در سه ساعت زمانی که برای آزمودن بازی در اختیار ما بود به این نتیجه رسیدیم که ماریو + ربیدز در یک کلام بسیار دشوار است. انتظار داشتیم که بازی آسان و شاید هم حتی زیاد از حد راحت و خستهکننده باشد اما این بازی ثابت کرد که انتظارات ما کاملاً نابجا بودهاند.
زمانی که خبر این پروژه به بیرون درز پیدا کرد، تصور این که این بازی چیزی بیش از Mario & Sonic Spoil the Olympics باشد دشوار بود که مشخصاً صرفاً برای درآمدزایی ساخته شده بود. اما زمانی که شیگرو میاماتو در E3 اعلام کرد که این بازی درواقع از لحاظ تاکتیکی به XCOM شباهت دارد، افکار عمومی نسبت به آن خوشبینتر شد که این مسئله در چند سال اخیر بهصورت بسیار معدودی اتفاق افتاده است. لباس پوشیدن ماریو و دوستانش به همراه ربیدها و استفادهی آنها از سلاحهای گرم پیشرفته بسیار عجیبوغریب است؛ به حدی که شما را وادار میکند برای این بازی مشتاق باشید.
تغییرات مثبتی در فرمولهای بازی XCOM شکل گرفتهاند که از جمله آنها میتوان به نقشههای بازی اشاره کرد که دیگر منقطع نیستند، بلکه متعلق به دنیاهایی مشخص و یکپارچهاند که هرکدام چالشهای فراوانی برای شما به ارمغان خواهند آورد.
انیمیشن بازی در دنیای آن خودنمایی میکند. طراحان این بازی اخیراً به توجه ریزبینانهی نینتندو به جزئیات پرداخته بودند که در شخصیتها به درستی مشخص است. تحرک کاراکترها بینقص است و هرکدام از آنها به نحوی متفاوت به شرایط مختلف واکنش نشان میدهند. این جزئیات حتی شامل نحوهی پناه گرفتن آنها نیز میشود.
دیگر خبری از با خیال راحت قدم زدن در قلمرو قارچی نیست. در اولین تلاشها برای هر مرحله از بازی که مورد تست قرار گرفت شکست خوردیم. اما عمق این بازی در این مرحله از آزمایش ما مشخص نبود. حق انتخابی برای برگزیدن افراد تیم و قابلیتهایشان نداشتیم و از طرفی هم تنها سلاحهای سادهی بازی آزاد بودند و نتیجتاً درکی از این که چه تفاوتی میان «ربید لوییجی» و «ربید پیچ» وجود دارد نداشتیم.
برای مرحلهی بعدی آزمایش، از میان مراحل آخر بازی انتخاب کردیم که به معنی داشتن انتخابهای بیشتر برای دوستها و دشمنها بود. در این مرحله بود که عمق این بازی به خوبی نمایان شد و ناگهان بازی به جایی رسید که جنگافزار سنگین را در اختیار خود دیدیم و هفت شخصیت برای انتخاب داشتیم که شامل ماریو، ربید پیچ، ربید لوییجی، پیچ، ربید ماریو و ربید یوشی بودند. همچنین هرکدام از این کاراکترها تواناییهای متعدد مختص به خودشان را داشتند و زمانی که با ترکیب هوشمندانهی این قابلیتها دشمنان بازی را شکست دادیم حس یک عروسکگردان برنامهی کودکانهی خندهدار را داشتیم.
یوبیسافت استادانه از پس خلق مجدد کاراکترهای شناس نینتندو برآمده است و این امر نهتنها در ظواهر شخصیتها، بلکه در شخصیت آنها نیز مشخص است. نسخههای ربید شخصیتهای ماریو به اندازهی خود آنها جذاب و دوستداشتنی هستند و همانگونه که انتظارش را دارید در میدان نبرد ظاهر میشوند. ربید لویجی دستوپا چلفتی است، ربید ماریو استایل قلدری دارد که مشغول جویدن خلالدندان است و لوییجی به طرزی دوستداشتنی ترسو است و ترجیح میدهد که فاصلهی خود را از درگیری حفظ کند و با دست لرزان از سلاح دوربیندار استفاده کند.
به سرعت متوجه میشوید که از بین بردن دستههای ربیدها با این که به خودی خود دشوار هستند؛ اما باید این را هم در نظر گرفت که برای این منظور باید بهترین و بهصرفهترین راه را انتخاب کنید. تواناییهای مختص به هر شخصیت نیز شما را به این مسئله واقف میکنند. برای مثال لویجی قابلیتی به نام Steely Glare دارد که به او اجازه میدهد شلیکهای بیشتری به دشمنانی که از او عبور میکند داشته باشد. از طرف دیگر ربید یوشی قدرتی درد که باعث میشوند دشمنان در نوبت شما بترسند و حرکت کنند که این کار زمینه را برای لوییجی فراهم میکند که شلیکهای بیشتری انجام دهد.
شخصاً عاشق «پیچ» و سلاحش که شاتگانی آتشین است شدم که اگر در نبرد با فاصلهی کم دشمن را نکشد، سوختی شدیدی را به جا میگذارد. قدرت بسیار زیاد آن باعث میشوند که ربیدهای دشمن دست-به-پشت به اطراف فرار کنند. حرکات یگری نیز میتوانند با این قدرت ترکیب شود که برای مثال میتوان به مشت زدن به دشمنان، حرکت از طریق لولهها، پریدن روی سر ماریو به منظور له کردن دشمنان و یکجا جمع کردن هیولاها در یک محل به کمک رقص آهنربایی ربید ماریو اشاره کرد. حرکت کردن یک عنصر کلیدی است و این که کدام قابلیت را انتخاب کنید از آن نیز حیاتیتر است. هر یک از این کاراکترها دارای درخت مهارت خود هستند که میتوانید با انتخاب آنها قابلیتهای بیشتری دریافت و یا سلاحهای جدیدتری آزاد کنید.
در این درختها میتوانید سبک خود را برگزینید و حرکات استثنائی اجرا کنید. نکتهای که باید به آن توجه کنید این است که دشمنانتان هم تا همین حد و حدود مجهز هستند و هوش مصنوعی آنها که به راحتی حرکات شما را پیشبینی کنند و بر اساس آن حرکت خود را انتخاب کنند و این مسئله باعث میشوند که برای یافتن یک استراتژی مناسب به سختی تلاش کنید و برای قدمهای بعدی خود برنامه بریزید. باید برای ایجاد هرچه بیشتر آسیب راههای خلاقانهای پیدا کنید اما همچنین باید حواستان به نمردن ربیدهایتان هم باشد. به سرعت مشخص میشود که نحوهی انتخاب تیم بسیار مهم است و چیزی نخواهد گذشت که شما و دوستتان حین انجام بازی شروع به بحث دربارهی نحوهی انتخاب کاراکترها کنید.
انتخاب میان بازوکا یا قابلیتها دفاعی در بازی ماریو بسیار خندهدار است و قسمت همکاری دونفرهی این بازی به خوبی آن را برجسته میکند.
در بازی داستانی حالتی ساده نیز وجود دارد که جان کاراکترهای شما را پر میکند و همچنین آن را در شروع مبارزهها به میزان 50 درصد افزایش میدهد و باید بدانید که احتمال این که برای گذشتن از یکی از مراحل به آن نیاز پیدا کنید بسیار بالاست و حتی ممکن است با این وجود شکست بخورید. همین سختی بازی است که باعث میشوند بحثهای خندهدار پیرامون بازی شکل بگیرند و خلاقیت بینظیر به کار رفته در خلق این شخصیتها چیزی است که باعث میشود ماریو چیزی بیشت از یک تقلید از XCOM باشد.