سریال «دیفندرز» بهمراتب بهتر از آخرین ارائهی مارول در همکاری با نتفلیکس، یعنی «آیرون فیست» است که یکی از بزرگترین تیرهای خطا در حوزهی سریالهای تلویزیونی ابرقهرمانی بوده است. اما دیفندرز مسئولیت خود را انجام خواهد داد و اثری با انرژی و هیجان را ارائه خواهد داد. ممکن است موفقیت این سریال به اوج موفقیت «جسیکا جونز» که فصل اول بسیار خوبی را تجربه کرد نرسد. با این که دیفندرز در مواقعی خستهکنندهتر از چیزی است که سریالی پر از نینجاهای قاتل و لباسهای پرزرقوبرق باید باشد، این مینی سریال 8 قسمته نقاط قوت متعددی نیز دارد که از میان آنها میتوان به حضور قدرتمند و مؤثر سیگورنی ویور اشاره کرد.
ویور نقش یک مغزمتفکر شرور را بازی میکند و کاملاً در نقش خود فرورفته است. او شیوهی خاص خود را برای لذتبخش کردن صحنههای مرتبط با خود دارد و این مسئله که چه مقدار شخصیتش قابل پیشبینی این توانایی او را تحتالشعاع خود قرار نمیدهد.
بهکارگیری یک ستارهی سینما برای بازی در یک سریال تلویزیونی امری دشوار برای مارول بوده است و در دیفندرز سعی شده که از شخصیت کاریزماتیک و باهوش او نهایت استفاده برده شود. شخصیت او در سریال، یعنی جسیکا، هم از جنبهی یکی از افراد مهم و قدرتمند شهر نیویورک و هم فردی بسیار بدطینت قابلقبول و باورپذیر است.
حتی اگر بینندگان هیچکدام از سریالهای محصول همکاری نتفلیکس و مارول را ندیده باشند، میتوانند با دیفندرز خود را به دیگران برسانند. ویژگیهای فردی هرکدام از این ابرقهرمانان در قسمتهای ابتدایی سریال به تفصیل پرداخته شده و بازیگرانی از سریالهای فردی هرکدام از چهار ابرقهرمان حاضر در این سریال نیز حضور دارند. این که در دیفدرز تمرکز مرتباً میان شخصیتها میچرخد حس بسیار خوب و نادری نسبت به دیگر سریالهای مارول یا نتفلیکس میدهد. الودی یانگ نیز به دنیای تلویزیونی مارول بازگشته و شخصیت مرموزش در دیفندرز ناامید، غمگین و البته خطرناک است.
فین جونز که نقش فردی ثروتمند به نام دنی رد، یا همان آیرون فیست را بازی میکند، همان نقطهی ضعف سریال باقی میماند. او نهتنها توانایی لازم برای ایجاد جذابیت در دوراهیهای شخصیتش را ندارد، بلکه تصمیمات احمقانهی کاراکتر او در سریال نیز کار را برای اهمیت قائل شدن برای آنچه او انجام میدهد دشوار میکند. تماشای او در حال تعریف از خود خستهکننده است و ادای عبارت «من آیرون فیست نامیرا هستم» از طرف او اندکی حالت مسخره و خندهدار دارد. دیفندرز از این مسئله آگاه است و بخشی از خندهدار بودن سریال که به این شخصیت مربوط میشود از عمد بوده است. بیشتر شخصیتهای سریال او را جدی نمیگیرند و بارها تکرار میشود که لوک کیج بخواهد سر او را به دیوار بکوبد.
دیگر بازیگران اصلی این سریال یعنی چارلی کاکس (مت مرداک/دردویل)، کریستن ریتر (جسیکا جونز) و کولتر (لوک کیج) بسیار توانا هستند و بازیگران مکمل مانند اسکات گلن، جسیکا هنویک و سیمون میسیک نیز عملکرد خوبی داشتهاند. این ابرقهرمانها نسبت به مسئولیت و نقشهی خود آگاه هستند و دشمنان قدرتمند خود را میشناسند و درعینحال، هرازگاهی طعنهآمیز با یکدیگر شوخی میکنند. دیالوگهای تکخطی در شخصیتهای کولتر، ویور، گلن و ریتر بسیار یافت میشود و نگاههای خیرهی آنها بسیار تأثیرگذار است.
هنگام تماشای دیفندرز این حس به بیننده دست میدهد که گویی سعی این سریال در برآورده کردن انتظارات از خودش است و کمتر علاقهای به کشت و کشتار نشان داده میشود. دیفندرز مانند برخی از فیلمهای مشابه، سعی در هموار کردن راه برای عناوین بعد از خود را دارد و هوشمندانهتر پیش رفته است. قهرمانان طی 8 قسمت میبایست مأموریت خود را به پایان برسانند و بعد از آن به سریالهای مختص به خود بازگردند.