نبوغ همیشه باعث نمیشود که سیل جوایز به سوی یک هنرمند سرازیر شود، اما با این وجود نمیتوان آن را فراموش کرد. برای کارگردانان بلندپرواز، برنده شدن جایزهی اسکار به معنی رسیدن به اوج افتخار است. با این حال درواقع برخی از بزرگترین فیلمسازانی که تا کنون روی صندلی کارگردانی نشستهاند، حتی برای جایزهی اسکار بهترین کارگردانی نامزد هم نشدهاند. در این مطلب قصد داریم تا 20 کارگردان اسطورهای که هیچوقت نامشان در فهرست برندگان اسکار جای نگرفته را با هم مرور کنیم. با گیم نیوز همراه باشید.
دیوید لینچ:
دیوید لینچ یک نابغهی عجیبوغریب است که برای مخاطب عام فیلم نمیسازد. اگر این ادعا را قبول ندارید میتوانید برای مثال به فیلم Eraserhead او مراجعه کنید. با وجود این که لینچ تمایلی به معمولی بودن ندارد، در گذشته تا حدی مورد توجه داورین اسکار بوده و برای فیلمهایی نظیر The Elephant Man، Blue Velvet و Mulholland Drive نامزد دریافت جایزهی اسکار شده است. با این وجود متاسفانه تابحال این جایزه را دریافت نکرده است.
تری گیلیام:
به جز چند مورد استثناء، سابقهی فیلمسازی تری گیلیام میتواند در برابر دیگر افراد حاضر در این لیست قد علم کند. در لیست کارای این کارگردان، عناوینی نظیر Monty Python and the Holy Grail، The Fisher King، Fear and Loathing in Las Vegas و Brazil به چشم میخورند. با این حال و علیرغم داشتن رزومای چنین پربار این کارگردان هیچگاه نامزد دریافت جایزهی اسکار نشده است.
ریدلی اسکات:
شاید بتوان گفت تنها دلیلی که ریدلی اسکات در سال 2001 موفق نشد برای فیلم گلادیاتور جایزه بگیرد این بود که استیون سودربرگ و فیلم ترافیک رقیب او بودند. او برای فیلمهای دیگری نظیر The Martian، Black Hawk Down و Thelma & Louise نیز نامزد دریافت این جایزه شده اما هربار با شکست مواجه شده است. از دیگر فیلمهای این کارگردان که لایق جایزهی اسکار بهترین کارگردانی بودهاند میتوان به فیلمهای علمی تخیلی کلاسیکش همچون Alien و Blade Runner اشاره کرد.
مایکل مان:
اگر شخصی بخواهد که بر اساس نامزدهای اسکار سالهای مختلف او را قضاوت کند، فکر میکند که تنها فیلم خوبی که مایکل مان تا کنون ساخته، The Insider محصول سال 2000 بوده است. این فیلم توانسته بود که برای بخشهای بهترین فیلم و بهترین کارگردان نامزد شود. فیلم The Insider دربارهی فرد عدالتجویی بود که تصمیم به رسیدگی به غولهای صنعت توتون و تنباکو میگیرد. با این وجود چنین قضاوتی اصلا درست نیست. مان علاوه بر این فیلم، The Last of The Mohicans، Heat و Collateral را نیز کارگردانی است که هرکدام از این فیلمها حداقل لایق یک نامزدی بودهاند.
کوئنتین تارانتینو:
دیدن کوئنتین تارانتینو در این لیست کمی عصبیکننده است، نه؟ اگر شما هم مثل ما عصبی شده باشید، حق دارید. با این که این کارگردان مطرح توانسته برای فیلمهایی نظیر Pulp Fiction و Inglorious Bastards نامزد دریافت جایزهی اسکار شود، بار اول را به رابرت زمکیس (برای فیلم Forrest Gump) و بار دوم را به کاترین بیگلو (برای فیلم The Hurt Locker) باخته است. این که چرا او برای فیلمهای Jackie Brown و یا Kill Bill حتی نامزد دریافت جایزه هم نشده است، غیرقابل باور است.
آرتور پن:
پن حقیقتا بدشانس بوده است. هر سه فیلم آرتور پن که برای دریافت جایزهی اسکار نامزد شده بودهاند، یعنی فیلمهای The Miracle Worker، Bonnie and Clyde و Alice’s Restaurant، در شلوغترین سالهای ممکن ساخته شده بودهاند.او در سال 1958 به دیوید لین و فیلم Lawrence of Arabia باخت. ده سال بعد مایک نیکولز با فیلم The Graduate او را شکست داد. آخرین شکست او در زمینهی اسکار نیز در سال 1970 بود که جان اشلسینگر با فیلم Midnight Cowboy برندهی این جایزه شد.
فدریکو فلینی:
فلینی یکی از معدود کارگرانان زادهی جایی به غیر از آمریکاست که میبایست برای آثارش جایزهی اسکار را دریافت میکرد. از دیگر کارگردانانی که وضعیتی مشابه با او دارند میتوان به کوروساوا و ژان لوک گدار اشاره کرد. فلینی در بخش بهترین فیلم خارجی جشنوارهی اسکار توانست با فیلمهای Nights of Caribia، Amarcord و 8 1/2 برندهی جایزه شود اما نتوانسته که جایزهی بهترین کارگردان را به دست بیاورد.
دیوید فینچر:
مشخص نیست که دیوید فینچر میبایست چه کار میکرده که یک جایزهی اسکار برای بهترین کارگردانی به دست بیاورد و نکرده. اینطور که به نظر میرسد داوران اسکار انتظار فیلمی بهتر از The Social Network را از او داشتهاند. این فیلم در کنار The Curious Case of Benjamin Button تنها شانسهای این کارگردان خبره برای دریافت جایزهی بهترین کارگردانی بودهاند. از دیگر فیلمهایی که فینچر برای کارگردانی آنها لایق تقدیر است میتوان به Zodiac، Se7en و حتی Fight Club اشاره کرد.
سم پکینپا:
هیچوقت نتوانسته احترامی که لایق آن است را از فیلمبینها دریافت کند، به همین خاطر هم عجیب نیست که هیچ توجهی از سوی آکادمی اسکار به او نشده است. او در طول دوران فعالیت حرفهای خود توانست یک نامزدی، آن هم برای نویسندگی فیلم The Wild Bunch به دست بیاورد. تاثیرگذاری پکینپا را نمیتوان نادیده گرفت. فیلمهایی نظیر Straw Dogs و فیلم کلاسیک کالت Bring Me The Head of Alfredo Garcia با تمامی فیلمهای هالیوود متفاوت هستند.
ترنس مالیک:
فیلمهای ساختهی مالیک مخاطبان خاص خود را میطلبند و به شکل متحیرکنندهای زیبا هستند. این دو ویژگی اما گویا در صورتی که بخواهید جایزهی اسکار به دست بیاورید، به کارتان نخواهند آمد. او توانسته که برای فیلم The Thin Red Line و The Tree of Life نامزد دریافت جایزهی اسکار شود، اما یکی را به استیون اسپیلبرگ و فیلم Saving Private Ryan باخته و دیگری را به تام هوپر و فیلم The King’s Speech.
اسپایک لی:
اسپایک لی نهتنها بهترین کارگردان سیاهپوست تمام دوران است، بلکه یکی از بهترین کارگرادانان زنده نیز محسوب میشود. رزومهی این کارگردان اهل بروکلین شامل آثاری مانند Do The Right Thing، 25th Hour، Jungle Fever، He Got Game و Malcom X میشود که همهی آنها لیاقت بردن جایزهی اسکار را داشتهاند. متاسفانه اسپایک لی هیچگاه شانس برنده شدن این جایزه را نداشته، چرا که هیچوقت نامزد دریافت جایزه هم نشده است.
هاوارد هاوکس:
تجربهی فیلمسازی هاوکس میتواند لیست سرفصلهای یک واحد درسی به نام مقدمهای بر سینمای آمریکا باشد. از جمله فیلمهای این فیلم ساز بزرگ و تاثیرگذار میتوان به Gentlemen Prefer Blondes، Red River، His Girl Friday، Bringing Up Baby، Rio Bravo و The Big Sleep اشاره کرد. با وجود چنین فیلمهای موفقی او نتوانست برای هیچکدامشان نامزد دریافت جایزهی اساکر شود. او برای فیلم Sergeant York نامزد دریافت این جایزه شد اما شکست خورد. آکادمی اسکار در سال 1975 به پاس موفقیتهای زندگی هاوکس، به او یک اسکار افتخاری اهدا کرد.
آکیرا کوروساوا:
آکیرا کوروساوا یکی از بزرگترین کارگردانانی است که دنیا تاکنون به خود دیده است. او در سال 1990 به خاطر خدماتی که به فیلمسازی کرده است یک اسکار افتخاری دریافت کرده. با این حال این اسکار افتخاری، این مسئله را جبران نمیکند که این استاد ژاپنی تاکنون حتی یک نامزدی هم برای کارگردانی آثارش دریافت نکرده است. از فیلمهای او که لایق نامزدی و حتی جایزهی اسکار بودهاند میتوان به Seven Samurai، The Hidden Fortress و Rashomon اشاره کرد.
پاول توماس اندرسون:
دلیلی وجود دارد که به پاول توماس اندرسون، کوبریک مدرن گفته میشود و آن این است که او در هر پروژه، از مرحلهی ایده تا اتمام کار هدایت کامل را بر عهده دارد و در مورد کوچکترین جنبههای آن نیز از خود حساسیت نشان میدهد. فرقی ندارد که فیلمنامه باشد (او مسئولیت نویسندگی تمامی فیلمهایی که ساخته را بر عهده داشته است) یا بازی بازیگران (نظیر دنیل دی لوئیس و فیلیپ سیمور هافمن) یا موسیقی فیلمهایش که برای ساخت آنها با افرادی نظیر جانی گرینوود و جان بریون همکاری کرده است. به استثنای فیلمهای Hard Eight و شاید Punch-Drunk Love، تکتک فیلمهای این کارگردان بهترین فیلمهای سال خود بودهاند. پاول توماس اندرسون هماکنون نامزد دریافت جایزهی بهترین کارگردانی برای فیلم Phantom Thread است و این احتمال وجود دارد که در صورتی که آکادمی اینبار تصمیم درستی را اتخاذ کند، نامش از این لیست حذف شود.
سیدنی لومت:
سیدنی لومت فیلمهایی ساخته که با فرهنگ آمریکایی عجین شدهاند. از جمله این فیلمها میتوان به Twelve Angry Men (اولین تجربهی فیلمسازیاش!) و فیلمهای Network (فیلمی دربارهی ماهیت سودجویانهی تلویزیون) و A Dog Day Afternoon اشاره کرد. لومت برای هر سه فیلم یادشده به علاوهی The Verdict نامزد دریافت جایزهی اسکار شد، اما نتوانست هیچکدام را برنده شود.
رابرت آلتمن:
رابرت آلتمن فیلم The Long Goodbye را ساخته که بهترین فیلم نوآر ساختهشده محسوب میشود اما برای آن نامزد اسکار نشد. آلتمن همچنین فیلم McCabe & Mrs. Miller را نیز ساخته است که از تازهترین و خشنترین فیلمهای وسترن محسوب میشود، اما برای این فیلم نیز نتوانست نامزد دریافت جایزهی اسکار شود. او برای کارگردانی فیلمهای MASH، Nashville، The Player، Short Cuts و Gosford Park نامزد دریافت اسکار شد، اما هیچکدام را پیروز نشد.
چارلی چاپلین:
فیلم The Little Tramp یکی از پدرخواندههای سینما به حساب میآید و در هدایت این مدیوم به عصر صوت و صدا بسیار تاثیرگذار بوده است. بهترین فیلم دیالوگدار چاپلین، The Great Dictator است که توانسته چند نامزدی به دست بیاورد، اما هیچکدام از این نامزدیها متعلق به کارگردانی نبودهاند. رایدهندگان اسکار فیلم A King in New York او را نیز نادیده گرفتند، اگرچه چاپلین در آن زمان به خاطر عقاید سیاسی خود از ورود به خاک آمریکا منع شده بود.
اورسن ولز:
برای بسیاری از افراد، Citizen Kane بهترین فیلم تمامی دوران محسوب میشود. رایدهندگان اسکار سال 1941 اما چنین نظری نداشتند و به جای این فیلم تصمیم گرفتند که جایزهی بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را به فیلم How Green Is My Valley اثر جان فورد بدهند. از دیگر فیلمهایی که ولز میتوانست برای آنها اسکار بهترین کارگردانی را دریافت کند میتوان به The Magnificent Ambersons و Touch of Evil اشاره کرد.
آلفرد هیچکاک:
استاد تعلیق سینما پنج بار برای جایزهی بهترین کارگردانی نامزد شده اما هر پنج بار نتوانسته جایزه را از آن خود کند. فیلمهایی که هیچکاک برای آنها نامزد دریافت جایزه شده، Rebecca، Life Boat، Spellbound، Rear Window و Psycho هستند. در نهایت در سال 1968 آکادمی اسکار به قدردانی از نبوغ هیچکاک جایزهی یادبود اروینگ جی تالبرگ را به او اهدا کرد، اما این نمیتواند نادیده گرفتن بیرحمانهی آثار او را جبران کند.
استنلی کوبریک:
نام کوبریک در سینما معادل نبوغ است. استنلی کوبریک را میتوان در مقابل بقیه، به تنهایی روی یک طرف ترازو گذاشت. کوبریک هرکاری ممکن بوده است را انجام داده؛ کمدی؟ Dr. Strangelove؛ ترسناک؟ The Shining؛ علمی تخیلی؟ 2001: A Space Odyssey؛ تاریخی؟ Barry London. همانطور که میبینید، کوبریک هرکاری را که در سینما ممکن بوده انجام داده و هر کدام از فیلمهایش میتوانستهاند برندهی جایزهی بهترین کارگردانی بوده باشند. با این وجود تنها جایزهی اسکاری که او برده، مربوط به جلوههای ویژهی فیلم 2001: A Space Odyssey بوده است.
ممنون از زحمات
ممنون از لیستی که تهیه گردین منم با شما موافقم بیشترین ظلم برای اسکار نگرفتن اول دیوید فینچر بعد تارانتینو و استنلی کوبریک هستش ریدلی اسکاتم برای گلادیاتور باید اسکار بهترین کارگردانیو میگرفت