پنجشنبه کلاسیک؛ «سهگانهی آپو»
وقتی در سال 1966 رابرت استیل در مجلهی مونتاژ در ویژه نامهی ساتیاجیت رای دربارهی اولین باری که “پاترپانچالی” را تجربه کرده بود اینگونه نوشت: “سرانجام با یک فیلم هندی روبرو شده بودم که واقعا فیلم بود، با تصویری که از فیلم داشتم مطابقت داشت”، درحال توضیف فیلمی بود که زمینه ساز سهگانهای متشکل از سه شاهکار جاویدان در تاریخ سینما میشد، او راست میگفت، چون ساتیاجیت رای اولین فردی در سینمای هند بود که از آن میشد به عنوان یک سینماگر یاد کرد، اولین کسی که سینما را واقعا میفهمید.
برعکس ازو، او سینماگری جهانی است، فیلمهایش با اینکه دربارهی فرهنگی ناشناخته هستند ولی مورد استقبال فراوان در جهان قرار گرفتند. با اینکه دربارهی هند و مردمش هستند ولی زبانی جهانی دارند، زبان سینما. این ویژگی او ریشه در علاقهای دارد که به هنر جهان داشت، همین چیزها باعث شد تا او فیلمهایی بسازد که به وجود هر بینندهای در هر نقطهای از جهان رسوخ و تجربهی یک زندگی را به او القا کند.
رای سعی کرد که در سهگانهاش رخوت زندگی مدرن و تاثیراتش بر زندگی سنتی و روستایی را نشان دهد، ولی او به هیچ وجه سوی سنت جبهه نمیگیرد و ضد خرافات و مذاهب دروغین بلند میشود. در دنیای آپو، آپو به این خاطر مجبور میشود با آپورنا ازدواج میکند که خانوادهی او باور دارد اگر در ساعات فرخنده ازدواج نکند، دیگر هیچوقت قادر به ازدواج کردن نیست. در اوایل پاتر پانچالی ما میبینیم که زنی درحال دعا کردن است اما به خاطر اینکه یه بچهی فقیر میوهای از باغ او برمیدارد، به او کلی بد و بیراه میگوید. درواقع رای علت مشکلاتی که در جامعهی هند وجود دارد را وجود افرادی خرافاتی به جای افراد باسواد و دانایی همچون آپو میداند، افرادی که مذهبی دارند بدون اینکه خدایی داشته باشند.
قطار از مهمترین عناصر این سهگانست، رای به وفور از آن استفاده کرده که ذکر تک تک آنها از حوصلهی این متن خارج است. قطار نشانهی تمدن دارد، در خیلی جاها وقتی نشانهی مشکلی چه از لحاظ فقر مالی و چه فکری دیده میشود، ما صدای قطار را میشنویم . گاهاً نشانهایست برای عبور از سنت و رفتن به سوی تمدن، آپو مادرش را در روستا تنها میگذارد و با قطار به سوی شهر میرود. رای در این باره میگوید: “به نظرم قطار در این سه گانه به شکلی نمادین به کار رفته است. در فیلم اول برای نخستین بار آن را میبینید. پسر نوجوان نه تابحال آن را دیده و نه تابحال دربارهاش چیزی شنیده است. در فیلم دوم قطار نماد چیزی است که پسر را از مادرش جدا میکند، آنقدر که مجبور است صبر کند تا قطار را ببیند، شاید پسرش سوار آن باشد و به سوی او برگردد. در فیلم سوم، کثیفترین جلوهی قطار و شهر نشان داده میشود چون قطار از کنار خانهی مرد جوان عبور میکند و سوتهای ممتد، بخار، دود و سنگریزههایش را با خود دارد.”
رای هنرمند فوقالعادهای بود، دیدی درست به سینما داشت، ریزبین بود و چیزهای به ظاهر کوچک کمک فراوانی به فیلمهایش میکردند. سهگانهای ساده و دوست داشتنی خلق کرد که نه چیزی کم دارد و نه چیزی اضافه، همه چیزش به موقع بکار گرفته شده، موسیقیِ روان و هماهنگی با ریتم و موقعیت دارد، بازیگران باوجود نابازیگر بودنشان به خوبی احساسات خود را منتقل میکنند، هیچ ادای ناشیانهای ندارند. سهگانهی رای فضای فلاکت باری دارد اما امید خود را از دست نمیدهد، پالین کیل در کتاب در سینما از دستش دادم دربارهی رای میگوید: “رای مثل رنوار و دسیکا عقیده دارد که زندگی زیباست،حال هر قدر هم که زشت باشد. مشکل بتوان بدون ترس از احساساتی شدن دربارهی هنری بحث کرد که در تایید زندگی داد سخن میدهد. اما مگر هنر دیگری هم، روی پرده یا جای دیگر، سراغ دارید؟ رای میگوید، «در سینما باید همه چیز را براساس غنای قدرت بیانش برای دوربین برگزید.»”. رای فقر و فلاکت زیادی به تصویر میکشد اما خانواده همچنان زیباست و یکدلی وجود دارد. رای سه گانه اش را با نمایی تمام میکند که آپو را درحالی که پسرش بر روی دوشش نشسته و دارد میخندد نشان میدهد، نمایی که خونِ امید، عشق و دوستی در رگش جریان دارد.