یورگوس لانتیموس فیلمساز بسیار خوبیست. نه به خاطر اینکه کارگردان فیلمهای بسیار خوبی مانند Dogtooth، The Lobster و The Killing Of A Sacred Deer است، که چون فیلمسازی خوب بودن گویی جایی فراتر از ساختن آثاری خوب اتفاق میافتد. به همین دلیل ارثیه کارگردانان بزرگی همچون برگمان، کوبریک و اسکورسیزی بزرگتر از کیفیت یک به یک آثارشان است. چرا که آنها موفق شدهاند فراتر از خلق آثار خوب، چیزی به سینما اضافه کنند، چیزی که در نبود آنها هیچگاه خلق نمیشد. و حالا لانتیموس با اثر تازهاش، The Favourite به نظر دارد ردپای خودش را در مسیر سینما به جا میگذارد. در ادامه با نقد و بررسی فیلم The Favourite با گیمنیوز همراه باشید.
The Favourite اولین اثر لانتیموس است که نوشتهای از او نیست. در آثار قبلی لانتیموس همواره حسی از نابهجایی و تضاد با پیش ساختها بروز پیدا میکرد که بیشتر به نگارش و خلق موقعیت او نسبت داده میشد تا به مهارت کارگردانی او. و به همین خاطر بود که برای The Lobster کاندید اسکار بهترین فیلمنامه اورجینال و برای The Killing Of A Sacred Deer برنده جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره فیلم کن لقب گرفت. اما این بار لانتیموس تنها در قامت کارگردان ظاهر میشود و موفق میشود اثری حتی منحصر بهفردتر از آثار قبلیاش خلق کند، چرا که این بار او به سراغ ژانری رفته که بارها توسط بهترین کارگردانهای سینما به آن دست یازی شدهاست.
فیلم روایتگر داستان ملکه اَن، در طی جنگ بریتانیا با فرانسه در اوایل قرن 18 است و تلاش درباریان برای نزدیک شدن به او و تحت تأثیر قرار دادن تصمیماتش به سمت مورد نفع خودشان. ملکه که سختیهای زندگی او را بدل به پوستهای از یک رهبر قدرتمند با هستهی یک زن شکست خورده و نیازمند محبت کرده است، وارد رابطهای عاشقانه با سارا چرچیل، همسر ژنرال بریتانیا در جنگ با فرانسه میشود و سارا از طریق این رابطه موفق میشود که تصمیمات ملکه را تحت تأثیر قرار بدهد.
با ورود ابیگیل هیل، دختردایی سارا، که فقر و قمار پدر، او را از جایگاه نجیبزادگی به جایگاه خدمتکاری رسانده، جنگی برای کسب نزدیکی به ملکه آغاز میشود. دیگر درباریان که حذف سارا را به منزله جایگاهی برای نزدیکتر شدنشان به ملکه و رسیدن به منفعتهای گوناگونی میبینند، به ابیگیل کمک میکنند تا به دردانه جدید ملکه تبدیل شود. ابیگیل نیز از کمبود وقت سارا و سختگیریهای او نسبت به ملکه و همچنین ضعفها و کبودهای عاطفی ملکه به سود خود استفاده میکند و در نهایت با مسموم کردن سارا به نزدیکترین فرد به ملکه تبدیل میشود.
لانتیموس با خلق The Favourite، به سادگی مهارتش در بازی با لحن را نشان میدهد. The Favourite همزمان فیلمی تاریخی، درام، رمانتیک و هجوی بینظیر از مناسباتیست که همواره در سینما و تاریخ با پیچیدگی و هوشمندی بسیارشان به تصویر کشیده شدهاند. اما لانتیموس به واسطهی کارگردانی زیرکانهاش، مخاطب را به باور حماقت در پس این ظواهر نزدیک میکند. صحنههایی نظیر رقص در مهمانی و جنگ خروسها، شاهکاری از هجوی هستند که در تمام فیلم در تمام دیالوگها و در تمام رفتار شخصیتها بروز دارد.
با این حال فیلم خودش را در سطح آثار هجو دیگر نظیر مانتی پایثان و مل بروکس نگه نمیدارد. فیلم یک شاهکار هنریست. فیلمبرداری، تدوین، طراحی صحنه، موسیقی و بازیها در رقابتی تنگاتنگ برای تعالیاند. نویسندگان فیلم با هنرمندی در پس یک درام هجو آمیز تاریخی، یک تراژدی دردناک را خلق میکنند. با نگارش شخصیتهایی با مشخصههایی منحصر به فرد که به طور همزمان ترحم، خنده و همذاتپنداری مخاطب را جلب میکنند، موفق میشوند نگاهی جدید به تاریخ را به مخاطب معرفی کنند. نگاهی که مخاطب را به درک مشترک بودن تجربه زندگی در پس تمام دورهها، لباسها، رسومها و جایگاهها میرساند.
لانتیموس و نویسندگانش موفق شدهاند به چیزی دست پیدا کنند که کمتر اثر سینمایی پیش از این موفق به دست یافتن به آن شدهاست. آنها ملکه و دو دردانهاش را بدل به چیزی بزرگتر از شخصیتهای تاریخی قابل فهم و همذاتپنداری کردهاند. آنها موفق شدهاند این سه شخصیت را بدل به انسانهایی کنند که تفاوتی با افراد زندگی روزمرهمان ندارند. سرشار از جنبههای متضاد، ضعفهای غیرمنتظره و رفتارهای قابل درک اما غیرقابل توجیه. و در پس خلق چنین شخصیتهای بهتر از بهترین تلاشهای پیشین است که هر سه بازیگر اصلی فیلم موفق به اجرای چنین نمایش درخشانی میشوند.
«دردانه» لایق تمام تعاریفیست که در این مدت و از این پس نصیبش خواهد شد، چرا که فرزند هوشمندی و نبوغ سرشار تمام نیروهای خلاق پشت و جلوی دوربین است. اما بالاتر از همه، فیلم راه را برای لانتیموس به عنوان یکی از بهترین کاگردانهای نسلش باز میکند. نسلی که به نظر میرسد مانند دهه 60 میلادی، متعلق به فیلمسازهای غیرآمریکایی خواهد بود تا بار دیگر سینما را از کلیشههای هنرمندانه خالی و به هنرمندی واقعی نزدیکتر کنند.