نسخهی فیلم شوالیهی تاریکی از شخصیت ابرقهرمانی بتمن در حالی با زشتیهای دنیای خود، یعنی شهر گاتهام، مبارزه میکند که مشغول شکستن همان قوانینی است که برای حفظ آنها سوگند خورده است. جوکر بتمن را در میانهی این تضاد گیر میاندازد و دنیایی را غرق در فساد ترسیم میکند. مقلدین بتمن دست به خشونت میزنند و افراد عجیب و غریب هر روزه به دنیا اضافه میشوند. به نظر میرسد که اینها قرار است هوای بتمن را داشته باشند، اما خودمحوری و خوددرستپنداری آن ها باعث میشود که برای خنجر زدن به او از پشت آماده باشند. بتمن میتواند تلاش کند تا پیروز میان باشد، اما در نهایت اعمال او نتایج خودشان را به همراه خواهند داشت.
در هنگام انتشار این فیلم نولان به لسآنجلس تایمز گرفته بود که صحنهی بازجویی بسیار بسیار برای محقق کردن اهداف او در این فیلم حیاتی و مهم بوده و یکی از اولین صحنههایی بوده است که او به همراه جاناتان نولان رویش کار کردهاند تا متوجه شوند دیگر قسمتهای فیلم چگونه میبایست شکل بگیرند. امروز این صحنه حکم یک اعتراف شخصی را دارد؛ به این صورت که همینطور که جوکر و بتمن دربارهی قدرت متحولکنندهی افراطگرایی صحبت با یکدیگر مجادله میکنند، نولان هم میداند که دارد چه کاری میکند و می داند که نتیجهی نهایی فیلمش ممکن است چه تاثیراتی را روی هالیوود بگذارد. فیلم شوالیهی تاریکی توانست انتظارات را به چالش بکشد و همانطور که میبینیم حالا، ده سال پس از اکران این فیلم، همهچیز برای همیشه تغییر کرده است. با این حال این سوال مطرح است که آیا این صنعت دوباره میتواند به حالت عادی خود بازگردد؟ آیا چیزی میتواند جای شوالیهی تاریکی را بگیرد؟
نولان در صحبت های خود در مراسم بفتای سال گذشته اعتراف کرد که شرایط ساخت فیلم شوالیهی تاریکی عادی نبود و احتمال تکرار شدن آن در آینده پایین است. نولان در صحبتهای خود در جمع اعضای بفتا گفته بود:
این موقعیت و اقبالی بود که دیگر نصیب فیلم سازان نمیشود. فشار بیش از اندازهای روی برنامهها وجود دارد و به همین دلیل افراد نمیتوانند این کار را انجام دهند، اما در همین حین از لحاظ خلاقیتی نیز یک مزیت بزرگ محسوب میشود. ما این موقعیت را داشتیم تا به عنوان یک فرد و یک روایتگر داستانی رشد و پیشرفت داشته باشیم و سپس خانواده را با هم متحد کنیم.
البته نولان نیازی نبود که این حرف را بزند. پس از سالها تبلیغ و آماده کردن مخاطب برای یک فیلم پیچیدهی لیگ عدالت، تئوریهای توطعهی پیرامون انتشار نسخهی کارگردان این فیلم و برنامههای ادامه دار شرکت برادران واردن برای گسترش دادن دنیای دیسی، دیگر میدانیم که سرمایهگذاریها و محافظت از سرمایهی شرکت برادران وارنر به چه صورت است. فیلم شوالیهی تاریکی تنها دوماه پس از فیلم «آیرون من» مارول منتشر شد و بدون این که اشارهای به هیچ اثر کمیکی داشته باشد، وامدار بتمن است. بتمن نولان از آن دسته ابرقهرمانانی نیست که قوانین فیزیک را زیر پا بگذارند و در عوض، زیر بار اخلاق و تقابل با شخصیت منفی کمر خم کرده است. این فیلم برای طرفداران ساخته نشده اما با این وجود باز هم از طرف طرفدارانش به عنوان یک دستاورد سینمای محبوب شناخته میشود. شوالیهی تاریکی با وجود کیفیتش، تک و منحصربهفرد است.
نولان و همکارهای او که در عرصهی فعالیت خود همانند خدایان هستند، از این فرصت استفاده کردهاند تا بتوانند پا را از آنچه که یک فیلم میتواند انجام دهد فراتر بگذارند. شوالیهی تاریکی به شکل زیبایی گسترده است و در آن وسواس فیلمسازی نولان در کنار معماهای فلسفی و دانش عمومی سینمایی قرار گرفته است. در این فیلم به هر مقولهای مانند معماری، اجرا، شیمی فیلم، قوانین فیلمنامهنویسی، جلوههای ویژهی کاربردی، اخلاق، جغرافیا، طنز و بسیاری دیگر پرداخته میشود. از هر زاویه که به شوالیهی تاریکی نگاه کنید، اصطلاحا «گیک» را می بینید.
تصور این که هر کارگردان دیگری در آینده بتواند موقعیت مشابهی را با آنچه که نولان در شوالیهی تاریکی تجربه کرده است را داشته باشد دشوار است. این موضوع به خاطر فقدان استعداد نیست. استودیوها هماکنون تحت فشار بسیار بالا از این مسئله آگاه شدهاند که دیگر کارگردانها هم با جنسیت، نژاد و دیگر شاخصههای فردی میتوانند توانایی این را داشته باشند که همانند نولان، دانستههای خود را به پردهی سینما منتقل کنند. اما حالا در سال 2018 کارگردانان صاحبسبک با تهیهکنندگان و کمیتههایی جایگزین شدهاند که وظیفهشان این است که اطمینان حاصل کنند برای پنج فیلم بعدی در یک فرنچایز بزرگ هم برنامهای وجود دارد. فیلمها چه برایشان برنامهریزی شده باشد و چه به صورت ناگهانی به دستور کار اضافه شده باشند، حتی فیلم برداری مجدد نیز میشوند تا که مبادا برای مثال، نکند یک فیلم جنگ ستارگان نتوانسته باشد به اندازهی کافی جنگ ستارگانی باشد.
موارد استثنائی نیز مانند فیلم Mad Max: Fury Road وجود دارد که توانست با وجود آسیبهایی که داستانهای پشتصحنه پیش از اکران به آن زده بودند و همچنین شکایتهایی که پس از اکران از فیلم شده بود، یک اثر درخور جایزهی اسکار باشد. فیلم Black Panther توانست صدای خود را در میان فیلمهای مارول پیدا کند. فیلم Mission: Impossible – Fallout که قرار است امسال عرضه شود یک تجربهی موفق در زمینهی فیلمسازی است؛ چرا که به فیلمنامهنویس اجازه میدهد که فیلمی را بسازد که قصد ساختش را داشته است. این سه مورد هر کدام خصیصههای متفاوتی دارند که از دیگر آثار برگرفته شدهاند، اما در دورهی رکود فیلمهای پرفروش امروزی، خالصانه برجسته میشوند.
تفاوت فیلم شوالیهی تاریکی با این آثار این است که پس از هر بار دیدن مجدد، این فیلم همچنان همان انبوهی از انتخابها و ایدههای جسورانه است که هنوز هم پس از ده سال روی عناوین پس از خود تاثیرگذار است. نولان با تاثیر از فیلم Heat اثر مایکل مان میخواسته است که شوالیهی تاریکی وجههای حماسی اما در عین حال مستقل داشته باشد.
مواردی مانند انفجارهای مهیب، دیالوگهای سوزانندهی هیث لجر، بازپرسیهای خشونتبار کریستین بیل و تصمیمهایی که تحت فشار ناشی از تیک تاک بمب ساعتی را به خاطر داریم. با این که ادیتور فیلم نولان، لی اسمیت، به شکلی استادانه این مواد اولیه را با یکدیگر ترکیب کرده است، قدرت فیلم از توانایی صحنهها برای سرپا ایستادن به صورت مستقل ناشی میشود.
زمانی که فیلم شوالیهی تاریکی به موفقیت رسید، یوتیوب تنها سهسال داشت و در نهایت کار به جایی رسید که قطعههای کوتاه از این فیلم با کیفیت بالا دست به دست میشدند و همه آنها را میدیدند. ویدئوهای تبلیغاتی و ویدئوهایی که طرفداران با مضمون «تاکنون اکشنی به این عظمت ندیدهاید» در این شبکه منتشر میکردند هر روزه در گوشه و کنار اینترنت دیده میشدند و میتوان گفت که از لحاظ «وایرال» و همهگیر شدن، ویدئوهای مرتبط با فیلم شوالیهی تاریکی مثالزدنی بودند.
میراث شوالیهی تاریکی آجر به آجر ساخته شده بود و بصیرت نولان آنها را زندگی بخشیده بود. این کار به کمک توان مالی بالای استودیویی محقق شد که با وجود ضعف عملکردی فیلم Batman Begins، همچنان به این کارگردان باور داشت. این فیلم توانست با وجود مخاطبین فراوان و متعهد خود در اینترنت و جوایز اسکارش در تاریخ به ثبت برسد.
فرقی ندارد که فیلم شوالیهی تاریکی را به عنوان یک شاهکار ببینید یا به آن به چشم اثری نگاه کنید که بیش از اندازه بزرگ نشان داده شده است؛ به هر جهت این فیلم موفق شد که مثالی بینقص از این ژانر فیلمسازی باشد. حالا یک دهه پس از اکران این فیلم ما همچنان از جوکر هیث لجر نقل قول میکنیم و امیدواریم که بتوانیم صحنهها واژگون شدن هجدهچرخهای بیشتری را در فیلمها ببینیم. احتمالا دیگر هیچوقت فیلمی مانند شوالیهی تاریکی را تجربه نخواهیم کرد.