ژانر ورزشی از جمله ژانرهای محبوب سینمای دنیا است که البته در حقیقت ساختاری درام در داستان و روایت دارد و میتوان آن را زیرژانر درام در نظر گرفت. سینمایی که با تلفیق لحظات زندگی ورزشکاران و ورود به روابط آنها در پشت پردهی قهرمانی با لحظات هیجانانگیز مسابقه یا مبارزات ورزشی دو رکن اصلی سینما یعنی احساس و سرگرمی را به مخاطب ارائه میدهد. فیلم ورزشی ساختن احتمالا کار سختتری نسبت به فیلم درام اجتماعی ساختن در سینمای ایران است و تبحر بیشتری نیاز دارد و شاید به همین خاطر است که ارزش فیلم اولِ میلاد صدرعاملی بیشتر از آن است که از دور پیداست. در ادامه با نقد و بررسی فیلم سونامی با گیمنیوز همراه باشید.
سونامی یک فیلم ورزشی عادی است که در سینمای ایران میتواند سرش را بالاتر بگیرد و رخ نشان دهد. در فیلم سونامی که برگرفته از یک داستان واقعی است، به نظر هیچ چیز به اندازهی قهرمانی ارزش ندارد اما در نهایت فیلم با یک چرخش متناسب در اوضاع فکری شخصیت قادر است تا پیامی انسانیتر و مهمتر را به واسطهی سینما به مخاطب خود منتقل کند. فیلم از آغاز تا پایان با به نمایش درآوردن روند شکلگیری ابعاد شخصیتها در تلاش است تا آنها را به نقطهی بحرانی نهایی برساند و درست زمانی که تماشاگر انتظار دارد، نتیجهی زیبای اپیفنی شخصیت مرتضی را به تصویر میکشد تا درام را به نفع خود مصادره کند و اشک و لبخند بیافریند.
فیلم سونامی به خوبی شخصیتها را به مخاطب معرفی میکند و بلافاصله درگیرکننده میشود. به درستی برای هر شخصیت یک داستان فرعی ساخته شده است. مهمتر و بهتر از همه، شخصیت استاد خسروی است که با کمترین تلاش ساخته و پرداخته میشود و تا پایان فیلم همچنان زوایای پنهانی برای کشف توسط تماشاگر در شخصیت او وجود دارد. خسروی هرگز از جذابیت نمیافتد و تا پایان همواره در نقش استاد به خوبی قادر به جهت دادن به رفتار قهرمانها است. شخصیت خسروی با اینکه گرتهبرداری نه چندان دقیقی از واقعیت است به میزان قابل توجهی به کلیشهی مشخص استاد در فیلمهای ژانر ورزشی نزدیک میشود. بازی علیرضا شجاعنوری به باورپذیرتر شدن این کلیشه کمک میکند. شخصیت استاد اما ممکن است با سلیقهی برخی تماشاگران همسان نباشد و به همین دلیل در درگیری ابتدای فیلم احتمالا مخاطب طرف دیگر ماجرا را ترجیح دهد. با این حال، ایرادی متوجه بازی و کارگردانی نیست و فیلم توانسته این شخصیت را به قدر وسع خود به آنچه برای روایت بهتر لازم بوده تبدیل کند.
شخصیت بهداد در رابطهاش با ترگل معرفی میشود. ترگل نیز شخصیت مستقل خود را دارد و از لحظهای که داستان او آغاز میشود فیلم با اینکه ژست نقادانه به خود میگیرد جذابیت بیشتری پیدا میکند. میزانسنهای درگیری ترگل با فدراسیون بسکتبال را میتوان یک کپی دست اول از فیلم «عرق سرد» دانست که البته در بازنمایی واقعیتهای پشت پردهی وضعیت ورزش کشور چندان ناموفق نیست. داستان ترگل به هر حال با شخصیت بهداد گره خورده و مبنای اصلی مشکلات شخصیت بهداد و معضل اصلی او قرار داده میشود. حس ناامیدی در این دو شخصیت کاملا هویدا است و فیلمساز سعی کرده با ساختن فضای احساسی بین این دو، درامی هر چند مصنوعی ایجاد کند که مجددا به پیشرفت داستان و درگیرکنندهتر شدن موضوع فیلم برای مخاطب منجر میشود. هر دو شخصیت پرداخت مناسبی دارند و بازیگران هر دو نقش نیز توانستهاند به خوبی احساسات حاکم بر تصمیمات نقش را چنانکه مطابق میل کارگردان بوده خلق کنند. مهرداد صدیقیان با تکیه بر قدرت خود در طبیعی بازی کردن و فرشته حسینی با بهرهگیری از زیبایی و ظرافت زنانهاش این نقشها را بازی کردهاند. فیلمساز با توجه به این دو شخصیت و رابطهی آنها با هم و با دیگران سعی کرده تا از سطحِ اتفاقات به عمق نفوذ کند و در این راه موفق شده و از این موفقیت برای شکل دادن جزئیات قصه بهره برده است. قصهای که بدون این رابطه و شخصیتها چیزی کم داشت و با پرداختی متوسط میتوانست به طور کامل از مخاطب فاصله بگیرد تا در نهایت درام در فیلم به کار نیفتد.
اما مرتضی نژادی که پیچیدهترین شخصیت این قصه است معرفی متفاوتی دارد. فیلمساز او را در حال جنگی زیرزمینی نمایش میدهد که نمودی از واقعیتِ جامعهی ورزش به نظر میرسد. نویسنده هوشمندانه پیش از نشان دادن شخصیت مرتضی به تماشاگر، از او یاد میکند و به نوعی او را پیش از ورود به قصه شخصیتپردازی میکند تا به محض ورود تماشاگر مجذوب او شود. بهرام رادان که برای ایفای نقش مرتضی تلاش زیادی کرده موفق میشود در همان ابتدا با جذبه و قدرت خود به قهرمان اصلی قصه تبدیل شود. خردهپیرنگ زندگی مرتضی نیز به شکلگیری شخصیت او کمک میکند و باعث میشود مخاطب به همذاتپنداری با شخصیت مرتضی مجاب شود تا در پایان از آن بهترین استفادهی ممکن صورت بگیرد. چهرهی رادان جذاب و مسحور کننده است و او در به کارگیری قدرت بدنی و تواناییهای فیزیکی به عنوان یک بازیگر هیچ چیزی برای سونامی کم نگذاشته است. در این فیلم به وضوح شاهد یکی از بهترین بازیهای بهرام رادانی هستیم که در جشنوارهی سی و هفتم یکی از بازیگران پرکار بوده و در آستانهی چهل سالگی با جذابیتی بیشتر از همیشه و با تکیه بر تجربه بازیگری و تکنیک خاص خود برای دیگر بازیگران مدعی خط و نشان کشیده است. تصویری که رادان از پارانویا ارائه میدهد از دلنشینترین لحظات بازی او در این فیلم است. شخصیتِ مرتضی در یک سوم پایانی فیلم دچار یک اضمحلال روحی میشود و همین جرقهی اپیفنی نهایی را در شخصیت او ایجاد میکند. ثبات شخصیت از دست میرود و رادان توانسته این بیثباتی را به خوبی به نمایش بگذارد تا در پایان فیلم و در لحظهی تصمیمگیری وقتی پای او در آستانهی خروج از تاتامی است این جرقه به آتشی انسانی تبدیل میگردد. مرتضی برای اینکه کار درستتر را انجام دهد فرزند خودش را قربانی میکند و میپذیرد که با نابودکردن رویا و زندگی یک نفر دیگر نمیتواند خوشبختی مورد نظر خود را به دست آورد. در این لحظه رادان بدون هیچ حرکت اضافهای و تنها با نگاه خود میتواند همهی احساسات مورد نیاز را به دوربین انتقال دهد و این از برجستگیهای بازی او در فیلم سونامی است.
همهی کشمکشهای میانهی فیلم بین دو قهرمان به شکلگیری فضای فیلم و تنشِ سرگرمیساز موجود در آن کمک میکنند. خردهپیرنگهای شخصیتها در تلاقی با یکدیگر به کار میافتند و داستان بدون وقفهای قابل توجه به جریان میافتد و به اوج میرسد. این ظرافت در داستانگویی نشانهی شناخت از ژانر فیلم و تلاش برای حذف موارد اضافه و روتوش دقیق متن و ساختار فیلم است. کارگردان با هوشمندی و انتخاب درست خود سعی کرده مهمترین حرفها را به واسطهی میزانسن خود بیان کند و از نوشتن دیالوگهای دهان پرکن و ادا درآوردن پرهیز کرده است. تکصحنههای کلیدی فیلم نشان میدهند که نویسنده و کارگردان اگرچه قادر بوده با اضافه کردن شخصیتهای فرعی و پرداختن به قصهی هر کدام پر و بال بیشتری به داستان اصلی خود بدهد، نگران ریتم فیلم خود بوده و برای اینکه هرگز بیش از آنچه نیاز است از اصل داستان دور نشود به این صحنهها بسنده کرده است. این ایجاز به کار رفته در فیلم که نمونهی آن را میتوان در تصویر زمین تمرین بسکتبال خالی در اواسط فیلم دید، به آن به وضوح برتری میبخشد. پیمان شادمانفر به عنوان فیلمبردار چیرهدست و صاحب سبک فیلم کارگردانی را ارتقا داده و با ارائهی تصاویر بسیار خوب، ضمن حفظ کیفیت دیداری فیلم، هنرمندانه آن را به سینمای سرگرمی و تنش اضافه کرده است.
فیلم سونامی یکی از موفقترین تجربههای اول کارگردانی در سالهای اخیر در سینمای ایران است. فیلم با وجود تمام ضعفهای خود قادر است داستانی صریح و سرگرمکننده را از طریق شخصیتهایی درگیرکننده و روابط ملموس آنها روایت کند. بازیهای بسیار خوب و فیلمبرداری و تدوین با کیفیت فیلم، در کنار موسیقی تامل برانگیز کریستف رضاعی فیلم را به هر آنچه که لازم بوده تبدیل کرده است. صدرعاملی تنها در چند سکانس از سینمای پدر الهام میگیرد و این نشانهی خوبی است. از آنجا که در انتخاب سبکِ فیلم خود هم متفاوت از فضای سینمای رسول صدرعاملی عمل کرده، او میتواند حرفهای خودش را برای گفتن به سینمای ایران بیاورد.