Game News | گیم نیوز
All Things About Games!

لایق توجه، سزاوار نکوهش؛ کوتاه در مورد فیلم «قاتل اهلی»

فیلم قاتل اهلی که در مرحله‌ی تولید سر و صدای زیادی راه انداخت و بعد از مدتی که فیلم‌نامه‌ی جدید مسعود کیمیایی روی زمین بود بالاخره صاحب تهیه‌کننده شد و توانست به اکران در جشنواره‌ی فجر سال گذشته برسد، حالا بالاخره به اکران عمومی رسیده و بعد از کش و قوس‌های فراوان، عامه‌ی مردم می‌توانند برای تماشای این فیلم به سینما بروند. اما آیا فیلم جدید کارگردان مولف سینمای ایران که این روزها کم‌فروغ‌تر از همیشه ظاهر می‌شود، ارزش دیدن دارد؟ خیلی‌ها معتقدند که این‌طور نیست. شاید حق با آن‌ها باشد، اما در مورد «قاتل اهلی» نمی‌شود این‌قدر ساده قضاوت کرد.

اگر سیر نزولی واضحی که مسعود کیمیایی در فیلم‌سازی طی کرده را دنبال کنیم، چیزی جز ناامیدی عایدمان نمی‌شود. با این‌حال، در تک و توک فیلم‌های خوبی که در یک دهه‌ی گذشته ساخته، کیمیایی به فرمولی معوج دست پیدا کرده که طبق آن، در هر فیلم حداقل یک یا دو سکانس خوب و در خور توجه از خود به جای گذاشته است. بدون شک، کیمیایی استاد میزانسن است و سینما را آن‌قدر خوب می‌شناسد که اسیر اشتباهات بچه‌گانه و گاف‌های مبتدیانه‌ی بچه‌های فیلم اولی نشود، پس عمده‌ی مشکلی که با فیلم‌های او داریم اولا در ساختار روایی و دوما در زیاده‌روی او در کیمیایی بودن خلاصه می‌شود. این‌طوری که فیلم‌های اخیر آقای کارگردان بیش‌تر از این‌که فیلمِ خوبِ رئال سینمای ایران باشند، بازنمایی فیلمفارسی‌هایی هستند که شخصیت قهرمان آن همان موجود عجیبی است که فقط در دنیای کیمیایی زندگی می‌کند. شاید اولین وجه تمایز فیلم قاتل اهلی همین باشد. در «قاتل اهلی» شخصیتِ بیگانه‌ی جهان ما که فیلم را از رئال بودن خارج می‌کند، قهرمان اصلی قصه نیست. ما دکتر سروش را می‌شناسیم و حضور او در دنیای امروزمان را باور داریم. شاید ناشناخته‌ترین موجود فیلم قاتل اهلی «بهمن» باشد که نباید در این فیلم می‌بود و حالا که هست باید او را ارزیابی کرد.

شاید از نظر همه‌ی مخاطبان فیلم قاتل اهلی، شخصیت «بهمن» در این فیلم اضافی است. هم خودش اضافی است، هم اداهای اضافی دارد و هم سکانس‌های بد و فاجعه‌ی خواندنش به فیلم ضربه‌های مهلکی می‌زنند. بازی بد پولاد کیمیایی هیزم این آتش می‌شود و فیلم را به طور کلی از تک و تا می‌اندازد. اضافی بودن بهمن وقتی بیشتر به چشم می‌آید که در یک سکانس با سروش وارد بگو مگوی به شدت بی‌سر و ته و بی اعرابی می‌شود که مانیفست‌زده بودن این کاراکتر را برملا می‌کند. آن‌چه مسعود کیمیایی همواره در تلاش است برای دفاع از حیثیت هنر و هنرمند ادا کند، به نپخته‌ترین صورت ممکن در دهان بهمن بلغور شده و در صورت دیگر شخصیت‌ها، فضای فیلم و مخاطب تف می‌شود. این همان شخصیتی است که از ناکجا آباد آمده اما ادعای این‌جایی بودن دارد، ادعای مردمی بودن دارد و در نهایت اما آن‌قدر بیگانه است که هرگز پذیرفته نمی‌شود.

مشکلات فیلم قاتل اهلی یکی و دو تا نیست و من در این یادداشت قصد پرداختن به آن‌ها را ندارم. باید گفت که مثل چند اثر اخیر آقای کیمیایی، در قاتل اهلی هم «متن» بزرگ‌ترین خیانت را به اثر می‌کند و کارگردان را رسوا. دلیل اصرار مسعود خان به این‌گونه نوشتن و چسبیدن به این ادبیات از مد افتاده و غیرواقعی مشخص نیست، با این‌حال، بعید است آقای کارگردان متوجه نباشد که فیلم‌هایش، به خصوص آن‌هایی که در فضای کاملا واقع‌گرایانه‌ی ایران امروز اتفاق می‌افتند،‌ بیشترین ضربه را از همین نوع نگارش،‌ نوع دیالوگ‌ها و قیصر بازی‌ها می‌خورد و شاید حفظ این ادبیات به نوعی تلاش برای حفظ سبک و امضای هنری او باشد. یا شاید چیزی بیشتر که من نمی‌دانم. در قاتل اهلی هم این اتفاق می‌افتد و چه قدر بد هم. دیگر نکته‌ی منفی بزرگ فیلم شلختگی بی حد و حصر آن است. سکانس‌های ابتدایی فیلم به طرز شلخته‌ای روایت در دامان مخاطبی می‌ریزد که مدام هراس این را دارد که فیلم‌ساز در پایان موفق به جمع کردن همه‌ی آن‌ها نشود. این شلختگی به طور معناداری در ساختار ایجاد شده و بیش‌تر از هر چیز تقصیر فیلم‌نامه است. فیلم‌نامه‌ای که سعی دارد با ناخنک زدن به بسیاری از موضوعات ملتهب امروز جامعه‌ی ما، از فقر و بیکاری و عناد با هنر گرفته تا نابسامانی در وضع رسانه‌ها، زیرآب زدن‌های سیاسی و تسویه‌حساب‌های پشت پرده، شکاف طبقاتی و همه‌ی مسائلی که در کانال‌های تلگرامی به آن‌ها پرداخته می‌شود، ادای دغدغه داشتن در آورد.

فیلم مسعود کیمیایی اما در عین حال، احتمالا دقیق‌ترین تصویری که یک کارگردان ایرانی می‌تواند از پشت پرده‌های سیاست روز ایران ارائه دهد را می‌سازد. از همین لحاظ،‌ فیلمی که سزاوار نکوهش است، لایق توجه می‌شود. این‌که ما وارد جزئیاتی می‌شویم که هیچ هنرمندی خبر از آن‌ها ندارد، یکی از مواردی است که می‌توانیم با تکیه به آن بگوییم با فیلم‌سازِ کهنه‌کار جسوری طرفیم که فیلمی درخور توجه ساخته. این‌جا آمریکا نیست که اجازه‌ی فیلم‌برداری یک سریال جسور و بی‌پرده در کاخ سفید داده شود و نقش رییس جمهور شرور و فاسد را کوین اسپیسی بازی کند. این‌جا خانه‌ی پوشالی ساختن همین کاری است که مسعود کیمیایی در قاتل اهلی کرده و با این‌که از لحاظ داستانی نتوانسته آن‌طور که باید به مسائل بپردازد، موفق شده یک تصویرِ مشابه ایجاد کند و یک اتمسفر منحصر به فرد بسازد که شاید تماماً حاصل خلاقیت خود او است و می‌دانیم کسی او را به پشت پرده راه نداده است. فیلم‌ساز تمام تلاش خود را کرده که یک فیلمِ واقع‌گرایانه خلق کند و استثنائا در این یک جنبه موفق شده. قاتل اهلی، خانه‌ی پوشالی ایران نیست، اما به آن شباهت‌هایی دارد.

فیلم به علاوه یک بازی خوب از پرویز پورحسینی دارد که به شکل‌گیری این فضا کمک می‌کند. آشناترین و منحصربه‌فردترین شخصیت فیلم کیمیایی همین حاج آقا است که نقش او را پورحسینی به خوبی ایفا می‌کند.

این‌که یک نکته می‌تواند فیلمی را درخور توجه کند، از سینمای امروز ایران بعید است، اما این‌که آن‌چه این اتفاق را به وجود آورده چه بعدی دارد، باید لحاظ شود. از نظر سیاسی، سینمای ایران تقریبا دست خالی و پوچ است. تلاش کیمیایی برای بازنمایی سیاست در فیلمش کار درخور توجهی است و به همین خاطر، دیدن این فیلمِ بد و آشفته حال مسعود خان، با وجود بازی بد پرویز پرستویی توصیه می‌شود. به هر حال، دیدن یک فیلمِ بد در مورد حرف‌هایی که در سینما کم زده می‌شوند و گاه اصلا زده نمی‌شوند، نمی‌تواند آن‌قدرها مهلک و اسفناک باشد. ممکن است با دیدن قاتل اهلی چیزی به دست نیاورید، اما چیز زیادی هم از دست نخواهید داد.

 

نوشتن دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه شما پس از بررسی توسط تحریریه منتشر خواهد شد. در صورتی که در بخش نظرات سوالی پرسیده‌اید اگر ما دانش کافی از پاسخ آن داشتیم حتماً پاسخگوی شما خواهیم بود در غیر این صورت تنها به امید دریافت پاسخ مناسب از دیگران آن را منتشر خواهیم کرد.