همهی ایراداتی که سریال بازی تاج و تخت در فصل پایانی با آنها دست به گریبان بوده واقعیت دارند. تقریبا همهی منتقدان که هر یک از ایرادات هر قسمت از سریال را بازگو کردهاند حق دارند. بدون شک، انتظار طرفداران از این سریال بعد از این همه سال و هشت فصل طولانی نیز کاملا به جا و درک شدنی بوده است. اما، همیشه در کنار اینها واقعیتی است که نمیتوان از آن گذر کرد: آیا این بهترین کاری بوده که سازندگان میتوانستند بکنند؟ به نظر میرسد دفاع از سازندگان فصل پایانی سریال Game of Thrones با درک شرایط آنها کار آسانتری باشد.
آیا وقت آن رسیده که از پایانبندی سریال Game of Thrones دفاع کنیم؟ آیا این فصل آخر اصلا جای دفاع دارد؟ پاسخ سوال اول هنوز مبهم است. قرار نیست از پایانبندی این سریال دفاعی صورت بگیرد، بلکه بهتر است حالا که کمی از پخش قسمت آخر این سریال گذشته و عصبانیت طرفداران دوآتشه و بینندگان حرفهای بازی تاج و تخت فروکش کرده است، به مرور برخی واقعیتها در زمان ساخت این سریال بپردازیم. با روشن شدن تصویری از کاری که گروه سازندگان سریال در فصل آخر انجام دادهاند، شاید پاسخ پرسش دوم هم روشن شود.
همهی بینندگان سریال میدانند که از آغاز فصل ششم Game of Thrones و فاصله گرفتن داستان آن از کتابهای منبع اقتباس آن، سریال دیگر کمتر توانست انتظارات بینندگان حرفهای خود را براورده کند. رفته رفته این روند معمولی شد و در طی دو فصل، سریال از نظر کیفی به پایینترین درجهی خود رسید. با این حال، روند معمولی شدن در تعداد قسمتهای قابل تاملی اتفاق افتاد و Game of Thrones را یک شبه به آنچه تا پایان فصل هفتم شده بود تبدیل نکرد. در واقع، این فاصلهی زمانی و این به مرور افت کردن رمز دوام آوردن این سریال بود. طرفداران سریال در حالی با پایان فصل هفتم مواجه شدند که این سریال نه به کیفیت گذشته و نه به عظمت فصلهای قبلی، اما «راضی کننده» بود.
به نظر من آنجا که یک محصول سرگرمی که عدهای به راحتی صفت «شاهکار» را به آن میچسبانند به یک اثر صرفا «راضی کننده» برای طرفدارانش تبدیل شود، لحظهی مرگ آن اثر است. دربارهی بازی تاج و تخت نیز شاید همین مسئله صادق باشد. اما مرگ سریالهای تلویزیونی پر بیننده، بیشتر زمانی اتفاق میافتد که آنها بینندهی خود را از دست دهند. اتفاقی که حتا با آغاز فصل «فاجعهبار» هشتم هم برای Game of Thrones نیفتاد. در چنین شرایطی، و زمانی که سازندگان با گرههای کور در داستانپردازی و فیلمنامهنویسی روبرو شدهاند و پس از دو فصل ادامه دادن بدون داستانِ اصلی مارتین دیگر نمیدانند چه باید با سریال بکنند، هنوز بیشمار انسان منتظر پخش فصل جدیدی از بازی تاج و تخت هستند.
آشنایی با پروسهی ساخت محصولات سینمایی و تلویزیونی عظیم، میتواند به درک بهتر از سختی کار توسط مخاطبین منجر شود. در حالی که این اتفاق قرار نیست هرگز در صنعت سرگرمی دنیا بیفتد، پیش از آغاز پخش فصل هشتم سریال، سازندگان این سریال بارها از شرایط بسیار سخت فیلمبرداری، بودجهی هنگفتی که خرج آن شده، زمان زیادی که صرف شده و هزار و یک وضعیت طاقتفرسای دیگر میگفتند. وقتی اخبار را مرور میکنیم، در کنار وعدهها، فقط عظمت پشت صحنهی سریال مطرح شده است. به نظر میرسد آنها قصد داشتهاند پروسهی سخت و کار بزرگی که مشغول آن هستند را به بینندگان یاداور شوند. سوال اینجاست که آنها به دنبال چه نتیجهای بودند؟
آنچه وضعیت بازی تاج و تخت را غیرعادی میکند، تعداد بسیار زیاد بینندگانش است. امری مهم که باعث شده در نظام سرمایهداری اچبیاُ، ساخت یک فصلِ پایانی پرزحمت و ضعیف به رها کردن سریال بدون پایانبندی ترجیح داده شود.
به نظر میرسد که به هر حال، آنچه سازندگان سریال با انتشار اخبار پیش از فصل هشتم برای تحققش تلاش میکردند واصل نشد. برعکس، انتظارات بیش از پیش بالا رفت و وقتی بینندگان با نتیجه مواجه شدند، بیش از آنکه از روند و کیفیت سریال ناراضی باشند، از محقق نشدن فانتزیهای بزرگی که در سر پرورانده بودند سرخورده گشتند. یک اشتباه بزرگ محاسباتی باعث شد که طرفداران و حتا منتقدان به جای تحلیل وقایع و بررسی آنچه در طول سه فصل آخر بر سر سریال آمده است، به طور کلی فصلهای قبلی را فراموش کنند، سریال را با وعدههای بزرگ سازندگان و استفادههای پرطمطراق از لوکیشن و تکنولوژی و بودجههای هنگفت و دستمزدهای میلیون دلاری بسنجند. و در نهایت فصل آخر را با فصل اولی مقایسه کنند که از پایههای داستانی مستحکمی برخوردار است و روندی به شدت غیرمعمول در میان سریالهای تلویزیونی بزرگ، حتا ساختههای خود اچبیاُ را طی میکند.
اما یک واقعیت آن است که برای ساختِ فصل هشتم سریال، واقعا همان میزان که گفته شده پول خرج شده، وقت صرف شده و سختی کشیده شده است. سازندگان این سریال واقعا برای همان صحنههای نبردی که بسیاری از طرفداران را راضی نکردند سه ماه در شرایط سرمای طاقتفرسا و دور از خانه و کاشانهی خود کار کردند. ساختِ حرفهای صحنههای سریال، نشان میدهد که آنها از بسیاری موارد سرسری رد نشدهاند، اگرچه گافها نیز نشان از گم شدن برخی حلقههای بررسی کیفی و از دست رفتن راکوردهای جزئی دارند. فشار تهیهکنندگان بر عوامل، نارضایتی نویسندگان از بحرانی که خودشان تولید کردهاند و حالا هیچ راهی برای فرار از بنبستهای شکلگرفته در دو فصل اخیر ندارند، سختی مضاعف کار به خاطر پایانی که همه انتظار دارند و دست آخر، فشار روانی بینهایت بر تکتک انسانهای درگیر پروسهی ساخت به خاطر انتظارات میلیونها بیننده، میبایست درک شود تا ما دست آخر اینقدرها هم از فصل پایانی سریال Game of Thrones ناراضی نباشیم.
اگر واقعا فکر میکنید که این افتضاح یک شبه و با آغاز پیشتولید فصل آخر سریال رقم خورده اشتباه میکنید. اگر فکر میکنید که برای ساخت همین شش قسمتی که کمتر بینندهای از آن راضی بوده، زحمت کمی کشیده شده است و مخصوصا گروه کارگردانی و فیلمبرداری کمفروشی کردهاند، باز هم به عقیدهی من اشتباه میکنید. اگر فکر میکنید بازیگران سریال تلاشی برای درخشیدن در این فصل نکردهاند و کارگردان هم الزامی برای تکرار هر برداشت حس نکرده، باز هم اشتباه میکنید. اما در پس این اشتباهها شما به عنوان بیننده یا حتا منتقد هیچ تقصیری ندارید و بلکه کاملا حق به جانب هستید. قرار نیست ما به خاطر سخت بودن تولید چیزی در این ابعاد، با وجود تمام انتظارات و عظمتِ روانی سهمگینش به چیز یا کسی امتیاز دهیم.
فقط بهتر است از این فصل سریالی که نزدیک به 10 سال با آن همراه بودهایم (در واقع، «بودهاید» چون نگارنده فقط پنج قسمت از این سریال را تماشا کرده است.) اینقدرها هم ناراضی نباشید. نباید فراموش کنیم که بسیاری از سریالهای مهم و دوستداشتنی در این سالها با به بنبست رسیدنِ نویسندگانشان، میانهی راه رها شدهاند و کنسل شدن شوهای تلویزیونی یک امر عادی است. آنچه وضعیت بازی تاج و تخت را غیرعادی میکند، تعداد بسیار زیاد بینندگانش است. امری مهم که باعث شده در نظام سرمایهداری اچبیاُ، ساخت یک فصلِ پایانی پرزحمت و ضعیف به رها کردن سریال بدون پایانبندی ترجیح داده شود.