آمریکاییهای روس؛ معرفی سریال The Americans
شاید در اولین برخورد با عنوان مجموعهی تلوزیونی “The Americans” نتوان محتوای آن را حدس زد و تصویری از یک سریال با مضمون میهنپرستی آمریکایی در ذهن مخاطب شکل بگیرد، در حالی که محصول سال 2013 شبکهی FX که آن را با اسامی آشنایی مانند «فرزندان آنارشی» (Sons of Anarchy)، «فارگو» و عناوین برجستهی کمدی مانند «لویی»، «آرچر» و غیره میشناسیم در حوزهی درام جاسوسی قرار میگیرد و در رابطه با زندگی دو جاسوس کیجیبی (سازمان جاسوسی شوروی سابق) در دوران جنگ سرد و ریاست جمهوری رونالد ریگان در آمریکاست. در صورت آشنایی نسبی با محصولات این شبکه میتوان نویسندگی قوی و هدف گرفتن مخاطب بزرگسال را مفروض و لااقل از لحاظ انتظارات کیفی ایجاد شده به وسیلهی کارنامهی موفق شبکه، آن را مورد مناسبی برای انتخاب و تماشا دانست.
آمار مخاطبان این سریال اما (به صورت نسبی) اندک است. تعداد بینندههای این سریال در فصل سوم 1.2 میلیون نفر برآورد میشود که آمار مناسبی نسبت به رقبای خود نیست و حتی در شرایط دیگری ممکن بود باعث کنسل شدن ساخت فصول بعدی این سریال شود، اما موفقیت آن در نزد مخاطبانش و محبوبیتش در میان منتقدین –که بارها به عنوان بهترین درام در حال پخش از آن یاد شده- باعث شده است این سریال همچنان سرپا و در زمان نوشتن این مطلب به تازگی فصل پنج خود را به پایان رسانده باشد. عملکرد این مجموعه در سایتهای متاکریتیک و راتنتومیتوز نیز خیره کننده بوده است به طوری که در متاکریتیک فصلهای آن به ترتیب امتیازهای 78، 88، 92، 95 و 94 و در سایت راتنتومیتوز به ترتیب 90، 97، 100، 99 و 96 را از آن خود کردهاند. عمدهی این کمتوجهی به سریال شاید به خاطر فضای نسبتا سرد آن و به تبع سختی ارتباط برقرار کردن با آن باشد، اما در مورد یک مجموعهی تلوزیونی با این سطح ساخت و پردازش کاملا شایسته است که بیننده به سریال فرصت کافی را بدهد و پس از مدتی خود را مجذوب روابط، اتفاقات و تعلیقهای آن بیابد. میتوان گفت این مجموعه نه تنها از طرف بینندگان، بلکه از طرف اهدا کنندگان جوایز هم مورد بیمهری قرار گرفته و توانسته است تنها 57 نامزدی و 12 برد را از آن خود کند. شاید از حیث عدم بازخورد مناسب از سوی بینندگان بتوان این سریال را با هنیبال (محصول شبکهی انبیسی) مقایسه کرد که از پخش فصل چهارم خود به دلیل نداشتن بینندهی کافی بازماند.
دربارهی تیم پشت سریال نیز میتوان به نکته جالبی پرداخت. خالق و تولید کنندهی این سریال، «جو وایزبرگ» (به همراه گراهام یوست، خالق سریال جاستیفاید) است که دربارهی او میتوان به سابقهی فعالیتش در سازمان اطلاعاتی آمریکا (CIA) اشاره کرد. دانستن این مسئله به سریالی که محوریت جاسوسی دارد ابعاد تازهای میبخشد و میتوان آن را یکی از دلایل ملموس بودن و قابل دسترس بودن شخصیتهای تصویر شده در آن دانست. فعالیت او به عنوان یک مامور سازمان سیا و بهرهمندیاش از اطلاعات درونسازمانی، بیشک در جزئیاتی مانند روشهای ارتباطی، نوع زندگی و نحوهی اجرای ماموریتها بیتاثیر نبوده است.
حال نوبت نگاهی به خود سریال است. همانطور که پیشتر گفته شد دربارهی زندگی دو جاسوس شوروی در آمریکاست. اما مسئلهای که این شخصیتها را متمایز میکند، پوشش عمیق آنها به عنوان دو شهروند آمریکایی به نامهای «فیلیپ و الیزابت جنینگز» است که ادارهی یک آژانس مسافرتی را برعهده دارند و صاحب دو فرزند به نامهای «هنری» و «پیج» هستند. فلیپ و الیزابت بدون آشنایی قبلی توسط کیجیبی با همدگیر جفت شده و برای عملیات جاسوسی به آمریکا فرستاده شده و در همان کشور صاحب فرزند میشوند. رابطهی این دو فرد که در ابتدا تنها حرفهای است و برای پیشبرد منافع خود به عنوان زوج معرفی میشوند دستخوش تغییرات بسیاری میشود که بار قسمت عمدهی جذابیت داستان را لااقل در ابتدای سریال به دوش میکشد. پس از گذشت سالها در کنار هم این دو به هم وابسته میشوند اما میتوان متصور شد که این حقیقت که این دو در اصل دو جاسوس هستند چه مشکلاتی بر سر رابطهی آنان قرار میدهد. مخفیکاریهای لازم یک جاسوس حتی در حوزهی خانواده بسیار زیبا به تصویر کشیده شدهاند. نقش فرزندان آنها که برعکس خودشان بزرگشدهی کشور و فرهنگ آمریکا هستند و شوروی را به عنوان دشمن خود قلمداد میکنند در ادامهی سریال پررنگتر شده و به بار درام سریال میافزاید. خود شخصیتهای اصلی نیز به میزان بالایی از پیچیدگیهای رفتاری و باوری برخوردارند و در این مورد میتوان به مخالفت شدید الیزابت با نظام امپریالیستی و سرمایهداری آمریکا و تنفر از آن و در مقابل دیدگاه بازتر و پذیراتر فیلیپ به آن اشاره کرد که هر دو با این وجود عاشق سرزمین مادری هستند و این تفاوت دیدگاه باعث به حاشیه رفتن اهدافشان نمیشود.
با این که این سریال از قلم یک نویسندهی آمریکایی عضو سابق سازمان سیا روایت میشود، میتوان بیطرف بودن را در آن به وضوح احساس کرد. بیننده به راحتی میتواند با شخصیتها ارتباط برقرار کرده و آنها را آنطور که باید، یعنی به عنوان شخصیتهایی خاکستری، قضاوت کند که در حال انجام وظیفهاند و با این که گاهی اعمالشان از چهارچوبهای اخلاقی خارج میشود نمیتوان آنها را سرزنش کرد. جاهای بسیاری در سریال وجود دارند که تصمیماتشان باعث خواهد شد از آنها متنفر شوید و کماکان دوستشان داشته باشید و همذاتپنداری کنید. نقطهی قدرت اصلی این سریال در رابطه با شخصیت پردازی این است که این دو ابتدا به عنوان یک انسان و سپس به عنوان جاسوس معرفی میشوند.
خلاصهی کلام این که به شما پیشنهاد میکنیم این سریال فوقالعاده را از دست ندهید. امیدواریم در صورت تماشای این سریال از آن لذت ببرید.