گاهی اوقات، بنا به هر دلیل ناشناختهای، شما یک فیلم را تماشا میکنید و همانجا تصمیم میگیرید دیگر هرگز به سراغ آن نروید. اغلب، چون فیلمی که تماشا کردهاید آنقدر بد (مزخرف) بوده که هیچ دلیلی ندارد دوباره به تماشای آن بنشینید. در ادامه با لیستی از 17 فیلم که هرگز برای بار دوم تماشا نمیکنید و یا شاید هم با خواندن این مطلب از خیر تماشای آنها به طور کلی بگذرید با گیمنیوز همراه باشید.
اما در دیگر مواقع، که باید اعتراف کرد خیلی هم تکرار نمیشوند، فیلم با شما کاری کرده که دلتان نمیخواهد تجربهی تماشای آن را دوباره تکرار کنید. در این مواقع است که میگوییم فیلم به شکل زیرپوستی بد است. ممکن است فیلمنامه کاملا هوشمندانه، کارگردانی استثنایی و بازیها عالی بوده باشند، اما در نهایت فیلم به شما حسی داده که دلتان نمیخواهد دوباره سراغتان بیاید و روحتان را بیازارد. این موضوع برای بسیاری از طرفداران سینما تکرار میشود، و میشود توافق کرد که این 17 فیلم را هرگز برای بار دوم تماشا نخواهید کرد:
جاذبه – Gravity
داستان در بهترین حالت غیراوریجینال و تکراری است و بدتر از همه، در لحظات حساس مستاصل است. فیلم دربارهی «رایان» (با بازی ساندرا بولاک) و «مت» (جورج کلونی)، دو فضانوردی است که بعد از نابودی شاتلهای فضاییشان، خطر مرگ را پیش روی خود احساس میکنند.
بزرگترین مشکل این فیلم اما داستان آن نیست، بلکه ناپیوستگیها، ناراحتیها و دیالوگهای غیرقابل تحمل است. جاذبه از آن دسته فیلمهایی است در آن جملههای به ظاهر هوشمندانه مدام سبز میشوند، فرقی ندارد که در فیلم چه اتفاقی میافتد.
تاریخ مجهول آمریکایی – American History X
در این فیلم با یک نقشآفرینی تکرار نشدنی از یک بازیگر با کارنامهای احساسی مواجه میشویم، تاریخ مجهول آمریکایی بدون هیچ شکی بهترین بازیِ کارنامهی «ادوارد نورتون» تا کنون است.
این فیلم همچنین یکی از دردآورترین داستانها را به تصویر میکشد و نورتون هم در این مسیر بی تقصیر نیست، چون به خوبی توانسته یک جوان آمریکایی را در طلوع پیوستن به یک انجمن نئو فاشیست بازسازی کند. از یک نوجوان ساکت و گوشهگیر تا یک بالغ خشن، این فیلم تقریبا همواره شما را مشمئز میکند.
با صحنههای پر از خشونت تکاندهنده و نژادپرستی غیرقابل هضم.
پرتغال کوکی – A Clockwork Orange
اقتباس استنلی کوبریک از داستانِ پادآرمانشهری فیلمنشدنی آنتونی برگس، حالا به عنوان یکی از فیلمهای تاثیرگذار و جهتدهندهی تاریخ سینما محسوب میشود. اما در زمان خود به خاطر خشونت پیوسته و به تصویر کشیدن ناهنجاریهای متفاوت از جمله تجاوز جنسی، ممنوع شده بود.
صحبت کردن دربارهی یک پرتغال کوکی کار سختی است، چراکه یکی از آن فیلمهایی است که خودتان باید ببینید وگرنه نمیفهمید.
ستوان بد – Bad Lieutenant
این فیلم احتمالا بیشتر از هرچیز به خاطر عمیقا، و آزادانه آزاردهنده بودنش شناخته میشود. «هاروی کایتل» در نقش پلیس بد، تعریف کاملی از «فاسد» ارائه میدهد و مدام در حال جابجا کردن مرزهای وقاحت است.
در این فیلم صحنههای استفاده از مواد مخدر به طرزی اسفناک، صحنههای بیشمار خشونت جنسی یافت میشوند و به اندازهی 12 دنباله برای فیلم کشتار در تگزاس با اره برقی، خون و خونریزی دارد. اما آنچیزی که بیشتر از همه در مورد این فیلم آزاردهنده است بازی نابخشودنی و نابخشودهی کایتل است.
آزمون – Audition
اقتباس «تاکاشی میکی» از کتابی با همین نام، تحت بسیاری از شرایط برچسب غیرقابل دیدن میخورد. به دنبال داستان یک جنتلمن میانسال در تلاش برای پیدا کردن عروسی برای سر و سامان گرفتن، فیلم دختر جوان، زیبا و برازندهای به نام «آساما» را معرفی میکند که گذشتهای رازآلود دارد.
اما پایان فیلم آنچنان خشونتبار و شوکه کننده است که بسیاری از طرفداران پر و پا قرص فیلمهای ترسناک نیز آن را غیر قابل تماشا مییابند، اگرچه بازی فوقالعادهی بازیگران نقش اصلی فیلم در همین شرایط هم، آزمون را به قلمرو فیلمهایی که یک بار دیدنشان میارزد نزدیک میکند.
بازیهای بامزه – Funny Games
«میشل هانکه» فیلم خودش را 10 سال بعدتر با حضور «نائومی واتس» و «تیم راث» در نقش زوجی که برای گذراندن تعطیلات به ویلای نزدیک دریاچهی خانوادگیشان میروند بازسازی کرد. فیلم با ورود دو جوان شیکپوش که برای قرض گرفتن تخم مرغ سر و کلهشان پیدا میشود، به یک داستان گروگانگیری تبدیل میشود.
بازیهای بامزه یک فیلم سینیکال با خشونت شوکه کننده و مشمئز کننده است و در تمام مدت سعی دارد تا شما را با خشونت و خونریزی زجر بدهد. هدف فیلم چرخاندن چاقوی فرو کرده در قلب تماشاگر در آرامش تمام است در حالی که هانکه از اینکه طرفدارانش برای دیدن خشونت بیشتر و برهنهتر لحظهشماری میکنند ارضای روحی میشود.
تولد یک ملت – The Birth of a Nation
این دلیلی است که باید این فیلم را به خاطرش ببینید: فیلم در اوایل قرن بیستم (دقیقتر 1915) ساخته شد، و یکی از اولین فیلمهایی است که به فیلمهای امروزه شباهت دارد، یک داستانِ مستقل را روایت میکند و از جامپ کاتها برای روایت خود استفاده میبرد و در ضمن زمانی طولانی را به خود اختصاص میدهد. جذاب است نه؟
تا اینجا که میفهمید این فیلم اساسا با نگاهی نژادپرستانه و در حمایتی مفتخرانه از Ku Klux Klan ساخته شده است. آن وقت تنها برای عاشقان واقعی فیلمها و تاریخنگارها اهمیت دارد و یکی از فیلمهایی است که هرگز نبینید هم آب از آب تکان نمیخورد.
مرثیهای برای یک رویا – Requiem For A Dream
مرثیهای برای یک رویا، حتما در مرتبهی اول تماشا شما را شگفتزده میکند. شاید این فیلم را باید در مقطع راهنمایی برای همهی دانشآموزان به نمایش درآورد تا بفهمند مواد چیز بدی است و نباید به سمتش بروند. چون تاثیر آن واقعا از هر کلاس فوقبرنامهای بیشتر است.
وقتی ببینید که «جنیفر کانلی» فقط برای یک بست بیشتر مواد خودش را به چه روزی میاندازد دیگر هرگز آدم سابق نخواهید شد. و البته دیگر فکر تماشای این فیلم را نخواهید کرد.
لیلیا برای همیشه – Lilya 4-Ever
لیلیای باهوش در جوانی به یک محفل در سوئد دعوت میشود و این شانس را دارد تا زندگی جدیدی به دور از سرزمین مادریاش یعنی روسیه آغاز کند. در اینجا ممکن است شما به اشتباه بیفتید و فکر کنید که این یک فیلم «حالخوب» است و شروع کنید به لذت بردن. اما این چنین نیست!
داستان دربارهی دنیای غیرقانونی بردههای جنسی است پس آماده باشید تا سقوط یک دختر معصوم جوان به درهی «میدانید او دیگر توانش را ندارد» را تماشا کنید. از آن دسته فیلمهایی که تا مدتها بعد از تماشا ذهنتان را به خود مشغول کرده است، اما نیازی به دوباره دیده شدن ندارد.
مرد فیلنما – The Elephant Man
لینچ، سلطان فیلمهایی که هیچ وقت رغبت نمیکنید دوباره ببینید اینجا خود را با مرد فیلنما ثابت میکند. روایت داستان نسبتا واقعی «جان مریک» که توسط بازیگر بریتانیایی «جان هرت» بازی میشود، مردی با صورت از ریخت افتادهی گروتسک و قلبی از طلا. سخت است که بعد از دیدن این فیلم به آیندهی سخت انسانیت امیدی داشته باشید.
فیلمی که واقعا برای دو مرتبه دیده شدن بیش از حد افسردهکننده است، اگرچه بازی فوقالعاده و کارگردانی حتا بهتری هم دارد.
برگشت ناپذیر – Irreversible
تحمل برگشت ناپذیر به چند دلیل سخت است، مهمتر از همه اینکه «گاسپار نوئه» کارگردان آن، از حذف صحنههای بسیار خشن و آزاردهنده اجتناب کرده و معتقد است که تماشاگر فیلمهایش باید این لحظات دردآور و وحشتناک را در سطحی کاملا شخصی تجربه کند.
نوئه همچنین در سکانس آغازین طولانی این فیلم برای القای احساسات ناتوانی، گیجی و درماندگی از حرکات سرگیجه آور دوربین استفاده میکند. این فیلم یک تجربهی چندش آور است، اما در عین حال به شدت استادانه طراحی و اجرا شده است.
بیوتیفول – Biutiful
«خاویر باردم» برای بازی در این فیلم تحسین شده و حتا از جشنوارهی کن نیز جایزهای دریافت کرد و در اسکار هم نامزد دریافت جایزه شد. اما میشود تضمین کرد که هیچ کدام از اعضای کمیتهی داوران هم دیگر توان دیدن این فیلم را ندارند.
باردم نقش یک پخش کنندهی مواد مخدر را بازی میکند که دچار سرطانی کشنده شده است و تلفیق دنیای تاریک و آزاردهندهی آن با موقعیت همواره در حال بدتر شدن باردم، یکی از بهترین فیلمهایی را که دیگر هرگز دوباره تماشا نخواهید کرد ساخته است. فریب اسمش را نخورید.
عشق سگی – Amores Perros
روایت سه داستان متفاوت در دل هم، عشق سگی را به پالپ فیکشن مکزیکی مشهور کرده است. درجهی خشونت این فیلم اما چندین برابر پالپ فیکشن است و تقریبا هیچ صحنهای نیست که در آن غم و ناامیدی را احساس نکنید.
با بازیهای تکرار نشدنی، مخصوصا از «گائل گارسیا بلن» جوان، فیلم به یکی از تجربههای خاطرهانگیز سینمایی شما تبدیل میشود اما از آن خاطرههایی که هیچ وقت دلتان نمیخواهد تکرارش کنید.
انتخاب سوفی – Sophie’s Choice
شاید این فیلم به خودی خود مترادف ناتوانی در صحنه است، اما این دلیل نمیشود که شما بخواهید آن را برای دفعهی دوم تماشا کنید. نقشآفرینی «مریل استریپ»مثل همیشه فوقالعاده است و ظاهرا او صحنهی «انتخاب» را فقط یک بار بازی کرده و دیگر حاضر به تکرار آن نشده است.
داستان مبارزهی او با آنچه در وحشت و انزوای جنگ جهانی دوم رخ میدهد به همان اندازه ناراحتکننده است. شاید تقریبا این فیلم با ناراحتی یکی باشد، اما باید حتما خودتان ببینید تا قدرش را به طور کامل بدانید.
جاده – The Road
«کورمک مککارتی» تقریبا هیچ وقت متخصص ساخت داستانهای خوشفرجام نیست، پس هر نسخهای از رمان «جاده» قرار است با ناراحتی به پایان برسد. اما چه کسی فکرش را میکرد که با چنین فیلم تعجبآور و ناراحتکنندهای مواجه شویم؟
بازی «ویگو مورتنسن» در نقش مردی که تلاش میکند تا فرزندش را در دنیای پساآخرالزمانی رو به نابودی تاریک فیلم زنده نگه دارد به سادگی درخشان است. داستان مردی بیتردید بیچاره، تنها برای تصاویری که ارائه میدهد هم سزاوار تماشا است، و به همان اندازه اگر طرفدار کتابش باشید. اما فقط برای یک بار.
مردودیهای شیطان – The Devil’s Rejects
شاید «راب زامبی» را بلافاصله به فیلمهای ارزشمند سینما ارتباط ندهید، اما هر چه باشد، این فیلم دنبالهای برای «خانهی هزار جسد» (House of 1000 Corpses) است. با این حال، مردودیهای شیطان یکی از بهترین فیلمهای زامبی است و بدون شک آزاردهندهترین آنها.
هر چه فیلم پیش میرود، صحنههای آن خشنتر، آزاردهندهتر و غیرقابل باورتر میشوند و اگرچه فیلم تا پایان قابل تحمل باقی میماند، لازم نیست آن را همیشه داشته باشید و بخواهید دوباره تماشا کنید. همان یک بار هم بیشتر از کافی است.
نکبت – Nil by Mouth
تا امروز، تنها زمانی که «گری اولدمن» پشت دوربین قرار گرفت و فیلمی ساخت، به یکی از ماندگارترین فیلمهای آزاردهندهی تاریخ سینما تبدیل شده است. تصاویری حیرتآور از آزار فیزیکی و روحی.
«ری وینستون» در نقش آزاردهنده، واقعا روی اعصاب است و نمادی واقعی از شرارت بدون هیچ واهمهای است. فیلم واقعا تاریک و دردآور است و زندگی واقعی آدمهای بخشهای نادیدنی لندن را به تصویر میکشد که خشونت، هستهی اصلی داستان آدمهای معتاد و الکلی آنجا است.
اگر هر کدام از این 17 فیلم را برای بار دوم تماشا میکنید مراقب خودتان باشید.