پرویز شیخ طادی در زمرهی سینماگرانی است که به طور استثنایی توانست فیلم جدیدش را که از دورهی گذشتهی جشنواره جا مانده بود، در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر به اکران در آورد. او که با فیلم «روزهای زندگی» موفق به کسب سیمرغ بهترین کارگردانی شده و احتمالا با فیلم «شکارچی شنبه» در یادها مانده است، فیلم جدیدش را با موضوع داعش و محوریت اسلام وهابی و تکفیری به این مرحله رسانده و طبیعی است که در بخش سودای سیمرغ جشنواره سی و ششم هم شرکت داده شده است. اما آیا فیلم امپراطور جهنم ارزشش را دارد؟ در ادامه به نقد فیلم امپراطور جهنم میپردازیم و این موضوع را بررسی میکنیم.
فیلم امپراطور جهنم با کمترین تقریب ممکن هر مخاطبی را به یاد اثر کالت و تکرار نشدنی پرویز شیخ طادی و علی نصیریان یعنی «شکارچی شنبه» میاندازد. فیلمی که با وجود همهی ضعفها و کاستیهایش، با استفاده از ریتم راسخ داستانگویی و بازی استثنایی استاد نصیریان، به یک عنوان ماندگار در سینمای سفارشی ایران تبدیل شده است. حتما فیلم امپراطور جهنم هم به همین میزان توجه دست پیدا میکند و احتمالا به زودی و بعد از اکران طولانی مدت در سینما، به تلویزیون هم راه پیدا خواهد کرد و چندباره نمایش داده خواهد شد. اما این فیلم آنقدر کشش و جذابیت ندارد و یک عقبگرد کامل از سوی کارگردانش محسوب میشود.
فیلم امپراطور جهنم، تلاش بی فایدهای برای تکرار موفقیت شکارچی شنبه است. فیلمی که از آن هم بدتر است و حتا بازی عالی نصیریان را هم ندارد. البته علی نصیریان با قدرت در این فیلم ظاهر میشود و تمام تلاش خود را برای نشان دادن تبحر خود در خلق یک شخصیت چند وجهی را به کار میبندد، اما همهی این تلاش به خاطر وجود ایرادات متعدد در فیلمنامه و کارگردانی هرز میروند. تا جایی که میمیک و حرکات استثنایی چشمان بازیگری که خیلیها با لقب «عالیجناب» میشناسند به توفیق چندانی نمیرسد و در حد یک عامل بازدارندهی ترک سالن سینما نزول میکند. علی نصیریان با این حال بهتر از همهی بازیگران حاضر در این فیلم ظاهر شده و با چشم پوشی از بازی او فیلم تقریبا دست خالی از پردهی نقرهای میرود.
داستان فیلم هم یک تلاش واضح برای تبدیل شخصیت وهابیت به شیطان مجسم است. در بحث اعتقادی فیلم، هیچ شکی نیست. نبرد خیر و شر در فیلم میان «شیعه» علوی که به طرز فجیعی در فیلم به قتل و شهادت میرسد و باورهای متحجرانه و غلط امپراطور «ریاض» مفتی وهابی خدانشناس در میگیرد. پیروز این نبرد از قبل مشخص است. چهرهی زشت و کریه اسلامِ اشتباه گرفتهشده توسط مزدوران آل سعود در فیلم بارها به مخاطب گوشزد میشود. اما همه چیز در این روایت ناقص است و فیلم در نهایت نمیتواند تاثیری که باید را بر مخاطب بگذارد.
توجیه ابتدایی داستان صرفا برای این به وجود آمده که «انگیزه» اصلی ریاض برای به خاک و خون کشیدن مردم اروپا چیزی به جز «اعتقادات» مذهبی او تصویر شود. پرداخت سرسری این قسمت و عدم تمرکز و یکپارچگی فیلمنامه و کارگردانی تا حد زیادی مانع از این میشود که فیلم یک مقدمهی خوب و درخور داشته باشد و بعد وارد فاز بعدی و خشونت آمیز شود. پیچیدگی روابط انسانی در این فیلم هم در حد شعار باقی میماند و در مواردی، مثل رابطهی ریاض با خدمتکار فرانسویاش سادهانگارانه و بدون پرداخت است. به همین خاطر است که در پایان فیلم مخاطب هیچ چیز احساس نمیکند و از خیانت اطرافیان او شوکه نمیشود. در واقع نه در نقاط بحرانی داستان (که کم و کمشدت و بیتاثیر هستند) و نه در پایان، تماشاگر هیچ الزامی برای همدردی و نشان دادن کوچکترین تاثیرات احساسی حس نمیکند.
فیلم با ریتم نسبتا خوبی به جلو میرود و در کمتر لحظاتی خستهکننده ظاهر میشود. با اینحال، در صحنههای مکرر فقدان جزئیات به شدت احساس میشود. جزئیات در متن، در صحنهپردازی، در شیوهی کارگردانی و بازی بازیگران. بازیگر فرانسوی که دست و پا شکسته فارسی بلغور میکند هم نمیتواند کاری از پیش ببرد و نه تنها در حد یک نماد (مثل عمدهی دیگر شخصیتهای غیراصلی فیلم) باقی میماند بلکه هیچگاه موفق به وصول ارتباط با مخاطب نمیگردد. به علاوه، نقطهی تغییر شخصیت او اصلا نمایش داده نمیشود و پیچش ناگهانی رفتار این شخصیت عملا غیرقابل درک و باور، او را تا حد یک شوخی مسخره با تیپ جاسوسی پایین میآورد.
کارگردان در فیلم کوشیده تا با حرکات دوربین، مهمترین لحظات فیلم خود را بولد کند. این تکنیک ابدا جواب نداده و حتا فیلم را از پا در آورده است. تلاش مذبوحانهای در دکوپاژ که به تبدیل شدن فیلم به یک اثر کاملا تبلیغاتی انجامیده است، نه تنها به پرت شدن حواس مخاطب از ایرادات فیلمنامه منجر نشده بلکه او را بیشتر متوجه این خللها در متن فیلم و شیوهی اجرای بد آن کرده است. تا جایی که وقتی فیلم قرار است صحنهی خشن بریده شدن سر یک افسر پلیس فرانسوی را نشان دهد، به جای وحشت آفرین و خشونتبار شدن، خندهدار غیرقابل باور است. همین اتفاق برای جلوههای ویژهی فیلم هم میافتد. با اینکه کیفیت جلوههای ویژهی فیلم آنقدر بد نیست، کارگردانی ساده و بدون تمرکز بر این موارد، عملا فیلم را در نمایاندن این جلوهها فلج کرده است.
با وجود اینکه فیلم امپراطور جهنم موضوع به روز و ملتهبی را دنبال میکند و در تلاش است تا به روح اصلی جریان مخوف و استکباری تکفیریها بپردازد، در این زمینه چندان موفق ظاهر نمیشود. پرویز شیخ طادی افول کرده است. افولی که نه فقط نسبت به روزهای زندگی و روایت بینظیر روزهای جنگ تحمیلی واضح است که نسبت به شکارچی شنبه بیشتر هم نمود پیدا میکند. از آنجا که با توجه به سبک روایی و شباهتهای بصری این دو فیلم، خواه ناخواه با هم مقایسه میشوند، امپراطور جهنم نمیتواند به اندازهی کافی جلب توجه کند و در این مقایسه شکست میخورد.
فیلم امپراطور جهنم در مورد مردی است که همهی زندگی خود جنگیده و به خیال خود جهاد کرده است. او یک موجود شیطانی است. از کودکی اینطور بار آمده و حالا به اسم دین و ایمان بی پروا آدم میکشد. اینها باورهایی هستند که گرچه درست، با شیوهای نپخته و ناقص به فیلم تبدیل شدهاند. حرف خوب را پرویز شیخ طادی این بار چندان خوب نزده. در خلق آن اثری که انتظارش را داشتیم کوتاهی کرده و موفق نبوده است. امپراطور جهنم، سزاوار حضور در میان نامزدهای دریافت جایزهی سیمرغ نخواهد بود، اما به قدری ارزشی است که ممکن است هیئت داوران مجبور شود به این فیلم در بخشهای مختلف بها دهد. نامزد شدن علی نصیریان برای سیمرغ بهترین بازیگر مرد شاید ناروا اما محتمل است.
شما نقد فیلم امپراطور جهنم را خواندید، حتما نظرات خود در این مورد را با ما در میان بگذارید. همچنین اگر موفق شدید در ایام جشنواره این فیلم سینمایی را تماشا کنید، نظر خود در مورد آن را در قسمت دیدگاهها بیان کنید. در ایام جشنواره فیلم فجر با گیمنیوز همراه باشید.
ممنون از نقدتون
خسته نباشید 🙂