برخورد نزدیک؛ یادداشتی بر فیلم «ضربه مغزی»
ضربه مغزی (Concussion) به کارگردانی و نویسندگی پیتر لندس و بازی ویل اسمیت و الک بالدوین، سه موضوع محوری دارد: «تعهد به حقیقت و علم»، «سرپوش گذاری سرمایهداران و خودداری جامعه از پذیرش حقیقت» و «رویای امریکایی». فیلم روایتگر داستانی واقعی از مبارزهی دکتر بنت اومالو در برابر سردمداران لیگ فوتبال حرفهای امریکاست. دکتر اومالو نیجریهای الاصل، آسیب شناس (پاتولوژیست) نابغهای که کارش تحقیق درباره علل مرگ اجساد است، با دیوانه شدن و مرگ مایک وبستر، اسطوره لیگ حرفهای فوتبال امریکا، طی تحقیقاتی روی مغز وبستر، به این نتیجه میرسد که برخوردهای شدید از ناحیه سر بین بازیکنان حرفهای فوتبال میتواند در دوره میانسالی آسیبهای جدی و جبران ناپذیری به مغز این افراد وارد ساخته و حتی آنان را تا مرز جنون پیش ببرد. اومالو نتایج تحقیقات خود را منتشر میکند اما با واکنش جدی سازمان لیگ حرفهای فوتبال امریکا (NFL) و حتی عمده مردم امریکا مواجه میشود و … .
دکتر بنت اومالو، یک مهاجر نیجریهای با انبوهی از مدارک و افتخارات علمی و حتی موسیقیایی است و در عین حال فردی مذهبی به شمار میآید. او نمونه بارز یک دانشمند شیفته علم است. زندگی فردی اومالی به شدت تحت تاثیر علم و حرفهاش دنبال میشود و نه تنها عشق و شریکی در زندگی ندارد که حتی دنیایی خالی از تفریحات برای خود ساخته است. وی فردی به اخلاق مدار و جویای حقیقت توصیف میشود که نگاه زیبا و لطیفی نسبت به مردم و جامعه دارد. وی که از بچگی شیفته زندگی در امریکاست، در صدد است هرطور شده خود را یک امریکایی نشان دهد و شاید به همین دلیل است که با وجود اینکه هرگز تلویزیون تماشا نمیکند، اما به گفته خودش چون در این کشور هرکسی یک تلویزیون در خانه دارد، او هم یکی خریده است! در چنین شرایطی، چنین فردی درگیر مسئلهای بغرنج میشود. کشفی که قرار است همه چیز را در امریکا به هم بریزد؛ اما اومالو مردی نیست که حقیقت را رها کند. فوتبال ورزشی بسیار مقدس و پرطرفدار در امریکا به شمار میآید. مردم حتی رفتن به ورزشگاه در روز یکشنبه را به کلیسا رفتن ترجیح میدهند و همین امر باعث شده کوچکترین خبر ناگواری درباره این فعالیت مقدس، خشم عموم را برانگیزد. حال دکتر اومالو وجهی تاریک از این ورزش خشن را نشان و خود و خانواده تازه تاسیسش را آماج حملات مردم و مسئولین قرار میدهد. ورزشی که میلیاردها دلار پول در آن رد و بدل میشود و روز «سوپربول» آن، امریکا تقریبا در یک تعطیلی غیر رسمی فرو میرود، نمیتواند ساکت بنشیند. نمیتواند تحمل کند یک خارجی که حتی نمیداند فوتبال چیست، موجودیت و وجاهتش را زیر سوال ببرد. دکتر اومالو در چنین موقعیتی، در رویاها و تصورات خود از امریکا شک میکند. رویای اینکه ایالات متحده کشوری است که هرکس میتواند به هرکجایی که میخواهد برسد. کم کم متوجه میشود برای امریکایی شدن، خرید یک تلویزیون کافی نیست. اما او ارزشهای خود را عوض نمیکند و تا آخر بر حرف خود میماند چرا که تعهدش به علم، حقیقت و جان انسانها، ارزش طرد شدن توسط این جامعه را دارد.
فیلم چیز عجیب و جدیدی ندارد. نمونههای مختلف آن را میتوان به راحتی یافت. دو فیلم «نفوذی» با بازی راسل کرو و آل پاچینو و «از شما به خاطر سیگار کشیدن متشکریم» با بازی آرون اکهارت، تمی تقریبا مشابه با ضربه مغزی دارد. همه چیز در این اثر معمولی است اما دو نکته درباره ضربه مغزی، آن را از سطح یک اثر معمولی و ساده بالاتر میآورد. نکته اول بازی عالی ویل اسمیت در نقش دکتر بنت اومالو است. مدتها بود ویل اسمیت بازی درخشان و این چنین تاثیرگذاری از خود ارائه نداده بود و انگار قرار است او را دوباره در سطح اول بازیگری ببینیم. نکته دوم نیز این است که ضربه مغزی اصلا خسته کننده و ملالآور نیست. این فیلم چیز اضافهای ندارد و به راحتی مخاطب را زنده و بیدار تا پایان با خود همراه میسازد.
ضربه مغزی فیلمی در تحسین حقیقت و علم است. نشان دادن اینکه افراد بزرگی مثل دکتر بنت اومالو چطور با صبر و مقاومت خود دربرابر جامعه و قدرتمندان، سعی کردهاند گامی هرچند کوچک در راه زندگی بهتر مردم بردارند، به خودی خود جذاب و دوستداشتنی است. این فیلم را ببینید تا متوجه شوید ساکت نبودن چقدر سخت است.