Game News | گیم نیوز
All Things About Games!

نقد و بررسی فیلم بنفشه آفریقایی – عاشقانه‌ی متوسط بارانی

بنفشه آفریقایی، گیاه زیبا اما شکننده‌ای است. برای مراقبت از این گیاه باید موارد زیادی را رعایت کرد. زود به زود آب دادن مساوی است با قتل. بهتر آن‌که خاکش نرم باشد و هر ماه تقویت شود. سرما و گرمای زیاد بر رشد این گیاه تاثیر می‌گذارد و این‌ها همه یعنی باید در شرایط متعادلی نگهداری شود. متعادل، مثل خانه‌ی همسر سابقی که هنوز دوستش داری. فیلم بنفشه آفریقایی در جشنواره فیلم فجر 97 به نمایش درآمد و می‌توانید در ادامه با نقد و بررسی این فیلم با گیم‌نیوز همراه باشید.

فریدون (با بازی رضا بابک) مرد مسنی است که سال‌ها پیش از شکوه (با بازی فاطمه معتمدآریا) جدا شده و بعد از سال‌ها فرزندان این دو تصمیم گرفته‌اند او را به خانه‌ی سالمندان منتقل کنند. رضا (با بازی سعید آقاخانی) و همسرش شکوه تصمیم می‌گیرند که فریدون را از خانه‌ی سالمندان به خانه‌ی خودشان بیاورند و او را پیش خود نگه دارند. این آغاز ماجرای احساسی این سه نفر در خانه‌ است. نقش خانه در این فیلم مهم و پررنگ است و کش و قوس‌های احساسی بین این سه نفر همه در این خانه شکل می‌گیرند، به نحوی که از ساختمان خانه در کارگردانی فیلم بسیار استفاده می‌شود. بار اصلی درام فیلم بر روی دوش هر سه نفر تقسیم می‌شود و در خانه آرام می‌گیرد. خانه گلدان است.

شخصیت فریدون شکننده و افسرده معرفی می‌شود اما به مرور و به واسطه‌ی نگهداری مناسب بازیابی می‌گردد و به زندگی برمی‌گردد. فریدون در خانه‌ی جدید خود در طبقه‌ی پایین در اتاقی ساکن شده که مشرف به حیاط خانه است. حیاط خانه جایی است که زندگی،‌ آن‌طور که فریدون نمی‌شناسد و شاید حسرت آن را دارد در جریان است. فضای خانه، پر از زندگی است و حیاط بیشتر. کارگاه نجاری رضا در گوشه‌ای از همین حیاط است و شکوه و دیگران در حیاط خانه نخ رنگ می‌کنند و با فروش آن‌ها گذران زندگی می‌کنند. زندگی آن‌ها از راه ساختن و رنگ بخشیدن به نخ‌های سفیدرنگ می‌گذرد، درست همان چیزی که فریدون برای ادامه به آن نیاز دارد. حیاط خانه، خاک است.

رضا، مرد پیچیده‌ای است. بازی سعید آقاخانی به این پیچیدگی کمک می‌کند. او کاملا در لحظه بازی می‌کند و بهترین لحظات بازی او در دیالوگ‌های یک کلمه‌ای سرضرب یافت می‌شود. این شخصیت، اگرچه ابتدا توافق کرده که فریدون به خانه و زندگی آن‌ها وارد شود، در ادامه تحت تاثیر فضا و آدم‌های بیرون از این مثلث تغییر می‌کند و نشان می‌دهد که نیازمند توجه است. با این همه، او در مواجهه با فریدون شخصیت مهربان و دلسوزی دارد و با او رفاقت می‌کند. رفاقتی که بروزش وابسته به عدم حضور همسرش است، تا مبادا غرور کسی در این ورطه جریحه دار شود. تمام برخوردهای رضا با مسئله قابل ستایش است، چون او کاملا صادقانه با مسئله مواجه می‌شود و اجازه می‌دهد تا رفتارش بر دیگران تاثیر بگذارد، حتا زمانی که از زنش پنهان‌کاری می‌کند و یا ناراحتی خودش را ابراز می‌دارد. رضا، بنفشه‌ی جدیدی است که از یکی از برگ‌های بنفشه‌ی آفریقایی قبلی روییده است.

کارگردانی فیلم به ساختمان خانه و شخصیت‌های فریدون و رضا وابسته است و این وابستگی در پلان‌هایی که از لانگ‌شات خانه را نشان می‌دهد و بعد به سراغ این دو شخصیت می‌رود نمایش داده می‌شود. رضا و شکوه در طبقه‌ی بالا زندگی می‌کنند و خود را از فریدون جدا کرده‌اند. رضا با این حال از این وضعیت رضایت چندانی ندارد، با این‌که نشان می‌دهد که حواسش به فریدون هست، سعی می‌کند بی‌توجه به او به روند زندگی معمولی خودش ادامه دهد، که موفق نمی‌شود. این عدم موفقیت در او تغییراتی ایجاد می‌کند و باعث می‌شود که در برخی سکانس‌های فیلم نقش محوری بگیرد. رفته رفته در وضعیت دخالت می‌کند، با رفتارهای خود نظمِ مورد نظر شکوه را بر هم می‌زند و بعد تصمیماتِ اساسی می‌گیرد تا نشان دهد اوضاع تحت کنترل است. این ورودِ رضا به قضیه، آغازگر تغییرات شخصیتِ فریدون هم هست و او را از حالت‌های تیپیک افسردگی که در ابتدای فیلم بروز می‌دهد جدا می‌کند و به زندگی برمی‌گرداند. فریدون، رفته رفته روی پای خود می‌ایستد و بعد تمایل خود به ورود به طبقه‌ی دوم خانه و وارد شدن به حریمِ دور از دسترسش نشان می‌دهد. او که همواره از منظره‌ی حیاط خانه لذت می‌برد، به آن قانع نیست و دلش می‌خواهد منطقه‌ی ممنوعه‌ی زندگی شکوه و رضا را کشف کند و به آن پا می‌گذارد. واکنش شکوه به این جسارت فریدون، درام اصلی فیلم را کلید می‌زند.

اتفاقات بعد از این در فیلم افت می‌کنند. بعد از این‌که فیلم نشان می‌دهد فریدون از خمودگی خود خارج شده و احساس می‌کند که دوباره در زندگی کسی هست که او را دوست دارد، فیلم چیز زیادی برای ارائه ندارد. از لحظه‌ای که فریدون تصمیم می‌گیرد با ساکنین خانه مراوده داشته باشد، فضای فیلم نوستالژیک می‌شود و حس قبلی از بین می‌رود. کم‌کم، فاز جدید رابطه‌ی رضا و شکوه نیز کلید می‌خورد و فیلم حرف‌های قبلی‌اش را پس می‌گیرد، تا در نهایت تنها حس ترحم شکوه به همسر سابقش باقی بماند و در سکانس آخر اوجِ خود را نشان دهد.

بنفشه‌ آفریقایی گیاه عجیبی است. برای تکثیر آن فقط به یکی از برگ‌های آن نیاز است. برگی که شکوه پس از جدا شدن از فریدون آن را در خاک زده و با آبیاری و ملازمت آن را رویانده و یک بنفشه‌ی جدید پرورش داده است. ثمره‌ی این عشقِ جوانه زده از عشق قبلی، خواه ناخواه به آن گره خورده و این در تمام لحظاتی که شکوه بین فریدون و رضا قرار می‌گیرد نشان داده می‌شود. فیلم، با فیلم‌نامه‌ی صریح و داستانِ سرراستی که دارد، با زمانی که به طور مساوی بین شخصیت‌ها تقسیم می‌کند و متکی به روایت باقی می‌ماند، با میزانسن‌هایی که از لانگ‌شاتِ خانه شروع می‌شوند و فضا را شکل می‌دهند، نشان می‌دهد که روییدادی ریشه زده در گذشته در حال در جریان است و نیازمند رسیدگی است. رسیدگی دقیقی که به نمایش گذاشته می‌شود و با مهر و محبت در می‌آمیزد و در پایان، بعد از این‌که به اندازه‌ی کافی عمیق شده، با مرگ فریدون پایان می‌یابد.

نوشتن دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه شما پس از بررسی توسط تحریریه منتشر خواهد شد. در صورتی که در بخش نظرات سوالی پرسیده‌اید اگر ما دانش کافی از پاسخ آن داشتیم حتماً پاسخگوی شما خواهیم بود در غیر این صورت تنها به امید دریافت پاسخ مناسب از دیگران آن را منتشر خواهیم کرد.