روحالله حجازی که با آخرین فیلمی که تا قبل از امسال روانهی جشنوارهی فیلم فجر کرده بود نشان داد دیگر آن کارگردان خوشفکر «در میان ابرها» و «زندگی مشترک آقا و خانم محمودی» نیست، این بار با اتاق تاریک به جشنواره فیلم فجر بازگشته تا نشان دهد، همان کارگردان است، خلاقتر، دقیقتر، ریزبینتر و احتمالا در پایان جشنواره، ناموفقتر! فیلم متفاوت و البته همسو با روند آن بخش از کارگردانی حجازی که ما دوستش داریم، اتاق تاریک با بازی ساعد سهیلی و ساره بیات، متفاوت، ممتاز و محروم است. در ادامه با نقد فیلم اتاق تاریک همراه گیمنیوز باشید.
فیلم اتاق تاریک با یک التهاب شروع میشود. التهابی که خیلی زود از قصه رخت میبندد اما ردپای آن تا پایان همراه قصه و شخصیتهایش است. التهابی که نه فقط زمینهساز بروز سایر مشکلات خانوادهی سه نفرهی فیلم است، بلکه تاثیر مستقیم و غیر مستقیم هر کدام از آنها هم میتواند باشد. فیلم، با تشکیل یک شبکهی به هم پیوستهی تارعنکبوتی از رویدادهای روزمره و تاثیرشان در زندگی، حالات روحی و افکار انسانها و روایت پرجزئیات و موشکافانهی خردهرفتارها قصهای را در مدت زمان قریب به دو ساعت روایت میکند، که میتواند خیلی زود به یک درس روانشناختی – فلسفه وجود تبدیل شود.
اتاق تاریک یک فیلم استثنایی در جشنوارهی امسال است. فیلمنامهی پرجزئیات و دقیق آن، به مانند یک بازی شطرنج متبحرانه و دقیق، ذهن تماشاگر را درگیر میکند. درگیری ذهنی مخاطب فیلم، به انواع مختلف شکل میگیرد تا ذهن بالاخره یک جا از کاوش و تلاش برای یافتن توجیه (حرکت بعدی در بازی شطرنج) باز بماند، اینجا است که -اگرچه برای عدهای در اواسط فیلم و برای عدهای هر دقیقهی بعد از آن ممکن است اتفاق بیفتد (و این زیبایی سینمای حجازی است که هر کس را به ظن خود یار فیلمش میکند)- ذهن مشغول و مشوش تماشاگر از همهی تلاشهای بیهوده دست برمیدارد و از اینجا به بعد به جولان بینظیر فیلم و فیلمنامه و فیلمساز چشم میدوزد. اتاق تاریک بالاخره یک جا شما را مات میکند… و مبهوت میگذارد.
خردهرفتارها و کاوش در ریشهی به وجود آمدن آنها کاری است روحالله حجازی با فیلمنامهی خود برای انجام آن خیز برمیدارد و ما زمانی میفهمیم که او در این کار موفق شده که دیالوگ پایانی فیلم را میشنویم. فیلمنامه به قدر کافی جزئیات دارد، دیالوگها حسابشده و موقعیتها، بدون شک آنقدر دقیق و اندازهگیری شدهاند که فیلم حجازی به یک فیلم وودی آلن شبیه میشود. آنجا که در روابط انسانی ذرهای احتراز نمیکند، از حرفش عقب نمیایستد و برای جلب توجه هیچ عمل اضافهی ناشیانهای از او سر نمیزند، میفهمیم که حجازی همان کارگردان آقای محمودی و بانو است، فهمیدهتر و شایستهتر.
قصهی فیلم از اهمیت بسیاری برخوردار است، اما روایت خطی در فیلم موجود نیست، بلکه پلات در عرض گسترش مییابد و نقطهی شروعی که در مرکز قرار گرفته تا پایان مدام به بالندگی خود ادامه میدهد. کارگردان هوشمندانه در پایان همه چیز را به همین نقطه بر میگرداند، اما با عوض کردن شخصیت اصلی فیلم، (از «امیر» -فرزند خانواده- به «پدر») همهی حرف خود را دوباره با زبانی شیواتر و رساتر میزند. الگوی تکمیل شخصیت یک بار هم در موضوع «خودکشی» با فرزند و مادرش در مقیاسی کوچکتر امتحان میشود و آنجا که فیلمساز نمایی از تلاش نافرجام «هاله» (ساره بیات) برای بالارفتن از نردههای بالکن به تصویر میکشد، نقطهی مقابل لحظهی پایانی فیلم قرار میگیرد که هاله با فرهادی که اشک در چشمانش حلقه زده و حقیقت ناگفتهای بر لب دارد، روبرو میشود. کارگردانی باز هم ما را به یاد آثار وودی آلن میاندازد.
اتاق تاریک در این گسترهی داستانی، سینمای مدرنی را خلق میکند که به او فرصت میدهد به چند موضوع مختلف سرک بکشد. از معضلات اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی، روشهای تربیتی و مشکلات زناشویی گرفته تا لحظات برخورد با مهاجران افغان، نقد نظام مردسالار و سرمایهدار و نارساییهای اجتماعی فرزندان طلاق، موضوعاتی هستند که به دقت، اما به اجمال در فیلم جاری میشوند. شاید این طور به نظر برسد که در فیلم برخوردی سطحی با این موضوعات میشود، اما ابدا اینطور نیست، چون این موارد همه در حاشیهی نقطهی بحرانی فیلم قرار میگیرند. فیلمساز هوشمندانه به این مسائل اشاره میکند تا علاوه بر خلق یک فضای رئال و باورپذیر، بتواند بستر مناسبی برای حرف اصلی خود بنا کند. نباید فراموش کرد که حرف اصلی نویسنده و کارگردان فیلم، ریشهیابی خردهرفتارهای روانی آدمها است و نمیتواند به دور از این فضا منتقل شود. لذا فیلم ابدا برخوردی سطحی ندارد و فقط سوال مطرح میکند تا جوابی برای آن سوالات پیدا شود. حتما بعدا.
نوع روایت و کارگردانی فیلم، به خصوص با این ریتم کند (که البته با وجود جزئیات فراوان توجیه میشود) ممکن است به زعم خیلی از تماشاگران فیلم نکتهی منفی به حساب بیاید. این موضوع کاملا اجتنابناپذیر است و آثاری از این دست را از مخاطب عام جدا میکند. اما فیلم اتاق تاریک حداقل سه بازی فوقالعاده دقیق و دلپذیر دارد. ساعد سهیلی، تلاش زیادی برای بازیگر شدن نکرده اما اینجا تمام درسهایی که در این سالها آموخته را پس داده است. او جلوی دوربین حجازی دقیقا همان شخصیتی است که همه انتظار دارند. احتمالا نقطه نظرات کارگردان فیلم و تماشاگر تنها در مورد بازی به اندازه و قابل تحسین ساعد سهیلی، یکسان باشد. ساره بیات هم راس دیگری از مثلث بازیهای درخشان فیلم را تشکیل میدهد و با وجود لغزش در یکی دو صحنه، آنچنان شخصیت هاله را باورپذیر میکند که اگر ادامهی فیلمهای جشنواره هم مثل این چند روز باشند، فرصت نامزدی برای سیمرغ را به او باید داد. این دو بازیگر و تلاشهای قابل تقدیرشان قاعدهی مثلثی را تشکیل میدهند که در راس بالای آن، بازیگر خردسال فیلم قرار میگیرد. «سید امیررضا میرسالاری» مهمترین و بهترین بازیگر این فیلم است.
فیلم با موسیقی کارن همایونفر، تاثیرگذاری بیشتری پیدا کرده و با دوربین دقیق و کاملا ژست پیمان شادمانفر دلنشین ظاهر شده است. اما طراحی لباس فیلم است که آن را از زمین فاصله میدهد. رنگها در طراحی لباس فیلم آنقدر دقیق چیده شدهاند که صحنههای فیلم همه یک پیام درست و به موقع به ما میدهند. «مروارید کاشیان» علاوه بر طراحی لباس خاص و به جایی که انجام داده بازی خوبی از خود به جا میگذارد و هنر و استعداد خود را به رخ میکشد. فیلم هم در طراحی لباس و هم در طراحی صحنه میتواند از نامهای نامزدی سیمرغ بلورین باشد.
فیلم اتاق تاریک یک اثر کالت در سینمای مدرن ایران خواهد بود. با اینکه به نظر نگارنده هشتاد درصد موفقیت به دست آورده، احتمالا هشتاد درصد از تماشاگران را ناراضی از سالن بیرون خواهد کرد و همین مسئله موجب میشود نادیده گرفته شود و توفیق خاصی مخصوصا در آرای مردمی جشنواره و بعد در گیشه حاصل نکند. اما از ارزشهای این فیلم کم نخواهد شد. فیلم اتاق تاریک یک فیلم استثنایی است که ارزش دیدن دارد، اما پیشنهادی سختگیرانه برای تماشا در روزهای جشنوارهی سی و ششم است.
نقد فیلم اتاق تاریک را خواندید، اگر در این مورد نظری دارید میتوانید با ما در میان بگذارید. همچنین اگر موفق به تماشای این فیلم در روزهای جشنواره فیلم فجر شدید، نظرات خود در مورد آن را در قسمت دیدگاهها به ما و مخاطبین گیمنیوز منتقل کنید. با ما همراه باشید.
فیلم خوبی بود من دوست داشتم
عاشق پسر بچه هه شدم اصلا انگار نه انگار داشت فیلم بازی میکرد
این ایده که آخر فیلم شخصیت اصلی از پسر به پدر تغییر کرد عالی بود
نقدتونم جالب بود به نکات خیلی خوبی اشاره کرده بودین