در تاریخ اختتامیههای جشنواره فیلم فجر، حواشی زیادی وجود داشته است. نزدیکترین انتفاق مضحک، حذف شدن فیلم عصبانی نیستم از ردیف جوایز و تقسیم شدن جوایز این فیلم بین آثار سینمایی دیگر است که واکنشهای مختلفی را در بر داشت. سال گذشته نیز اختتامیه چشنواره فیلم فجر خالی از حاشیه نبود و به عنوان مثال ابراهیم حاتمیکیا با نطق دور از انتظار خود توانست جشنواره را وارد مسیر جدیدی کند. اختتامیه جشنواره سی و هفتم در حالی برگزار شد که تعداد فیلمهای خوب حاضر در این جشنواره بیشتر از حد انتظار بودند. در نهایت اما، [شاید] مطابق انتظارها، جایزههای اصلی به فیلم «شبی که ماه کامل شد» تعلق گرفتند، در حالی که این فیلم واجد شرایط دریافت پنج سیمرغ از جمله «بهترین فیلم» نبود.
به همین سبب به نظر میرسد که جشنواره فیلم فجر به یک نمایش مضحک شبیه شده و دیگر دلیلی برای داوری آثار وجود ندارد. به نظر میرسد که هر سال یک فیلم با مختصات و ماهیت مشخص به طور سفارشی قرار است بیش از آنکه استحقاق دارد به دیگر فیلمها ترجیح داده شود. در مورد فیلم نرگس آبیار که چهارمین تجربهی سینمایی اوست، میتوان با قاطعیت چنین گفت. آیا این فیلم واقعا بهترین فیلم این جشنواره بود؟ به وضوح، خیر. آیا آبیار بهترین کارگردان این جشنواره بود؟ جواب این سوال هم یک نه قاطعانه است.
فیلم سرخپوست «نیما جاویدی» یکی از بهترین فیلمهای امسال جشنواره بود که به طرز قابل تاملی نادیده گرفته شد و با اینکه استحقاق بیشتری برای دریافت جوایز داشت، تنها جایزهی ویژه هیئت داوران به آن تعلق گرفت.
شاید قابل توجیهترین جایزهی این جشنواره (در بخشهای هنری) جایزهی بهترین بازیگر زن نقش اصلی باشد که به «الناز شاکردوست» تعلق گرفت، آن هم نه به این خاطر که او بهترین بازی ممکن را ارائه کرده بود که بیشتر به این دلیل که رقبا در بخش قویتر از شاکردوست عمل نکرده بودند. ایفای نقش «فائزه» در این فیلم کار دشواری بوده و برآمدن از پس این نقش دشوار برای شاکردوست نقطهی عطفی محسوب میشود. داوران جشنواره با اینکه میتوانستند بازی «نگار جواهریان» در فیلم «طلا» را نیز در نظر بگیرند و یا «پریناز ایزدیار» را به عنوان بهترین بازیگر این دوره از جشنواره به خاطر بازی در فیلم «سرخپوست» برگزینند، الناز شاکردوست را انتخاب کردهاند، مشخصا به خاطر نقش سختی که در فیلم شبی که ماه کامل شد برعهده داشته و به خوبی آن را اجرا کرده است. معمولا نیز بازیگرانی که در کارنامهی خود نقشآفرینیهای متوسط زیادی دارند و به یک باره از سطح خود فراتر میروند بخت بیشتری برای تصاحب جوایز جشنوارهای دارند. مورد شاکردوست هم دقیقا همین است. گرچه او پیش از این هم در فیلم «خفهگی» فریدون جیرانی نشان داده بود که به بازیگر قابلی تبدیل شده و از آن کلیشهای که در ذهن مخاطب وجود دارد فاصله گرفته است.
در کنار شاکردوست، «هوتن شکیبا» هم موفق شد با نقشآفرینی در فیلم نرگس آبیار سیمرغ بلورین را از آن خود کند. جایزهای که اگر حقِ «پیمان معادی» به خاطر حضور قدرتمند و فوقالعادهاش در «متری شیش و نیم» نبود، بدون شک میبایست به «نوید محمدزاده» به خاطر بازی درخشانش در فیلم سرخپوست تعلق گیرد. محمدزاده حتا این بار در فیلم متری شیش و نیم هم فوقالعاده ظاهر شده بود و با اینکه رگههایی از بازی خود در فیلمهای قبلی (عصبانی نیستم و ابد و یک روز) را در این فیلم هم حفظ کرده بود، هنرمندانه به ایفای نقش در این فیلم پرداخت. فیلم سرخپوست «نیما جاویدی» یکی از بهترین فیلمهای امسال جشنواره بود که به طرز قابل تاملی نادیده گرفته شد و با اینکه استحقاق بیشتری برای دریافت جوایز داشت، تنها جایزهی ویژه هیئت داوران به آن تعلق گرفت.
مقایسهی کارگردانی دو فیلم «شبی که ماه کامل شد» و «سرخپوست» استهزاء سینما است. به همان اندازه مضحک است که مقایسهی کارگردانی «هیچکاک» و «جیمز فرانکو». فیلمها اصلا در مقیاس واقعی با هم مقایسه نشدهاند وگرنه سینمای شسته رفته و قابل درکِ سرخپوست کجا و سینمای بی ارزش و دون مایهی شبی که ماه کامل شد کجا. همانقدر که نیما جاویدی در تبدیل شدن به یک کارگردان محترم و مسلط موفق است نرگس آبیار با هر فیلم نشان داده که جز استفاده نادرست و ناعادلانه از احساسات تماشاگر به فرمول دیگری مسلط نیست. متاسفانه جشنواره فیلم فجر با این رفتار هیئت داوران در انتخاب فیلمهای برتر در راستای بزرگنمایی ارزش فیلمها و کارگردانهایی حرکت میکند که چیزی به سینمای ایران اضافه نمیکنند و حتا دست آخر این سینما را به ابتذال خواهند کشاند.
جشنواره فیلم فجر همیشه انتخابهای نامتعارفی داشته است، اما همواره متولیان این جشنواره برای ظاهرسازی تلاشهایی کردهاند تا حداقل جذابیت جشنواره و جوایز آن حفظ شود. این بار اما به طور واضحی به فیلمهای مستحق کمتوجهی شد و فیلمی را برندهی جایزه بهترین فیلم کردند که به طور واضحی ارزش کار داوران و سیمرغهای اهدا شده را زیر سوال میبرد. اینکه فیلمِ نرگس آبیار چقدر کیفیت سینمایی دارد بحث جدایی است، اما این فیلم به شکل واضحی لیاقت این همه توجه را نداشته و برای تمام سیمرغهای دریافتی آن باید به داوران گله کرد.
این تنها مسئلهی این جشنواره نبود و همایون غنیزاده کارگردانِ تازهکار سینما که با فیلم «مسخره باز» به عرصهی فیلمسازی وارد شده است، با مسخرهبازی عجیبی اختتامیه را به حاشیه برد و خود را به عنوان یک سلبریتی نیازمند توجه مطرح کرد. چنانکه او برای دریافت جایزه بهترین فیلم اول (نگاه نو) روی صحنه نرفت و به جای خود یک مهاجر افغان را فرستاد تا مثلا به مشکلات آنان در ایران اشارهای اعتراضی داشته باشد. با این حال این حرکت از اساس میتواند یک حرکت نژادپرستانه محسوب شود چرا که او با این کارش اعلام کرد که جایزهای که برای او ارزش نداشته را به یک نفر دیگر داده است. بعد برای سیمرغ بعدی که به غنیزاده اهدا شد او روی صحنه رفت و اعلام کرد که جایزهی قبلی را دوست نداشته اما این جایزه را دوست دارد. این حرکت چه چیزی جز تلاش بچهگانه برای دیده شدن میتواند باشد؟ آیا همایون غنیزاده خود را بالاتر از جشنواره و سینمای ایران میداند؟ آیا کارگردانی که فیلمِ خود را به جشنواره ارسال کرده حالا با این حرکت اساسا میتواند اعتراضی بروز دهد؟ مگر نه اینکه وقتی یک کارگردان فیلمِ خود را به جشنواره ارائه میدهد به آن ساختار اعتماد کرده و نشان داده که جوایز آن جشنواره برای او اهمیت دارد؟ دیگر این بازیها چه معنایی دارد؟
اینکه فیلمِ نرگس آبیار چقدر کیفیت سینمایی دارد بحث جدایی است، اما این فیلم به شکل واضحی لیاقت این همه توجه را نداشته و برای تمام سیمرغهای دریافتی آن باید به داوران گله کرد.
در عوض «سعید روستایی» دیگر کارگردان جوان سینمای ایران که در این جشنواره متری شیش و نیم را نوشته و کارگردانی کرده بود، در عین حال که جایزهی خود یعنی سیمرغ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را در میان تشویق حضار تحویل گرفت به وزیر ارشاد با لحن اعتراضی نسبت به جلوگیری از اکران شدن فیلمش در روز اول جشنواره گلایه کرد. این رفتار در مقایسه با رفتار همایون غنیزاده میتواند چیزهای زیادی را مشخص کند که مهمترین آنها احترام به جشنواره و ارزش سیمرغی که مخاطبین فیلم برای او به ارمغان آوردهاند است. فاصلهی شخصیتها با این رفتارها مشخص شد تا عیارِ این دو هنرمند هم مشخص شود. سعید روستایی همچنین میتوانست برای فیلمنامهی متری شیش و نیم که لحظات فوقالعادهای خلق کرد هم سیمرغ بلورین دریافت کند اما داوران ترجیح دادند انتخابِ بیدردسرتری داشته باشند و به فیلم خنثای «قصر شیرین» جایزه بدهند. جایزهای که اگرچه در عین شایستگی به این فیلمنامه تعلق گرفت (فیلمنامهی قصر شیرین بسیار خوب بود) باز هم دم از محافظهکاری داوران و نگاه غیرمستقل آنها میزد.
جشنواره فیلم فجر سی و هفتم با همهی خوبی و بدی خود به پایان رسید. در حالی که فیلمِ «آشغالهای دوستداشتنی» به کارگردانی و نویسندگی «محسن امیریوسفی» که باز هم در این جشنواره راه داده نشد از یک روز پس از پایان جشنواره سی و هفتم به سینماها راه پیدا کرد و اتفاقا با استقبال خوب مخاطبان همراه شد.
شما هم میتوانید نظرات خود دربارهی جشنواره فیلم فجر 97 و برندگان سیمرغها را با ما و مخاطبین گیمنیوز در میان بگذارید. با گیمنیوز همراه باشید.