در موسیقی مدرن، یکی از جنبههایی که بسیار به آن توجه میشود فضاسازی است، تا حدی که هنرمندان بسیاری وجود دارند که این جنبه را به کل آثار هنریشان تعمیم میدهند و نتیجه این میشود که شما با آلبومی سراسر فضاسازی روبرو خواهید بود. در مطلب این هفته با موسیقی متنی طرف هستیم که این عنصر از موسیقی را به عنوان هدف اصلی خود قرار داده است و با بیش از 40 قطعه و بیش از 190 دقیقه موسیقی، به راحتی توانایی این را خواهد داشت که نیاز هر شنوندهی علاقهمند به موسیقی امبینت، مدرن کلاسیک، الکترونیک و درون را به شکلی ارضاء کند که شنیدن هر چیز دیگری که فضای ذهنی شما را بعد از آن از بین ببرد، غیرممکن جلوه خواهد کرد. پیش از این که به تعریفهایمان از این آلبوم بپردازیم (بله، به همین صراحت میگوییم که تنها میتوان از نکات مثبت این آلبوم گفت)، باید کمی هم راجع به بازی Everything که این موسیقی متن برای آن ساخته شده است صحبت کنیم.
Everything یک بازی شبیهسازی است که در آن بازیکن این توانایی را دارد که در دنیایی به اکتشاف بپردازد که به مرور شکل میگیرد و همینطور میتواند اجزای موجود در این دنیا را کنترل کند. شروع بازی به این شکل است که به عنوان یکی از چندین موجود ممکن در دنیا به گشت و گذار میپردازید که این موجودات از نظر اندازه متفاوت هستند و تا حد ذرههای زیراتمی نیز پیش خواهد رفت و نهایتا به اندازهای میرسد که به زمینهای بزرگ، سیارهها و حتی کل کهکشان بدل میشوند. حتی توضیحات این بازی نیز به شدت انتزاعی است و با گوش دادن به موسیقی متن آن متوجه خواهید شد که به چه میزان با کلیت بازی هماهنگ است.
با موسیقی متن Everything به دنیایی وارد خواهید شد که سرتاسر آرامش و ابهت است. لحظات امبینت آن کلیهی قطعات را اشغال کردهاند و به راحتی شنوندهی علاقهمند را به خود جذب خواهند کرد. هردو سازندهی این آلبوم، Ben Lukas Boysen و Sebastian Plano، از چهرههای برجسته موسیقی امبینت و مدرن کلاسیک هستند که آثار قابلی را در کارنامهی خود دارند و از آنها برای همکاری در پروژهی ساخت موسیقی متن این فیلم دعوت به آمده و به آنها اختیار کافی برای داشتن آزادی در ساخت آلبوم داده شده است. شاید یکی از مهمترین و حیاتیترین مسائل در رابطه با آثار امبینت این باشد که برای گوش شنونده بیش از آنچه که امبینت بودنش ایجاب میکند، خستهکننده نباشد و بسیار قابل تقدیر است که این آلبوم با این مدت زمان طولانی به دام یکنواختی بیش از حد گرفتار نمیشود؛ حتی در مواقعی که موسیقی به حاشیه رانده میشود و بیشتر با صداهای امبینت سر و کار دارید تا بتوانید به راحتی آن را در پسزمینه قرار دهید.
سباستین پلانو دربارهی این آلبوم گفته است:
کار بر روی این موسیقی متن به واقع یک همکاری الهامبخش بوده است. چیزی که دربارهی بازی برای من جذاب است این است که به بازیکن اجازه داده میشود خودش به این حقیقت برسد که هدفی جز بودن وجود ندارد. این مفهوم به ما آزادی دلنشینی در یافتن صداها و ایدههایی داد که به خوبی با بازی هماهنگ باشند. در این ساندترک ماجرایی وجود دارد که به بازی عمق میبخشد اما موسیقی هیچگاه به سطحی تجاوز نمیکند که عنصر اصلی باشد و بازیکن را از «هرچیز» بودن بازدارد.
دیگر سازندهی این آلبوم نیز گفته است:
ساخت اثری اینچنین بخشبخش و در عین حال مرتبط و همگام با ایده و سوی بازی کاری بسیار دشوار بوده است. روشهای بسیاری را از جمله ریاضیوار و مستقیم و همچنین انتزاعی و فلسفی را به این منظور امتحان کردیم و در نهایت به ترکیبی از آنها رضایت دادیم. هر ذره از این موسیقی متن به بخش قبلی آن وابسته است و از آن برای پرورش دادن بخش بعدی استفاده شده است و چه این ارتباط از لحاظ ساختاری باشد و چه مفهومی، باید گفت که بازی و موسیقی متن آن یک راه را میپیمایند.