فصل سوم سریال Stranger Things بعد از ماهها انتظار ماه جولای امسال بر روی خروجی شبکهی نتفلیکس قرار گرفت و به انتظار طرفداران دوآتشهی این سریال پایان داد. بعد از اتفاقات فصل دوم و نجات ویل از چنگال هیولای ناشناخته از بُعد دیگر، حال قرار است سریالی با طعم و بوی سریالهای استودیویی و نوستالژیک دههی 90 میلادی را شاهد باشیم. اسباببازی، نوجوان، خرده باقیماندههای جنگ سرد، سبک زندگی دختران و پسران یاغی در برابر دختران و پسران جامعهپذیر، مدل موهای عجیبوغریب، موسیقی با صدای بلند، تابستان، استخر و جذابیتهای جنسی همه از نشانههایی است که دست کارگردان بهعمد درون سریال گنجانده تا بهنوعی تداعیکنندهی ارزشهای دههی 90 که ازقضا دوران افول هالیوود هم بود باشد. اما آیا این سریال لیاقت این حجم از توجه و تشویق را از جانب دنبال کنندگان خود دارد؟ در ادامه با نقد فصل سوم سریال Stranger Things با گیمنیوز همراه باشید.
داستان سریال با این فرض شروع میشود که بچهها نسبت به اتفاقات سال قبل که در فصل دوم شاهد آن بودیم به نسبت بزرگتر شدهاند و حال میتوان شوخیها و اتفاقات جدیتری برای آنها رقم زد. بر همین اساس و مطابق میل و سلیقهی آمریکایی مخاطبان اصلی سریال، قرار است با نبوغ خارج از تصور و بینهایت خلاق آمریکایی مواجه شویم. از همان ابتدا شیطنتها نشانی از زرنگی خاص آمریکایی دارند. داستین میتواند آنتنی برپا کند که در فاصلهای حتی به اندازهی چند ایالت تماس رادیویی برقرار کند. مایک امکان حل مشکلات و مدیریت بحران را در حد یک رییسجمهور دارد. مادرِ ویل و پلیس شجاع ما بهراحتی میتوانند به درون یک پایگاه فوق سری روسی در درون خاک آمریکا نفوذ کنند و تأسیسات میلیونها دلاری آنان را به تلی از خاک بدل کنند. اینها همه را میتوان با این دید نگاه کرد که در برابر نیروی فوق طبیعی الون چیزی محسوب نمیشوند.
با همین فرمان میتوان شخصیتهای منفی داستان را نیز تحلیل کرد. شخصیت بد به معنای آمریکایی آن باید قدرتی برابر با قدرت خود قهرمانان سریال داشته باشد. با نگاهی دقیقتر میتوان گفت که او باید حریف قَدَری برای قهرمانان سریال باشد و تا لحظهی آخر به نبرد ادامه دهد و حتی گاهی برنده باشد. اما در آن ثانیهی سرنوشتساز، قدرت کار جمعی، دستبهدست هم دادن، خانه و خانواده، نیروی بینظیر دوستی، همکاری و همیاری و پاکی و صداقت کودکانه میتواند بر تمامی نیروی پلید و پست داستان کارگر شود و آن را از بن و پایه شکست دهد. آنها میتوانند با بیدار کردن وجدان خفتهای که درون هر مرد و زن آمریکایی نهفته است، آنها را بار دیگر به تیم خود بکشانند و از این جلوتر، حتی دانشمندان روسی نیز عاشق این سبک زندگی، آزادی و جشنهای رنگارنگ و حتی بستنی و پشمک آمریکایی میشوند.
با کمی جلو عقب کردن، زمینه و ساختار اصلی سریال Stranger Thins، قابل تعمیم به تمامی سریالها و فیلمهای بافهای هالیوود است. گرچه سریال شروعی بسیار قدرتمند با نشان دادن ترس جمعی از موجودی بیگانه داشت اما در ادامه به مضحکهی عامی از عقدهها و نوستالژیهای تینیجری دوران پدران فعلی شده بود که برای مخاطب آمریکایی تا قبل از آن جز شبحی چیزی به یاد نمانده بود. این نوستالژی شادی و همکاری و دوستی آمریکایی را با نوستالژی جنگ و کوپن و صف نفت وضعیت سفید در ایران مقایسه کنید. همهی ما خواهان چیزهایی هستیم ک برای ما بازسازی شود. اما بهطور رنگین و خوشایند تا بلکه از ترومای سنگین آن خلاصی یابیم. تا آمریکا از دست ریگانیسم و انگلستان از دست تاچریسم رهایی یابد.
ساختار محتوایی سریال چنان که گفته شد چیز قابل عرضی ندارد. حتی اعتراض به تأسیس مگامال ها که خود نمادی از پیشرفت آمریکا هستند در میانهی سریال ناتمام و عقیم میماند و دیگر به آن پرداخته نمیشود. گویی آواز خواندن داستین در بحبوحهی جنگ با افسران روسی و عملیات جنونآمیز کماندوهای خود خواندهی آمریکایی ، مسئلهای مهمتر برای مخاطب و کارگردان است – که البته در واقعیت هم همینگونه است. نگاه کنید به سیل اخبار زرد سلبریتی های بی مصرف و بازیگران رده چندم هالیوودی که بازدید بیشتری نسبت به بحرانهای جهانی حتی بحرانهای خود آمریکا دارد. ساختار فنی سریال اما سعی کرده است با الهام از فیلمهای آن دوران وسواس بینهایتی در انتخاب مدل مو، واژهها، لباس و صحنه به خرج دهد تا ان را هر چه شبیهتر به رویای ناتمام دههی نود آمریکا نشان دهد.
فصل سوم سریال Stranger Things گرچه با ایدههای یک نسل سوخته در سیاستهای اقتصادی دههی هشتاد و نود ساخته شده است اما رنگ و لعاب تینیجرهای امروزی را حمل میکند. برای همین بهراحتی جای خود را در میان سریالهای استخواندار دیگر آمریکایی باز میکند و بازیگران نوجوان آنکه بهتازگی دوران بلوغ خود را تمام کردهاند نقل محافل خبری هالیوودی و نشریههای سینمایی شدهاند. در نهایت آنچه که از سریالی با قابلیتهای فوقالعاده بالا در فصل اول باقی مانده است کبودی ضربهای پدرانه بر بدن یک نسل است که نسل بعدی با آن به مثابهی یک اثر هنری و ایضاً «کول» سلفی میگیرد.