قسمت چهارم فصل سوم از سریال شهرزاد مانند قسمتهای پیشین سعی دارد با پیش بردن موازی روایتهای مختلف قصه، مخاطب را درگیر نگه دارد و در عین حال با توجه به اینکه این فصل، آخرین فصل از این سریال خواهد بود، تمامی روایتها را به سرانجام برساند. اما با اینحال در هر قسمت یک از روایتها پررنگتر جلوه میکند و تمرکز بیشتری بر روی آن وجود دارد. در ادامه با نقد قسمت چهارم فصل سوم سریال شهرزاد همراه گیمنیوز باشید.
در قسمت چهارم نیز روایتی که بیش از پیش به چشم میآید، ماجرای ورود فرهاد به عمارت دیوانسالار و پیامدهای آن برای او و خانوادهی اوست. با توجه به تیزر سریال و اتفاقاتی که در پایان قسمت گذشته شاهد آن بودیم به نظر میرسد ملاقات فرهاد و قباد یکی از سرنوشتسازترین اتفاقات این سریال بودهاست که به وسیلهی آن می توان پایان سریال را تا حدودی حدس زد. اختلافاتی که میان زوج قصه ایجاد شده و گفتوگوهای میان آنها که به واسطهی مشکلات ایجاد شده در گرفته است نشاندهندهی کمرنگ شدن تم عاشقانهی داستان است. در واقع میتوان گفت مشکلات اجتماعی، خانوادگی و سیاسی جایگزین ماجرای لطیف و عاشقانهی این زوج شده است.
ردپای کمرنگ فمنیسم هم در دیالوگها هم چنان دیدهمیشود اما این تلاش به حدی ضعیف و ناقص است که نمیتوان از آن انتظار ایجاد تاثیر مثبت در روند داستان را داشت. شاید اگر سازنده با دیدی وسیعتر و مطالعاتی گسترده به سراغ این موضوع میرفت، میتوانست بینشی دقیقتر نسبت به مشکلات زنان در جامعهی زمان مورد نظر پیدا کرده و در انتقال تفکرات حقوق زنان موفقتر عمل کند. اگر ترانه علیدوستی را در این سریال رسول مکتب فمنیسم بدانیم، میتوان فرهاد دماوندی را نیز به عنوان قطب سیاسی قصه پذیرفت. سازنده سعی دارد حوادث سیاسی آن برهه از تاریخ را هرچند به طور ناقص، از زبان فرهاد برای مخاطب روایت کند که متاسفانه سریال از بعد تاریخی نیز به شدت ضعیف بوده و اطلاعاتی دست و پا شکسته و مختصر به مخاطب انتقال میدهد که به هیچ عنوان نمیتوان آن را ادای دین تاریخی دانست.
با توجه به روندی که داستان در پیش گرفتهاست، ظاهرا تمامی عناصر داستان کنار هم چیده شدهاند تا موجبات سقوط شخصیت فرهاد را فراهم کنند. با فاش شدن اسرار سیاسی فرهاد توسط هوشنگ برای بزرگترین دشمن او یعنی قباد دیوانسالار و اختلافات به وجود آمده در حلقهی سیاسی او، نمی توان پایان خوشی برای این شخصیت پیشبینی کرد.
اتفاق قابل توجه دیگر در این قسمت ملاقات شهرزاد و شیرین است. شیرین که اکنون سلامت خود را بازیافته و از اتفاقاتی که افتاده است آگاه شده، بزرگترین دشمن قباد به شمار میآید و انگیزهای قوی برای مقابله با او دارد. در ملاقات با شهرزاد و گفتو گویی که میان آنها صورت میگیرد، شیرین از شهرزاد میخواهد برای هدف مشترکشان به او کمک کند و شهرزاد نیز این پیشنهاد را میپذیرد. به نظر میرسد جدای از دیگر دشمنان قباد دیوانسالار، شیرین همسر سابق او تهدید بزرگی برای قدرت او به حساب میآید.
سریال شهرزاد در هر قسمت بیشتر و بیشتر در کلیشههای سریالهای تلویزیونی سطح پایین غرق میشود و امید چندانی برای اصلاح این ایرادات در قسمتهای آینده نیست.
در کنار اتفاقات حیاتی و مهم داستان، در حاشیهی تمام رویدادها، افشا شدن هویت همسر دوم هوشنگ برای پروین، مادر حمیرا نیز قابل توجه است و میتواند پیامدهای جالبی داشته باشد. هرچند که این ماجرا به حدی کلیشهای و تکراری است که جذابیت خاصی برای مخاطب ندارد.
جدای از بررسی روند داستان و پیشبینی اتفاقاتی که ممکن است در آینده رخ دهد، با وجود گذشت سه فصل از سریال شهرزاد و اینکه اعلام شده است که این فصل، فصل پایانی این سریال خواهد بود اما همچنان ایرادات فاحشی در این سریال وجود دارد که با توجه به کارنامهی حسن فتحی قابل قبول نیست. در اکثر سکانسها دیالوگها به حدی بد ادا میشوند که گویا هیچ تلاشی برای گرفتن بازی خوب از بازیگران نشدهاست.