Game News | گیم نیوز
All Things About Games!

پنجشنبه کلاسیک: سال گذشته در ماریون باد

0

سال گذشته در ماریون باد در ادامه هیروشیما عشق من است.باز هم فیلم غیر متعارف دیگری را از آلن رنه شاهد بودیم.این بار هم آلن رنه دست روی مفاهیمی می گذارد که دغدغه ی همیشگی او بوده اند.یعنی تنهایی انسان ها،خاطرات و گذشته،مرگ و عمر انسانی.

در سال گذشته در ماریون باد همانند هیروشیما عشق من با زن و مردی طرفیم که این بار مرد سعی دارد سال گذشته را به یاد زن بیاورد که آنها با هم رابطه ی مخفیانه ای داشته اند اما زن به یاد نمی آورد.شروع فیلم ما صدای مردی را می شنویم که از عمارت ها و گذشته ها حرف می زند و هم زمان با صدای راوی تصاویری از عمارت و آینه کاری های هتلی به جا مانده از قرون گذشته را میبینیم.راوی دیالوگی دارد که میگوید: “به اتاق هایی بنگر که آرایش قرن های گذشته بر روی آنها کپک زده اند” و همین به نوعی درون مایه ی فیلم را می سازد که درباره ی همین گذشته ی فراموش شده و حال رو به ویرانی است. نکته دیگر مهم فیلم پیوند این دیالوگ ها با صحنه ی تئاتر است که از زبان مرد بازیگر جاری می شود و همین دیالوگ ها تبدیل به دیالوگ های مرد راوی فیلم می شود و او این دیالوگ ها را در جای جای فیلم تکرار می کند.

آلن رنه سبکی را در این فیلم به کار میگیرد که به نوعی پایه گذاری نوع جدیدی از فرم در سینماست که من آن را ضد سینما می نامم.مثالی می زنم.در تئاتر اوژن یونسکو سبکی را در نمایش نامه نویسی پدید آورد که تمام سنت ها و قوائد دست و پاگیر تئاتری را در هم شکست و به قلم منتقدان و به خصوص مارتین اسلین سبک او به “ضد تئاتر” معروف شد.یعنی تئاتری که تمام قوائد دست و پاگیر را می شکند و فرم نویی را ارائه می دهد که نمونه اش قبلن دیده نشده است.حال در سینما آلن رنه فرمی از سینما و روایت سینمایی را بنا می گذارد که تمام قوائد و سنت های قبلی را زمینه روایت و میزانسن می شکند.زمان در این فیلم بین سال گذشته و حال در جریان است.فلش بک هایی که دوشخصیت اصلی را در زمان گذشته  و حال نمایش می دهد.افکار مرد را نمایان می سازد که به نوعی غور در دنیای سیال ذهنی اوست و این دنیای ذهنی با یک بی زمانی ویک روایت غیرخطی به بهترین شکل نمایش داده می شود و همچنین راوی مرد دیالوگی دارد که می گوید:”از سال گذشته تا الان که زمانی نبوده است” که اشاره به همین بی زمانی دارد.

آلن رنه در این فیلم تصویر مرگ را محکم تر از فیلم های دیگرش نشان می دهد.دائما در طول این فیلم آدم هایی را شاهد هستیم که حرف می زنند اما صدایی از آنها بیرون نمی آید یا حتی در صحنه هایی از فیلم وجود دارند اما کاملن در حال سکون هستند.در این بی صدایی ها و سکون آدم ها مرگ است که در حرکت است و جریان دارد.آدم هایی که بین دیوارها و راهروهای هتل در سرگردانی محض هستند بی آنکه خودشان خبر داشته باشند.حتی راوی مرد دیالوگی دارد که به زن حین قدم زدن در باغ هتل می گوید:”ما مثل دو تا تابوتیم که دارن تو یه باغ با هم سوزانده می شوند” راوی عملن دارد از مرگ صحبت می کند.

در همین خصوص..

فیلم شخصیت محوری دیگری دارد.شخصی که انگار همسر زن فیلم است و تا آخر فیلم مرموز می ماند.او در طول فیلم مدام با آدم ها و همین راوی یک بازی با ورق و چوب کبریت  راه می اندازد و مدام در آنها پیروز می شود و ادعا می کند که تا به حال در این بازی نباخته و تا پایان فیلم هم نمی بازد اما او در پایان فیلم بازنده اصلی بازی سه نفره او و راوی و زن است موقعی که زن تصمیم به همراهی با راوی مرد است.این که مدام از کلمه راوی مرد استفاده می کنم یا زن یا مرد مرموز به استفاده نکردن آلن رنه از اسم برای شخصیت هایش می باشد.در این فیلم نیز همانند هیروشیما عشق من ما اسم های شخصیت های اصلی را نمی فهمیم.گویی برای فیلم ساز اسامی شخصیت ها مهم نیست و آنچه که اهمیت دارد افکار شخصیت ها،گذشته ی آنها و… می باشد.

 به این دیالوگ که از زبان راوی خارج می شود دقت کنید:” من توی این هتل صدایی نمی شنوم…صدای هیچ کس…کلمات در یک فضای خالی جریان دارند..انگار کلمات معنی هیچ می دهند…تنها چیزی که جریان دارد سکوت است و سکوت و یک هیچ” هم زمان با این دیالوگ های پوچ ما تصویری از آدم های داخل هتل را میبینیم که در بین دیوارها اسیرند یا در راهروها بی حرکت ایستاده اند و صدایی از آن ها خارج نمی شود.فضای فیلم تصویرساز این پوچی ممتد و بی انتها است که تا پایان بر فیلم ریشه می دواند.

یکی از نقاط قوت آلن رنه برای ترسیم این فضای پوچ و تصویر مرگ استفاده از لوکیشن هتلی قدیمی است.فیلم اکثرن درساختمان این هتل و باغ اطرافش می گذرد و فلش بک های گذشته شخصیت های فیلم و زمان حال در این عمارت بوده است.آلن رنه برای نشان دادن خاطرات گذشته در صحنه هایی از فیلم به جای تکنیک دیزالو از تکنیک تک برداشت با جامپ کات هایی سریع استفاده می کند و زمان گذشته (سال گذشته) را هم زمان با حال پیوند می دهد که باز هم تخدی دیگری از فرم می کند و البته کاملن در خدمت لحن و فضای فیلم می باشد یا موسیقی که فیلم جریان دارد به نوعی پیوند دهنده این دو زمان گذشته و حال است.فیلم برداری سیاه و سفید و اسکوب ویرنی یکی دیگر از نقاط قوت فیلم می باشد که  پارادوکس های سیاهی و سفیدی و تاریکی و روشنایی را به بهترین نحو نمایان می سازد.پارادوکس هایی که در در دل اثر و خصوصا در دیالوگ های راوی جریان دارند.اما شاید بزرگ ترین برگ برنده ی رنه،آلن رب گریه ی فیلم نامه نویس است.رنه این بار هم همانند هیروشیما عشق من سراغ فیلم نامه نویسی رفته است که نویسنده ی رمان و ادبیات بوده است.همان قدر که دوراس در فیلم نامه ی هیروشیما موفق است رب گریه در فیلم نامه ی سال گذشته در ماریون باد.این بار هم دیالوگ های شاعرانه است که در دل فیلم جای گرفته اند.کلماتی که با زبان و لحن ادبیات شاعرانه از زبان راوی خارج می شوند و فضای حاکم بر فیلم را می سازند.

پایان فیلم کامل کننده است.آنجایی که راوی مرد به خودش اعتراض می کند به خاطر فراموشی که خودش دچارش شده است.او می گوید و از سال گذشته با زن حرف می زند اما از جایی به بعد او هم دچار همین فراموشی می شود و این همان جایی است که مرد مرموز با بازی ورقش وارد می شود و بار دیگر اورا دعوت به بازی می کند و باز هم برنده است اما فقط در بازی و بلاخره سکانس درخشان آخر که راوی مرد به زن می گوید: ” تو راه خود را با من گم کردی…تنها برای همیشه…” که تصویرتنهایی را می سازد و یک گم کردن از نوعی دیگر و شاید فراموشی دوباره و یک سال گذشته ی دیگر و تکرار این سال ها و نمای پایانی همانند هیروشیما  رفتن به دل تاریکی.

نوشتن دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه شما پس از بررسی توسط تحریریه منتشر خواهد شد. در صورتی که در بخش نظرات سوالی پرسیده‌اید اگر ما دانش کافی از پاسخ آن داشتیم حتماً پاسخگوی شما خواهیم بود در غیر این صورت تنها به امید دریافت پاسخ مناسب از دیگران آن را منتشر خواهیم کرد.