها عرض اندام کند. «آدم‌های خوب» در بخش نهایی‌اش با یک اتفاق تلخ پرونده‌ی خود را می‌بندد، جایی که به نظر تمام تلاش‌هاش شخصیت‌های اصلی به هدر رفته است، اما مگر حقیقت چیزی بیشتر از این است؟ پس چندان از پایان‌بندی فیلم ناراحت نشوید، زیرا حتی شخصیت‌های فیلم هم آن را جدی نمی‌گیرند!

MV5BNjM0ODY5NjYxNl5BMl5BanBnXkFtZTgwMTIxODM5ODE@._V1_SX1500_CR0,0,1500,999_AL_

برای «بلک» یازده سال طول کشید تا پس از «کیس کیس»، فیلم «آدم‌های خوب» را بسازد، بیایید امیدوار باشیم تا فیلم بعدی او در مورد «دو رفیق و یک پرونده» یازده سال دیگر طول نکشد. زیرا مخاطب به این نوع فیلم‌ها نیاز دارد، سینما به این نوع فیلم‌ها نیاز دارد و قطعأ بیشتر از همه، «شین بلک» به این نوع فیلم نیاز دارد.

1 نظر
  1. […] فیلم آیرون من توسط «شین بلک»‌ کارگردانی شده و شش ماه بعد از ماجراهای اونجرز می‌گذرد. در این فیلم، […]

نوشتن دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه شما پس از بررسی توسط تحریریه منتشر خواهد شد. در صورتی که در بخش نظرات سوالی پرسیده‌اید اگر ما دانش کافی از پاسخ آن داشتیم حتماً پاسخگوی شما خواهیم بود در غیر این صورت تنها به امید دریافت پاسخ مناسب از دیگران آن را منتشر خواهیم کرد.