سال 97 را میشود یکی از سالهای پرمخاطره برای بازیهای ویدئویی در ایران دانست. مروری بر اخبار صنعت گیم در همین چند ماه گذشته، نشان میدهد که تغییراتی در فضای این صنعت در ایران به وجود آمده و موجب شده تا شوکهایی به بازار و چه بسا به بازیسازانی وارد شود که برای ارائهی داشتههای خود، تنها آرامش و اطمینان از به هدر نرفتن تلاشهای خود در این عرصه را طلب میکنند. بنیاد ملی بازیهای رایانهای که همچنان خود را متولی صنعت بازی در کشور میداند، در بطن این تغییرات -که گاهی خود موجب آن شده و آب به آسیاب معضلات ریخته است- در کانون توجهات قرار گرفته است. موضوعات مختلفی که شاید گل سرسبد آنها در همین یک ماه گذشته و در مجلس شورای اسلامی کلید خورد، از سوی بازیسازان، بازیکنندگان و رسانهها واکنشهای متفاوتی دریافت کردند، بنیاد هم به نوبهی خود، و به عنوان یک نهادِ اساسا نظارتی و سیاستگذار، در این راستا فعالیتهایی داشته است که نباید به آنها بیتوجه بود. اما یک نکتهی واضح در رفتار بنیاد در مواجهه با هجمههای اخیر وجود دارد که خیلی هم آزاردهنده است: عقبنشینی!
اگرچه این نکته را باید در همین ابتدا گوشزد کرد که ملاک حقیقتا باید عملکرد یک نهاد در مقابله با تخاصمهای وارده به امور تحت پوشش آن باشد نه چیز دیگر، سیاستهای بنیاد ملی بازیهای رایانهای به وضوح و از سرخط اخبار میتواند مورد نقد جدی قرار بگیرد. در حالی که پس از گذشت چند ماه، بسیاری از موارد، از جمله برگزاری تیجیسی، موضوع تاسیس خانهی بازی و اخذ عوارض از بازیها، در سایهی حاشیههای اخیر مسکوت ماندهاند، ظاهرا نه فقط افکار عمومی و فعالین صنعت این موضوعات را فراموش کردهاند، بلکه بنیاد با استفاده از فرصت به دست آمده عقبنشینی خود در این مواضع مهم را پنهان کرده و به نظر میرسد که بنا ندارد پیگیری این مخاطرات را در دستور کار خود قرار دهد.
موضوع اخذ عوارض از توزیعکنندگان بازی و تخصیص مبالغ دریافتی به بازیسازان ایرانی، با تبلیغات گستردهی بنیاد همراه بود، اما پس از مداخلهی (به ظاهر نامشروع) وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، راه به جایی نبرد و شمایلِ یک طرح شکست خورده را به خود گرفت، حالا واقعا مسکوت مانده و به نظر میرسد که باید پروندهی آن را هم با عقبنشینی بنیاد بسته تلقی کرد. در حالی که اگر اخبار و مصاحبههای منتشر شده در این باره را مرور کنیم، بنیاد عملا از بازیسازان برای تبلیغ این طرح استفاده کرد و مهرههایی را وارد میدان کرد که بعدا به آنها بهایی نداد و چه بسا پشتیبانی از آنها را هم متوقف ساخت.
موضوعِ جنجالی صحبتهای حجتالاسلام پژمانفر نیز، اگرچه با واکنش بنیاد در روزهای ابتدایی همراه بود و این نهاد تلاش کرد تا با نشان دادن ساز و کار ESRA و انتشار پاسخ به شبهات مطرح شده ورق را به نفع خود برگرداند، در عمل تنها به دفاع از عملکرد خود پرداخت و باز هم برای فعالیتهای خود و صنعت بازی ایران و بازیسازان ایرانی مرزبندی مشخصی قائل شد. صحبتهایی که علاوه بر بازیسازان، واکنش رسانهها را هم در پی داشت که به عنوان نمونه میتوان از پاسخ آرش حکیمی به این صحبتها نام برد. بنیاد اگرچه در انتشار جوابیهای به این صحبتها سریع عمل کرد، هرگز با قاطعیت و به طور تمام قد به دفاع از بازیهای ویدئویی که امروزه 28 میلیون مخاطب ایرانی دارند نپرداخت، تا جایی که در تیتر اخبار خود از کلیدواژههای محافظهکارانهای مثل شبهه و ابهام استفاده کرد.
این پایان ماجرا نبود و در روزهای بعد، بنیاد با انتشار اخبار جدید رسما بر حقانیت ادعاهای نمایندهی مجلس تاکید کرد. آنچنان که در خبرها خواندیم خسرو کردمیهن معاون نظارت و رییس ستاد مبارزه با بازیهای غیرمجاز از ساماندهی و نظارت بر بازیهای مروج سبک زندگی غربی که عموما در فضای مجازی منتشر میشوند خبر داد. انتشار این خبر، به منزلهی یک عقبنشینی جدی بود. اینجا احتمالا حتا شرایط برای دفاع از عملکرد بنیاد هم مهیا نبود که مسئولین آن تصمیم گرفتند با انتشار خبری در راستای تنگتر شدن حلقهی نظارتی بنیاد بر روی بازیهای غیرمجاز، یک گل به خودی شیرین برای حریف به ثمر برسانند.
چند روز پیش هم در خبرها خواندیم که در گزارشی، پلیس به تاثیر بازیهای ویدئویی به جرایم اشاره داشته و در یک نمونهی متاخر، مسئولیت تیراندازی یک نوجوان تهرانی به سوی مردم بر گردن بازیهای ویدئویی انداخته شده است! از هر نظر که نگاه کنیم، بازی اکشنی که احتمالا آن نوجوان بازی کرده باشد، کمترین تاثیر را در وقوع این حادثه داشته، حال آنکه اصلا وجود چنین برچسبی در آن خبر، مشخصا مغرضانه و راهی برای رفع مسئولیت مسئولین انتظامی بوده و هزار و یک دلیل و عامل دیگر میتوان برای به وجود آمدن چنین معضلی متصور شد (که اگر بخواهیم فقط چند نمونه را نام ببریم میشود به عدم آموزش صحیح، دسترسی غیرمجاز به اسلحه، خانواده، عدم فرهنگسازی مطلوب و نارساییهای اجتماعی در کنترل رفتار و عقدههای روانی و معضلاتی از این دست) و اصلا قصور نیروی پلیس از هر چیز مهمتر مینمود.
اما بنیاد ملی بازیهای رایانهای باز هم در حرکتی عجیب که برای من تنها نشان از عقبنشینی دارد امروز در مقالهای، توصیههایی به خانوادهها جهت جلوگیری از آسیب برخی بازیها انجام داده است. این توصیهها اگرچه خوب و کاربردی هستند و باید هم مورد عنایت قرار بگیرند، این مقاله یک ضعف بزرگ دارد و آن هم پذیرش تاثیر بازی بر روی رفتار این نوجوان خاطی است. در مقدمهی این مقاله آمده است:
براساس جزییات خبری که منتشر شده این نوجوان ۱۵ ساله بازیهای سبک «اسنایپر» را بازی میکرده است. نخست آن که این بازیها اغلب ردهسنی 18+ گرفتهاند و دوم عنوانی که در خبرها از آن نام برده شده است به طور کلی توسط نظام ردهبندی بنیاد غیرمجاز اعلام شده است. بدین ترتیب اگر والدین این نوجوان به ردهسنی بازی دقت میکردند و اجازهی انجام آن را نمیدادند شاید چنین اتفاق تلخی رخ نمیداد.
در ادامهی این مقاله پیشفرضِ پلیس و مخالفان بازیهای ویدئویی توسط بنیاد ملی بازیهای رایانهای که همچنان خود را متولی این مدیوم فرهنگی در ایران میداند مورد قبول واقع شده و در ادامه برای برونرفت از آن، توصیههایی شده است!
مشخص نیست که این در زمینِ حریف بازی کردنهای بنیاد تا چه زمانی ادامه پیدا میکند. پیداست که راهی که بنیاد پیش گرفته، به صیانت از بازیها و حقوق بازیکنندگان 28 میلیونی آنها در ایران ختم نخواهد شد و تنها در مواردی معدود دفاعی در برابر عملکرد بنیاد و محافظت از ضربههای احتمالی بعدی است. بنیاد اگرچه حالا نیازمندِ همراهی و همزبانی بیشتر از سوی رسانهها و بازیکنندگان است تا جلوی تندرویها و سیاسی شدن عرصهی بازی گرفته شود، فعلا در شطرنجی که شروع شده، مهرههای خود را مدام به عقب میکشد و گویی حمله کردن را بلد نیست.
در چنین شرایطی، و در حالی که علیرغم مشکلات بزرگتری مثل تحریم، حقوق بشر و آزادی بیان، موضوع بازیها در مجلس مطرح میشود، باید نگران رفتارهای غیرمسئولانه در دفاع از بازیها بود. دیری نخواهد بود که دیگر مهرهای برای عقبنشینی باقی نمانده باشد.