جانگو در جهنم یخی؛ کوتاه در مورد فیلم «هشت نفرتانگیز»
توصیف فیلم جدید تارانتینو دقت زیادی در انتخاب کلمات میطلبد. جایی که میشود به راحتی برچسبهای مختلف خوب و بد به جنبههای متفاوت فیلم چسباند و در نهایت یک نتیجهی منطقی دربارهی فیلم گرفت. فیلمی که الزاما همانطور که خود تارانتینو گفته بهترین ساختهی او نیست، و مطمئنا آنطور که از نظرات دیگران بر میآید، ضعیفترینشان. هشت نفرتانگیز فقط فرق دارد.
در عین حالی که در جای جای فیلم کارگردان به ما یادآور میشود که فیلمی که داریم میبینیم یک فیلم تارانتینویی است، اما شاید چند باری در طول تماشای فیلم این فکر از ذهن تماشاگر عبور کند که شاید یک نفر دارد اینجا ادای تارانتینو را در میآورد. فیلم به غایت به سبک و سیاق کارگردان و نویسندهی نابغهاش وفادار است، اما آنچه واضح است ترس کارگردان از ساخت یک فیلم که با تصور ذهنی مخاطب از او مغایرت دارد، باعث شده به ورطهی تکرار و اغراق در نبوغ خودش بیافتد و برای جبران کمبودهای احتمالی دست به خلق صحنههای تارانتینویی که ضد تارانتینو عمل میکنند بزند.
این مسئله البته آنقدرها هم آزاردهنده نیست، چرا که هدف اصلی فیلمساز، سرگرم کردن مخاطب است. سرگرمی که در طی سالهای فعالیت او با فیلمهای او محقق شده و مشخصا کارگردان و نویسندهی محبوب، از هیچ زحمتی برای بالابردن کیفیت و کمیت این سرگرمکنندگی در فیلمهایش فروگذار نکرده است. نبوغ تارانتینو در خلق فضاهای جذاب و موقعیتهای دراماتیک و تحمیق کننده، همراه با هجو فوقالعادهی او که گاهی دست پایین و گاهی فاخر جلوه میکند، شاید از روزهای اوج او در سالهای اخیر –بیشتر از همه «حرامزادههای بیآبرو»- فاصله گرفته باشد، اما هیچ نشانی از افول در آن مشاهده نمیشود. تارانتینو همینطور که این نبوغ و خلاقیت و این استعداد شگفتانگیز خود را در فیلمسازی و به خصوص در نوشتن شناخته و مخاطب را نیز به درک آن واداشته است، به خوبی به کار میگیرد و هرگز متوجه مانعی خودساخته یا خارجی برای خرج نکردن این نبوغ و استعداد نمیشود.
فیلم اخیر آقای خاص، یک فیلم به شدت سرپا است که تارانتینویی هم هست و به خوبی میتواند همه حرفهای خود را از دوربینی که با همهی دوربینهای فیلمهای دیگرش فرق دارد منتقل کند. اولین شوکی که فیلم به مخاطب وارد میکند عنوان بندی آغازین فیلم است که سر و ساده و بی غل و غش از تارانتینو اندکی فاصله دارد. بلافاصله بیننده متوجه موسیقی بینظیری میشود که فیلم را آغاز میکند و در همان ابتدا به انجام میرساند. خیلی زود، هنرنمایی کیوتی در خلق موقعیت و در مقام نویسنده آغاز میشود و مخاطب، اگر آشنا به سینمای او باشد، در همان ده دقیقهی ابتدایی دل به دریای دیالوگهای فوقالعادهای میسپارد که از دهان شخصیتهایی خارج میشوند که به واقع محسور کنندهاند.
این روند جذاب تا اواسط فیلم ادامه پیدا میکند. همه چیز در بهترین سطح خود قرار دارد. «الجکسون» پرفورمنس بسیار خوبی را ارائه میدهد و بار دیگر ثابت میکند که بازیگر خیلی خوبی است، اما ظاهرا فقط کوئنتین است که میتواند از او بهترین بازی ممکن را بگیرد. «جنیفر جیسون لی» تا پایان به اندازهی سکانس معرفیاش در فیلم فوقالعاده باقی میماند و بهترین بازی عمرش را ارائه میدهد. «مایکل مدسن» هم به دقیقا همانطور که انتظار داشتیم، همان نقشی را که انتظار داشتیم، به همان خوبی که همه انتظار داشتهاند ایفا میکند و به یکی از یاداوریهای کارگردان تبدیل میشود. این فیلمی که میبینید ساختهی تارانتینو است.
بعد از همهی اینها نقش کارگردانی فوقالعادهی صحنههای داخلی وارد میدان میشود. جایی که باز هم شاهد به ثمر نشستن استعدادهای کارگردانی هستیم که به گواه همگان، دیگر نیازی به اثبات خودش ندارد. کیوتی در هشت نفرتانگیز تئاتری را به روی پردهی سینما میبرد که به کمک ابزارهای سینمایی چنان تکمیل شده و هیچ نقصی ندارد که انگار سالها توسط همین بازیگران و همین عوامل تمرین شده و سر تا پا اندازه است.
اما هیچ کدام از این مسائل به اندازهی تکان شدیدی که فیلمساز درست در میانهی فیلم به مخاطب وارد میکند اهمیت ندارد. درست در میانه، و همانجایی که گفتگوهای طولانی و جذاب، حرکتهای آرام و ارتفاع کم دوربین، فضایی ساکن و آرام ایجاد کرده است، آقای کارگردان به یکباره تصمیم میگیرد «تماشاگر را همچون پیانو بنوازد» و همین کار را هم میکند. از همینجا است که «خشونت» و «غافلگیری» به سبک تارانتینو وارد فیلم میشود و تا پایان اجازه نمیدهد مخاطب پلکهایش را با آرامش خاطر روی هم بگذارد.
فیلم هشت نفرتانگیز را میتوان متعلق به دو دوران مهم فیلمسازی کوئنتین تارانتینو دانست. نیمهی اول فیلم، نشان از تارانتینوی دوران پالپ فیکشن دارد و نیمهی دوم فیلم بیشتر از هر چیز ما را به یاد تارانتینوی سری بیل را بکش میاندازد. هشت نفرتانگیز شاید به اندازهی هر دو فیلم خوب باشد، اما در نهایت فقط تارانتینو است در بهترین حالت ممکن، نه تارانتینو در خلاقترین و بدون مرزترین حالت.