کوتاه ببینیم؛ قسمت سوم: رقص با ریتم آرام!
دنیای انیمیشن از آنچیزی که در معمول فکر میکنیم بسیار گستردهتر و پر پیچ و خمتر است و باید بیشتر از این چیزی که هست آن را جدی بگیریم. انیمیشنها به ساختههای دیزنی و پیکسار و دریمورکز و استودیوهای نامدار دیگر ختم نمیشوند و کارتونها دنیای بسیار عمیقی دارند. دیدن انیمیشنهای کوتاهِ خوشساخت و عمیق حتما وقت خیلی کمتری از شما میگیرد اما مفاهیم بسیار بیشتری را میتواند منتقل کند و لذت مشابه را هم به ارمغان بیاورد. پس بد نیست که حداقل هر دو هفته یک مرتبه به سراغ انیمیشنهای کوتاهِ خوشساخت و تاثیرگذار برویم و یک بار در این چشمه شنا کنیم.
در مجموعه مطالب «کوتاه ببینیم» گیمنیوز قصدمان دقیقا همین است. آشنایی با بهترین آثار انیمیشن کوتاه جهان که شمارشان هم کم نیست و امیدواریم که در درازمدت یک مجموعهی معتبر و قدرتمند از انیشمنهای کوتاه فوقالعاده را به مخاطبین عزیزمان معرفی کرده باشیم. در قسمت سوم به سراغ “Bolero” رفتهایم.
«ایوان ماکسیموف» انیمیشنسازِ روستبار است که در کارنامهی کاری خود، سابقهی تولید بازی رایانهای و فعالیت در اولین مجلهی مرتبط با بازی در روسیه را هم دارد. اما او را بیشتر باید با کاریکاتورها و انیمیشنهای خوشساخت و پر مغزش شناخت. ایوان ماکسیموف که در طی دوران انیمیشنسازی خود موفقیتهای زیادی کسب کرده، در یکی از اولین انیمیشنهای کوتاه خودش به تاویلی از موسیقی، ریتم و برداشتی اجتماعی-سیاسی پرداخته است که همه در یک قاب ثابت به نمایش در میآیند.
«بولرو» در اصل نام رقصی است که در قرن هجدهم در اروپای لاتین ابداع شد و در گردهمآییهای مرسوم استفاده میشد. این رقص ریتم سه چهارمِ آرامی دارد و هم میتوان آن را تنها و هم با حضور یک همراه اجرا کرد. برای این رقص قطعات زیادی ساخته شدهاند و البته ابتدا در همین مراسمها بود که موسیقی در کنار این هنرنمایی رمانتیک شکل گرفت. ساز اصلی گیتار بود که توسط قاشقک (ساز کوبهای مختص اسپانیا) همراهی میشد. «موریس راول» آهنگساز بزرگ فرانسوی اولین کسی بود که تصمیم گرفت قطعهای با نام «بورلو» بسازد و در این قطعه نهایتِ نوآوری را به کار ببرد. تحت تاثیر جنگِ جهانی، قطعهی بورلو مضمون حماسی دارد و مارشِ نظامی، ملودی اصلی آن را همراهی میکند. ایوان ماکسیموف، این قطعه را برای ایدهی انیمیشن شدهی خود انتخاب میکند و هوشمندانه نامِ «بولرو» را نیز بر روی آن میگذارد و با آوردن اسم «موریس راول» در ابتدای انیمیشن خود، تلاش برای انتقال مفهومی که در صدد رساندن آن است را تکمیل میکند.
موریس راول بزرگ، یکی از بهترین آهنگسازان عصر خود محسوب میشود. او به تغییر ساختاری آهنگها معروف است و مدام در مقابلِ برچسبهایی که به او و سبک کاریاش میچسباندند ایستادگی کرد. در عوض به اعمال اعتقادات خود در ساخت موسیقی بسیار مقید بوده است. وی در مورد موسیقی میگوید: “هر آنچه به عنوان چاشنی به ملودی اضافه کنید، مسئلهی ذائقهی شما است، در نهایت تنها چیزی که مهم است خط اصلی ملودی است.” اعتقادی که در بولرو هم کاملا مشهود است. علاوه بر آن به عنوان یک آینهی راهنما برای تعبیر درست از انیمیشن بولرو هم عمل میکند!
در انیمیشن بولرو، قاب ثابتی را میبینیم که جزئیات نه چندان زیادی دارد و در یک نظر میتوان به طور کامل آن را برآورد کرد. یک لولهی متحرک هم که از روزنهای به روزنهی دیگر میخزد مشاهده میشود که چند ثانیه بعد میفهمیم دُم جانوری است که در چرخهای باطل گرفتار است. او آرام و هماهنگ با ریتم قدم بر میدارد و مسیرش را تغییر نمیدهد. تنها یک جا در مسیر توقف میکند و چیزی میخورد. گویا در پایان فیلم هم یک بار همان چیزی را که خورده دفع میکند. تنها خصوصیات حیوانی دارد اما کولهباری را هم حمل میکند. چشمهایش مثل انسانها (مثل سگِ ولگردِ صادق هدایت) کار میکنند، اما انسانیت را به کار نمیاندازد. این جانور تا پایان عمر قرار است در مسیر یکنواخت حاضر حرکت کند. با ریتم ثابت. و نمیداند که به هیچ چیز و هیچکجا قرار نیست برسد، و یا شاید میداند اما نمیخواهد تغییری ایجاد کند.
اما در حاشیهی این مسیرِ یکنواخت هم اتفاقاتی در جریان است. در زیرِ زمین در واقع. در تاریکی. آنجا که یک نوزاد سر بر میآورد و بازیگوشی میکند و امید میدهد به بیننده که نسلی ممکن است از دل تاریکی سر برآورد و این چرخه را به هم بزند. معادلات را بر هم بزند. موسیقی بالا و پایین زیادی ندارد، اما ملودی آن به طرز قابل تاملی با تصویر هماهنگ است. مارشِ نظامیِ آرایش کنندهی موسیقی بولرو یا به عبارت دقیقتر همان چاشنیِ موسیقی، با المان تصویری کوله پشتی و سر سختی دیوارههای مکانی که به قلعهای نظامی میماند هارمونی ایجاد میکند. «بولرو» منتقدِ یکنواختی حرکت تاریخ است. حرکت به سوی ویرانگری انسانیت. شاید حکمِ جلب «جنگ» را هم میگیرد اما نه آنقدر صریح که بشود از آن اطمینان حاصل کرد.
«بولرو» یک اثر دیدنی 5 دقیقهای است که در ساخت آن از ابزار خاصی استفاده نشده و تکنیک کاملا ابتدایی و در نتیجه تصویر خستهکنندهای دارد. اما به شدتِ مفهومی و قابل تامل است. این انیمیشن کوتاه فوقالعاده را از دست ندهید.