فصل هفتم Game Of Thrones: نکاتی از قسمت پایانی که حتما از دست دادهاید!
بالاخره فصل هفتم سریال بازی تاج و تخت به پایان رسید و دیدیم که دیوار –که مدتها پیش پیشبینی میشد در این فصل فرو بریزد- فرو ریخت. اما پیش از این که با آتش آبی اژدهای نامردهی دنریس مواجه شویم، اتفاقاتی در سریال افتادند که ممکن است به آنها توجه لازم را نکرده باشید.
صحبت هاوند با برادر بزرگترش مانتین
این دو کلیگین بالاخره به هم رسیدند. به جای این که مبارزهای میان این دو شکل گیرد، هاوند به برادرش گفت: «اشکال نداره. اینطوری کارت تموم نمیشه برادر. میدونی که کی سراغت خواهد اومد. همیشه میدونستی.»
این صحبتها عمدا نامفهوم هستند. چه کسی قرار است به سراغ مانتین برود؟ بهترین حدسی که میتواند زد این است که هاوند از تواناییهای جدیدش برای نگاه کردن به آتش استفاده کرده است و پیشبینی میکند که میان مانتین و پادشاه شب مبارزهای به وقوع خواهد پیوست. پادشاه شب تنها شخصیتی است که توانایی رقابت با مانیتن را دارد و باید به این مسئله توجه کرد که دوربین در این فصل روی چشمهای قرمز مانتین تعلل بیشتری داشته است. مشخص نیست که کوییبرن برای زندا کردن مانتین چه کار کرده است اما به جز تبدیل کردن مردگان به وایتواکر و یا وایت، تنها راهی که میتوان مردهای را زنده کرد استفاده از قدرتهای رلور است. اینها تماما حدس و گمان است اما ممکن است مانتین یک وایت آتشین باشد؟ شاید حدش ما کاملا اشتباه باشد و پادشاه شب ربطی به مانتین نداشته باشد، اما اگر منظور هاوند پادشاه شب نیست، پس او به چه کسی اشاره دارد؟ شاید کلیگین سومی وجود دارد که راجع به او چیزی نمیدانیم، اما حدسهای بسیاری نمیتوان در مورد این مسئله زد.
ژنرالی که مذاکره نمیکند
زمانی که جان و دنریس تلاش میکردند اعتماد سرسی را جلب کنند، جان به او هشدار داد که دشمن واقعیشان مذاکره نخواهد کرد. زمانی که صحبت از پادشاه شب و ارتشش شد، جان به سرسی اطمینان داد که با ژنرالی مواجهاند که نمیتوانند با او مذاکره کنند و این موضوع حقیقت دارد. بر اساس گفتههای سازندگان سریال بازی تاج و تخت، پادشاه شب هیچگاه صحبت نخواهد کرد.
صحبت دنریس به زبان والریایی در دراگونپیت
جان و دنریس دربارهی رسم تارگرینها برای نگه داشتن اژدهاها در فضای بسته صحبت کردند. دنریس به زبانهای والریایی و سپس مرسوم به جان گفت: «اژدها یک برده نیست.»
این صحبت بخشی از لحظهی مهمی در فصل سوم بود که در آن دنریس ارتش آنسالید را در آستاپور (ظاهرا) با یکی از اژدهاهای خود معاوضه کرد. زمانی که دنریس افسار اژدها را به دست ارباب بردهها داد، او برای کنترل اژدها تلاش بسیاری کرد. اگر به خطر داشته باشید این ارباب گمان میکرد که دنریس تنها قادر است به زبان مرسوم صحبت کند و هنگامی که کنار دنریس ایستاده بود، حرفهای ناشایستی به زبان والریای در مورد او بیان کرد. این ارباب به میساندی گفت: «به این هرزه بگو که این حیوون با من نمیاد.»
این همان زمانی بود که دنریس برگشت و گفت: «اژدها یک برده نیست.» بردهدار با تعجب از او پرسید که میتواند والریایی صحبت کند؟ دنریس اینطور پاسخ داد: « من دنریس استورمبورن از خاندان تارگرین و از ریشهی والریای کهن هستم. والریایی زبان مادری من است. آنسالیدها! بردهداران را نابود کنید، سربازها را بکشید، هرکسی را که شلاق به دست دارد از بین ببرید اما به هیچ کودکی آسیب نرسانید. زنجیرهای هر بردهای که میبینید را پاره کنید!»
سپس او به سمت ارباب بردهدار بازگشت و به سادگی گفت: «دراکاریس» و دروگون او را درجا به آتش کشید.
صحبت جان با دنریس درمورد احتمال بچهدار شدن او
دنریس باور دارد که قادر نیست فرزندی داشته باشد. جان از او پرسید: «چه کسی همچین حرفی رو زده؟» و دنریس جواب داد: «جادوگری که همسرم رو کشت.»
اگر تنها سریال را دنبال کرده باشید ممکن است این مسئله به نظرتان غیرمنطقی آمده باشد. در سریال به طور عمدی قسمتی که در فصل اول به دنریس گفته شده بود فرزندی نخواهد داشت را حذف کرده است.
این جادوگر قصد داشت که دنریس و دروگو را به خاطر قتل مردمش مجازات کند. دنریس از او پرسید که چه زمان حال دروگو بهبود مییابد و او گفت: «هنگامی که خورشید در غرب طلوع کند و در شرق غروب. زمانی که دریاها خشک شوند و کوهستانها مانند برگ در باد به حرکت درآیند.»
اما در سریال قسمتی از این گفت و گو که جادوگر به دنریس گفت که صحب فرزندی نخواهد شد از سریال حذف شده است و این دلیلی است که دنریس باور دارد صاحب فرزندی نخواهد شد.
جان در جواب یه دنریس میگوید: «به این فکر کردی که ممکنه منبع موثقی برای این خبر نبوده باشه؟»
مکالمهی جان با تیون گریجوی
این صحبتها نشان از بحران هویتی داشت که جان در فصل بعدی با آن روبرو خواهد بود. تیون که با وجود گریجوی بودنش توسط ند استارک بزرگ شده بود، در مورد دوگانگیهایش به جان میگوید: «همیشه به نظر میرسید انتخاب غیرممکنی وجود دارد که مجبور به انتخاب استارکها یا گریجویها هستم.»
جان در پاسخ به او گفت: «پدر ما بیشتر از پدر واقعیات برای تو پدری کرد اما تو هیچگاه او را از دست ندادهای. او همانطور که جزئی از من است، بخشی از تو نیز هست. لازم نیست انتخابی انجام بدهی؛ تو هم یک گریجوی و هم یک استارک هستی.»
با توجه به این که جان هم یک تارگرین است و هم یک استارک، بهتر است که این صحبتهای خود را به خاطر بسپارد.
ریگار تارگرین
برای اولین بار در این سریال توانستیم ریگار تارگرین را ببینیم. اگرچه ظاهر او بسیار آشنا بود.
شاهزاده ریگار تارگرین در مراسمی مخفی با لیانا استارک ازدواج کرده بود. ریگار برادر بزرگتر دنریس و ویسریس است و شباهت خاصی با برادر کوچکتر خود دارد.
در فصل اول، ظاهر ویسریس اینگونه نمایش داده شده بود:
آریا و سانسا
در اتفاق مشابه دیگری این دو خواهر در همانجایی ایستادند که سانسا و جان در قسمت آخر فصل ششم ایستاده بودند. پس از محاکمه و کشتن لیتل فینگر، این دو دربارهی پدرشان ند و اهمیت خانواده صحبت کردند. همین اتفاق میان سانسا و جان بعد از نبرد حرامزادگان افتاده بود.
تورموند و بریک دانداریون
زمانی که پادشاه شب حمله کرد، بریک و تورموند بر روی دیوار بودند. اگر صحنهی حمله را مجددا تماشا کنید، هم تورموند هم بریک از لبهی دیواری که فرومیریزد فاصله دارند و به همین خاطر گمان میکنیم که زنده مانده باشند.
زمانی که دیوار از فاصلهی بیشتری نمایش داده می شود میتوانید ببینید که بخشی از دیوار هنوز سرپاست و بناهای روی آن مشخص هستند که باور داریم این دو نفر در آنها قرار دارند. این دو پشت ارتش نامردگان پادشاه شب که از دیوار عبور کردهاند گیر افتاده اند و مطمئن نیستیم که چگونه قرار است در فصل هشتم به جریان سریال بازگردند، اما میتوان با اطمینان زیادی گفت که زنده هستند.
برای خواندن بررسی اختصاصی گیمنیوز از این قسمت اینجا کلیک کنید.