اگر شما با بازیهای ویدئویی آشنا باشید به احتمال قریب به یقین نام بازی «کسلوانیا» (Castlevania) را شنیدهاید. بازی که چنان پر طرفدار و مشهور است که به همراه بازی متروید سبک مترویدوانیا را تشکیل دادهاند. با ساخت انیمیشنهای بازیهایی همچون Devil May Cry و بایونتا عجیب نبود که از این بازی محبوب هم انیمهای ساخته شود ولی تا سالها از آن خبری نبود. بالاخره نت فلیکس در سال ۲۰۱۷ فصل اول این انیمیشن را نشان داد و پیرو محبوبیت آن فصل دوم را نیز امسال منتشر کرده و حتی این سریال انیمیشنی را برای فصل سوم هم تمدید کرده است. غرض از این مقاله نگاهی به فصل اول انیمه Castlevania است. ولی برای شناخت انیمیشن اول باید آشنایی کوتاهی در مورد سری بازی کسلوانیا داشت.
اولین بازی کسلوانیا در سال ۱۹۸۶ در ژاپن توسط کونامی منتشر شد. به خاطر محبوبیت آن بازی ادامه یافت و شمارههای دیگری از آن منتشر شد و بر روی دستگاههای مختلف عرضه شد. این سری بازی معمولا در قلعه دراکولا اتفاق میافتد و به صورت ساید اسکرول و سکوبازی است ولی به صورت ژانرهای مبارزه و اکشن ادونچر هم ارائه شده است.
در سال ۲۰۰۷ استودیوی فردیتور حق ساخت فیلمی بر اساس این بازی را به دست آورد و از وارن الیس خواست که نویسندگی آن را به عهده بگیرد. الیس با کمک سازنده کسلوانیا کوجی ایگاراشی سعی به نوشتن فیلمی بر اساس بازی کرد ولی در سال ۲۰۰۸ تهیه انیمیشن به بن بست برخورد کرد. در ۲۰۱۲ از آدی شانکار خواسته شد بر اساس نوشته الیس فیلمی لایو اکشن بسازد ولی او که این کار را توهینی به طرفداران سری میدانست از قبول آن سرباز زد.
بالاخره استودیوی انیمیشن پاورهاوس توانست با کمک نوشتههای الیس با نت فلیکس به توافق برسد. الیس دوباره بازگشت و انیمیشن کسلوانیا به صورت سریال در ۲۰۱۷ نمایش داده شد.
داستان سری کسلوانیا معمولا بر اساس نسلهای خاندان بلمونت که قهرمانان این سری بازی هستند، دستهبندی شدهاند. در نتیجه انیمه هم از این قاعده مستثنی نیست. در حقیقت انیمیشن کسلوانیا بر اساس داستان Castlevania III: Dracula’s Curse است.
داستان فصل اول انیمه Castlevania درباره تِروِر بلمونت، سایفا بلنادس و الوکارد و نبردشان با دراکولا و افرادش است. بعد از اینکه همسر دراکولا به خاطر جهل مردم و خرافه پرستی توسط کلیسا سوزانده میشود، دراکولا بر اثر خشم تصمیم میگیرد با ارتشی از شیاطین انسانها را نابود کند. الوکارد پسر دراکولا که میداند مادرش راضی به این اتفاق نیست در مقابل او میایستد ولی توسط دراکولا زخمی شده و در تابوتی زندانی میشود. در میان کشت و کشتار ترور آخرین فرد از نسل خاندان بلمونت به همراه سایفا موفق میشوند پسر دراکولا، الوکارد را نجات داده و به جنگ با دراکولا میروند.
به خاطر تاکید بر داستان و روایت تمرکز و بودجه کمتری صرف تولید انیمیشن و طراحی شخصیتها شده است. حرکات در انیمیشن گاها خشک و قطعه قطعه است و طراحی شخصیتها ساده و سطحی به نظر میرسد.
هرچند داستان انیمه نسبت به بازی دچار تغییراتی شده است، مثلا یکی از شخصیتهای بازی گرانت داناستی در انیمه نیست و همچنین عوامل کلیسا مانند زمان قرون وسطی نقش منفی دارد و حضور قهرمانان را برنمیتابند. اما این اتفاق برای پرداختی بهتر به داستان انجام شده است. در چهار قسمت فصل اول داستان بیشتر بر معرفی شخصیتهای قهرمانان و روند اتفاقات تمرکز دارد. از فصل دوم (به خاطر اینکه تعداد قسمتها هم بیشتر شد) انیمه به توضیح شخصیتهای منفی مانند دراکولا و دستیارانش پرداخته و بر روی آنها تمرکز میکند. این پرداخت باعث میشود که همه شخصیتها دارای عمق و غنای بیشتری بشوند. دراکولا که در اصل فیلسوف، دانشمند و فردی عادل است و با کمک همسرش در حال تبدیل به شخصی رئوف بود. اما همسر او که طرفدار انسانیت و صفات خوب آنها بود توسط خود انسانها نابود میشود. این اتفاق باعث میشود که دراکولا از خشم و اندوه به جنون رسیده و به این باور برسد که انسانها پلید بوده و منشا بدبختی همه هستند. در داستان دراکولا بر خلاف خواست عشقش عمل میکند و حتی پسرش هم مجبور میشود در مقابل او قد علم کند. او به نوعی پوچی میرسد و سرآخر غم و اندوه او را به واقع از پای در میآورد.
شخصیت پردازی، داستان و روایت آن هر چند کمی کلیشه ولی با این حال قوی است. داستان به طور کلی ساختار و اسلوب قدرتمندی دارد. به همین دلیل توانسته به خوبی برای ما شخصیتهایی باور پذیر بسازد و حس همذات پنداری ما را برانگیزد. داستانی که بر محوریت جنون و حس پوچی دراکولا و تلاش ترور، سایفا و الوکارد برای مقابله با وی است. شخصیتهای اصلی همگی رشد میکنند. ترور از آدم لا ابالی به فردی تبدیل میشود که میتوان به وی تکیه کرد. سایفا از وابستگی به خانواده و رسم و سنت خود درآمده و به طرف اندیشههای نو میرود. الوکارد غم و اندوه پدرش را فهمیده و راهش را ادامه میدهد.
شاید به خاطر همین تاکید بر داستان و روایت تمرکز و بودجه کمتری صرف تولید انیمیشن و طراحی شخصیتها شده است. حرکات در انیمیشن گاها خشک و قطعه قطعه است و طراحی شخصیتها ساده و سطحی به نظر میرسد.
انیمیشن کسلوانیا از نظر فنی دچار مشکل است ولی این مشکل را با داستان قوی و شخصیت پردازی خوبش به راحتی جبران کرده است. به شما توصیه میکنیم اگر طرفدار کسلوانیا هستید یا حتی اگر هم نیستید این انیمیشن را حتما ببینید. در غیر این صورت فرصت لذت از داستان و یک انیمیشن را از دست خواهید داد.
با گیمنیوز همراه باشید تا اخبار بیشتری در مورد انیمه و انیمیشنهای خوب و مطرح روز بخوانید.