Game News | گیم نیوز
All Things About Games!

آن سوی چشم های اهریمنی (قسمت اول)

0

“من همیشه سعی نکردم در دنباله‌های پر سر و صدا مثل دنباله فیلم موفقی چون بتمن بازی کنم. البته این گاه از دست من خارج بوده چون شخصیت‌هایی که بازی می‌کردم درپایان فیلم یا به زندان می‌افتادند یا می‌مردند اما به همه آن‌هایی که از من می‌پرسیدند وقتی در دنیای بازیگری معروف شدیم و به قدرت رسیدیم چه کار کنیم می‌گویم از این نفوذ و شهرت برای گرفتن نقش‌های چالش برانگیزتر استفاده کنید و نه نشستن بر جلد مجلات زرد.”

جک نیکلسون

به باور همگان «جک نیکلسون» یکی از سخت‌کوش‌ترین و شکست ناپذیرترین بازیگران تاریخ سینما است، اگر از او به عنوان بهترین یاد نشود (که انتخاب بهترین بازیگر مرد در هالیوود نادرست است) اما قطعا یکی از بهترین‌ها است. بازیگری زاییده دهه هفتاد هالیوود و هم قطاران افرادی چون رابرت دنیرو، آل پاچینو و داستین هافمن. افرادی که پس از شکست نظام استودیویی هالیوود و به روی کار آمدن کارگردان‌های مستعد هالیوودی حرف‌های زیادی برای گفتند داشتند و رسما روش «متد اکتینگ» را به کار گرفتند. آن چهار نفر برای دهه‌ها در هالیوود حکمرانی کردند و شاهکارهای زیادی از خود به جا گذاشتند اما یک نفر از بین این چهار تا روشی هدف‌مندتر را پیش گرفت، شعار جک نیکلسون به طور خلاصه این بود: با بهترین‌ها باش و بهترین‌ها را به آن‌ها هدیه کن.

شاید در عالم بازیگری سخت بتوان فردی را جست که در پنج دهه بازیگری خود همچنان قابل اعتماد و کم خطا باشد. این که هیچگاه (کمتر) از او به عنوان یک ستاره یا سوپر استار یاد نشود (به معنای پول ساز بودن) و همیشه برگ برنده کارگردان‌ها محسوب شود. جک نیکلسون برای اولین بار در دهه شصت برای فیلم «ایزی رایدر» ساخته دنیس هاپر موفق به نامزدی اسکار شد و درباره اشمیت در دهه 2000 آخرین فیلمی است که توانسته موفقیت دهه شصت‌اش را تکرار کند. در بین این سال‌ها او موفق به دوازده بار نامزدی اسکار شده و در سه دهه (70.80.90) این جایزه را به دست آورد و به عنوان تنها بازیگر مرد هالیوودی که توانسته در پنج دهه به طور متوالی نامزد جایزه اسکار شود شناخته می‌شود. این‌ها نشانگر توانمندی نیکلسونی است که توانسته در هر دهه تقریبا چندین شاهکار از خود به جای بگذارد. تقریبا اکثر بازیگران هالیوودی دوره طلوع و غروب کوتاهی دارند و یا در دوره‌های پایانی به بازی در آثار تجاری روی می‌آورند و یا به صورت افتخاری حاضر می‌شوند. اما نیکلسون شکست ناپذیر در دهه پنجم بازیگری خود فیلم‌هایی نظیر: «دپارتد» ساخته مارتین اسکورسیزی و یا «درباره اشمیت» ساخته الکساندر پین و «قول» ساخته شان پن را در کارنامه خود دارد. نیکلسون پس از دریافت سومین اسکار خود یعنی «بهترین شکل ممکن 1997» در طول هجده سال تنها در (هفت) فیلم نقش آفرینی کرده است که این سندی است برای گزیده کار بودن او، نیکلسون در بین هم قطاران خود تنها فردی است که هیچگاه تسلیم متن‌های ضعیف هالیوود نشد و آرمانش را تا به امروز حفظ کرده است. اما نکته دیگری که نیکلسون را از دیگر هم قطاران خود متمایز می‌کند گذرگاه‌ها و شاه‌راه‌هایی است که او تا به امروز طی کرده است‌، چه کسی را سراغ دارید که چنین شاهکارهای مختلفی در ژانرهای مختلف را تجربه کرده باشد: به طور مثال در«ژانر وحشت» درخشش و گرگ، در «نئو نوار» محله چینی‌ها و پستچی دو بار در می‌زند، «درام خانوادگی» درباره اشمیت، « کمدی» بهترین شکل ممکن، «وسترن» آب‌بندهای میسوری و به سوی جنوب (همچنین در مقام کارگردان)، «جاده ای» ایزی رایدر، «درام دادگاهی» چند مرد خوب، «فانتزی» بتمن، «گانگستری» دپارتد، «جنایی» هافا، «ملودرام» دوران مهروزی. و ترافیک چنین کارگردان‌هایی را در کارنامه خود داشته باشد: استنلی کوبریک، رومن پولانسکی، میکل آنجلو انتونیونی، تیم برتون، مارتین اسکورسیزی، هال اشبی، الیا کازان، دنیس هاپر، وارن بیتی، میلوش فورمن، آرتور پن، مایک نیکولز، باب رافلسون، جان هیوستن و شماری دیگر.

ترافیک ژانر ها

شماری از منتقدین و در باور عموم در نگاهی سطحی معتقداند که نیکلسون تنها از شیوه بازی برون گرا بهره می‌گیرد و اغلب آثار انتخابی او محدود می‌شود به شخصیت های شریر و عصبی مزاج، نا هنجار، آنارشیست به مانند: درخشش، دیوانه از قفس پرید، بتمن. اینکه رمز موفقیت نیکلسون در اجرای نقش اوست و انعطاف بیشتری از فیزیک بدنی دارند‌، اما این نگاه آگاهانه نیست و باوری است که افکار عمومی را به غلط انداخته است، از قضا یکی از برگ‌های برنده نیکلسون پی‌روی از هر دو روش برون گرایی و درون گرایی است، اینکه پشت آن چشم‌های اهریمنی، قهرمانانی وجود دارند که جامعه یا خانواده آن را از درون تخریب و به ستونه آورده و در یک بمب ذهنی رها کرده است، که اغلب این آثار را در دهه هفتاد از خود به جای گذاشته است. همان دهه‌ای که ساختمان اصلی سینمای هالیوود بر پایه چنین مضامینی بود. بهترین آثار و نا متعارف‌ترین آثار نیکلسون در کنار شاهکارهایش از شیوه بازی درون گرا استفاده شده که اغلب آنها از کشمکش درونی و حالات روانی کاراکتر می‌گویند. که در قسمت دوم این مطلب به شماری از آن‌ها به طور جداگانه خواهیم پرداخت.

اما پیش از ورود به فصل دوم نوشته‌های‌م مجاز می‌دانم به اختصار دو شیوه بازی برون گرا و درون گرا را شرح دهم.
بازیگر متد از دو شیوه خلق دنیای درونی و خلق دنیای بیرونی بهره می‌برد. خلق دنیای بیرونی همان چیزی است که به طور فیزیکی از عمل کاراکتر مخاطب برداشت می‌کند مثلا ما می‌دانیم جک توریس (کاراکتر فیلم درخشش) به جنونی غیر قابل مهار رسیده که با یک تبر توانایی دارد خانواده‌اش را از پا در آورد و نیکلسون با استفاده از فیزیک بدنی و میمیک صورت پر انعطافش و حتی تن صدایش حس جنون امیزی را به مخاطب انتقال می‌دهد. در شیوه خلق دنیای درونی شخصیت است که از مسیر دنیای بیرونی عبور می‌کند. کاراکتر موظف است که ما را با دنیای درونی شخصیت آشنا کند که شامل تمام احساسات و عواطف درونی‌اش می‌شود. به طور کل ما را باید با ابعاد ذهنی‌اش آشنا کند‌. رویکرد او به تمام مسائل ذهنی و نه حسی است، به طور مثال در فیلم قول مسیر جنون کاراگاه نه بر حسب یک رویداد احساسی، بلکه از طریق «وجدان فردی» که یک امر ذهنی است و در کشاکش ذهنی شخصیت پدید می‌آید نشان داده می‌شود. در فصل دوم این مطلب می‌خواهیم به پنج فیلم مهم نیکلسون بپردازیم که از شیوه بازی درون گرا بهره برده است.

شیوه بازی برون گرا  ( نمایی از فیلم حرفه خبر نگار 1975 )

نوشتن دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه شما پس از بررسی توسط تحریریه منتشر خواهد شد. در صورتی که در بخش نظرات سوالی پرسیده‌اید اگر ما دانش کافی از پاسخ آن داشتیم حتماً پاسخگوی شما خواهیم بود در غیر این صورت تنها به امید دریافت پاسخ مناسب از دیگران آن را منتشر خواهیم کرد.