ایوان واینوویچ در کمدی بازرس حکایت مردی را میکند که به ناگهان بدون این که خود خبر داشته باشد خود را میان یک محاکمه میبیند. هر چقدر که وی سعی میکند از این محکمه بگریزد بندهایی که وی را گرفتار میکنند بیشتر و بیشتر میشود. او تنها برای دیدن نمایشی از یک محاکمه به تئاتر میرود که ناگهان متوجه میشود این نمایش حکایت محاکمهی خود اوست. شبیه آن بلایی که بر سر کافکا میآمد. ساعتها طول میکشد تا اصلاً او متوجه شود به چه دلیل در این جا گرفتار است. سپس هرگونه دفاعی غیرممکن است. چون در ابتدا هنوز جرمی اتفاق نیفتاده است. و هر چه دادگاه علیه او اقامه میکند واکنشهایی است که وی به دستگیری خود داشته است. در آخر ایوان واینوویچ که از نمایشنامه نویسان متبحر روس است متهم خود را به قصاص محکوم میکند و وی حتی زمانی که میتواند فقط با یک ریاکاری از زندان آزاد شود میلی به انجام این کار ندارد. Unsane جدیدترین فیلم استیون سودربرگ نمونه ای از این گرفتاری در یک فضایی است که فرد بهکلی از آن بیخبر است. اما تفاوت در اینجاست که در این فیلم بهجای چالشهای کمدی اتفاقاتی وحشتناک میافتد که در ادامه با اشاره به آنها به نقد و بررسی فیلم Unsane میپردازیم. با گیمنیوز همراه باشید.
داستان فیلم از جایی آغاز میشود که سویر والنتینی، دختری که در شهر خود مورد آزار و اذیت فردی به نام پیتر استراین قرار گرفته، در شهر جدید زندگی خود را از سر میگیرد و در شغل تازهاش موفقیت کسب میکند. همزمان وی برای بهبود اوضاع روانی خود نزد روانشناس در کلینیک میرود و نادانسته اوراقی را امضا میکند که به کلینیک اجازه میدهد که وی را به مدت 24 ساعت بستری کنند. او که از کلیت ماجرا کاملاً بیاطلاع است آنجا از طریق بیمار دیگری متوجه میشود که کلینیک برای پول گرفتن از بیمه انسانهایی را هم که از نظر روانی سلامت هستند بستری میکند. در ادامه متوجه میشود که پیتر استراین، مزاحم او، در همان کلینیک مشغول کار شده است و فیلم ماجرای تکاپوی وی برای فرار از دست مزاحم و کلینیک را نشان میدهد.
سودربرگ در Unsane با بهره گرفتن از نماهای مادر (مستر)، استفاده از انحنا و پهنای لنز خود توانسته است همزمان فضایی شبه مستند با المانهای سایکوز به کار ببخشد. همچون فیلم دیگرش یعنی حباب (2005) تدوین و فیلمبرداری این فیلمش را نیز خود بر عهده میگیرد تا بتواند فضای موردنظر خود برای ژانر فیلمسازیاش را تهیه کند. بازیگران فاقد هرگونه گریم ضمنی هستند و امبیانس بالای صدای فیلم و همچنین استفاده از نابازیگران و بازیگران نهچندان مشهور به فضای فیلم کمک میکند. همچنین چاقی تمامی کاراکترهایی که سودربرگ آنها را به بیتفاوتی متهم میکند به باورپذیری کلیشهای نقش کمک شایانی کرده است. چه مشاور و چه نگهبان و چه پلیس و پرستار، همه به نحوی دارای چاقی مفرط هستند. گاه این ترکیب اشیا و شخصیتها به خاطر استفاده از پلانهای ثابت به نحو دردآوری پیشرفت میکند. پلانهای ثابت قدرت تأثیرگذاری صحنههای فیلم را چند برابر میکند.
سودربرگ قصدی برای نمایش یک تریلر روانشناختی-ترسناک نداشته است. بلکه Unsane تجربهای سودربرگی برای نشان دادن وضعیت خردی از وضعیتهای کلان اجتماعی در قالب داستان است. بنابراین فیلم با کمگویی تنها سعی در دخیل کردن تماشاچی در زیر و بم اتفاقات دارد و به همین دلیل فرقی میان صحنههای خشن فیلم از لحاظ بصری و صحنههای خشن فیلم از لحاظ محتوایی وجود ندارد. قاطعیت کمنظیر فیلم قضاوتی محکم دربارهی سیستم کاری روانپزشکی و رابطهی دوگانهی آن با اقتصاد میکند. دستمایه ی او برای راه انداختن چرخ درام فیلم نه اشتباهات روانپزشکان یا پرستاران و نه بی توجهی پلیس، بل روابطی است که در ماورای اتفاقات فیلم نهفته است. تقریبا هیچ حمایتی از قربانی این تعقیب و آزار نشده است. سویر به تنهایی باید چیزی را جبران کند که نه مسئولیت انجامش با او بوده نه وظیفهای اخلاقی در قبال آن حس میکند. این وضعیت اقتصادی و وضعیت نیروهای یک جامعه است که او را تا مرز جنون پیش میبرد بدون آن که بداند این تاوان کدام گناه اوست. نظام روانپزشکی-اقتصادی جامعه او را از یک فرد مورد آزار قرار گرفته، به یک فرد آزار دهنده، چنان که در آخر فیلم دیدیم تبدیل میکند. از یک انسان نیازمند به همراهی و همدردی سویر تبدیل به کسی میشود که نیازمند خدمات مبرم روانپزشکی است و خود را میان تروماهای گوناگونش در محاصره میبیند.
موضوعی که میتوان از این بحث نتیجه گرفت این است که جامعه با معکوس کردن قضایای خود و تبدیل آنها به ارزشهای صرفا صوری، انسانها را تنها به واسطهی کاغذها و مدارک شناسایی دسته بندی میکند. تعقیبکنندهی روانی در حکم پرستاری دلسوز قرار دارد که همه از تعهد کاری او تعریف میکنند و انسان آزار دیده و تعقیب شده، تحت عنوان بیماری روانی در بیمارستانی روانی بستری میشود. این موضوع نه فقط به خاطر یک خطای ساده که خطایی عظیم در چینش جامعهی انسانی به وجود آمده است. کسانی که هنوز قربانی را برای جرم شناسی مورد مطالعه قرار میدهند آغازکنندهی راه هستند. کسانی که وی را به رعایت نکردن قوانین امنیتی متهم میکنند آن راه را ادامه میدانند و کسانی که وی را مقصر تام میدانند این چرخه را تکمیل میکنند.
Unsane روایت جامعهای بیمار نیست. بلکه روایت سازوکارهای یک جامعه است. ساختارها و نهادهای جامعه هستند که شکلدهندهی حقیقت یا دروغ زندگی انساناند بر خلاف باور عمومی که معتقدند که این انسانها بودهاند که نهادها و ساختارها را به دلیل احساس نیاز به آنها به وجود آوردهاند. Unsane روایت مشترک همهی ما در موقعیتهای این چنینی است.