فکر میکنم همه ما تِم موسیقی فیلمهایی مثل مجموعه جنگ ستارگان، جیمز باند و یا هری پاتر را به خاطر داریم و حتی میتوانیم آنها را با دهان اجرا کنیم. اما مجموعه فیلمهای مارول چطور؟ اصلا تم موسیقیایی دارند؟ اصلا موسیقی از این فیلمها در خاطرمان هست؟ چرا فرنچایزی به این بزرگی هیچ موسیقی یا تم به یاد ماندنی ندارد؟ چرا موسیقی فیلمهای مارول در ذهن ما نمانده است؟ در ادامه با گیمنیوز همراه باشید.
شاید در وهله اول جواب سوال را بتوان در بزرگتر شدن صنعت هالیوود و تغییر عقیده فیلمسازان و عواملشان یافت. البته اینجا بهتر است میان موسیقیمتن فیلم (به معنای پس زمینهای بودن آن در طول فیلم) و تم موسیقیایی فیلم (موسیقی که همگان آن را نوعی امضاء فیلم به حساب میآورند) تمایزی قائل شویم تا بتوانیم به این موضوع بپردازیم.
امروزه آنچه موسیقیسازان عرصهی فیلم بر سر نحوه ساخت موسیقی متن (و البته نه تم موسیقیایی فیلم) بر آن اتفاق نظر دارند، این عقیده است که هرچه موسیقی فیلم نامحسوستر باشد بهتر است؛ چرا که موسیقی محسوس توجه بیننده را، خصوصا در جاهایی که دیالوگ مهمی برقرار است، منحرف میکند. همین توافق بر سر نامحسوس بودن موسیقی فیلمهاست که باعث میشود حس موسیقیایی در یک صحنه با نوع اتفاقی که در آن صحنه نشان داده میشود کاملا هماهنگ باشد. مثلا اگر در صحنهای قهرمان شکست خورده و در حال مرگ باشد موسیقی حماسی یا غمگین پخش میشود، یا اگر هیجانی در شرف وقوع باشد موسیقی پس زمینه هم رنگ و بوی هیجان به خود میگیرد. در نتیجه چیزی هم توجه ما را به خود جلب نمیکند.
مورد دیگر و مهمتر از آن، تکنیکی است که به تازگی میان موسیقیسازان فیلم رواج یافته و منجر به اشتراک موسیقی پس زمینه میان فیلمها شده است: Temp Music ( مخفف temporary، به معنی موقت). در این تکنیک موسیقیسازان از موسیقی فیلمهای دیگر به صورت موقت بر روی سکانس موردنظر استفاده میکنند تا بتوانند حس، ضرباهنگ و فضای موسیقیایی مورد نظر را پیدا کنند و بعد موسیقی خود را تولید کنند و در مرحلهی تدوین و صداگذاری فیلم بر روی سکانس قرار دهند. اما برخی از کارگردانان از موسیقیسازان خود میخواهند از همان موسیقی که موقتا برروی سکانس گذاشته شده، استفاده کنند و نهایتا تغییرات ریزی را در آن ایجاد کنند؛ این کار البته در برخی موارد، مانند فیلم سیصد، منجر به نقض قانون کپی رایت نیز شده است.
همین باعث میشود تا در چندین فیلم موسیقی تقریبا یکسانی را بشنویم ویا حداقل با خود بگوییم چه قدر تفاوت میان موسیقی متنها کم است؛ چرا که در اصل موسیقیسازان از روی دست هم، و البته در بسیاری از موارد با رضایت همدیگر، کپی میکنند. در نتیجه چیز برجستهای به گوش مخاطب نمیرسد که بخواهد در ذهنش بماند.
اما پس تم فیلم چه میشود؟ خب البته نمیتوان در این مورد موسیقیسازان فیلم را سرزنش کرد. چرا که ساخت تم مشترک برای یک مجموعه فیلم نیازمند کاراکتر و یا کاراکترهای مشترک است. مجموعه فیلمهای جنگ ستارگان بیشتر حول محور اوبی وان کنوبی، هان سولو و اسکای واکر و نهایتا دشمن اصلی آنها یعنی نیروی تاریکی می چرخد. در سری فیلمهای 007 و یا هری پاتر قهرمانی ثابت و برجسته ماموریت پیشبردن داستان را برعهده میگیرد. اما مجموعه فیلمهای مارول تعداد بسیار زیادی از قهرمانان و دشمنان آنها را شامل میشود که هرکدام داستان منحصر به فرد خود را دارند (هرچند که به تازگی تعداد زیادی از آنها در سری فیلمهای اونجرز دور هم جمع شدهاند). شاید همین ویژگی مانع از درنظر گرفتن تم مشترک برای این فرنچایز عظیم هالیوودی شده باشد.
اما بازهم این دلیل محکمهپسندی برای نبود یک تم آشنا برای فیلمهای مارول نیست. زیرا برای تعداد زیادی از شخصیتهای مارول سهگانههایی ساخته شدهاند (از آن جمله: Iron Man, Spider man, Thor, captain America) . حداقلِ انتظار یک مخاطب این است که تم یکی از این سه گانهها را به خاطر آورد. دلیل آن شاید پرهیز از ریسک باشد؛ چرا که ساخت موسیقی که با 1. محتوای فیلم همخوانی داشته 2. با موسیقی متن (پس زمینه سکانسها) هماهنگی داشته باشد و 3. در عین حال برای به خاطر سپردن بسیار جذاب باشد کاری است دشوار، بسیار هزینه بر و پر ریسک. کما اینکه یکی از دلایل گرایش موسیقیسازان به Temp Music همین دور شدن از ریسک است؛ چرا که بهره گرفتن از ایدههای موسیقیایی موفق قبلی منجر به موسیقی بدون خطر میشود.
اما ساختن تمی بهیادماندنی نیازمند برهم زدن کلیشهها، بهرهگرفتن از ایدههای ناب، و رفتن در دل خطر است. چیزی که هالیوود در حال حاضر به خاطر وجود رقابت زیاد آن را برنمیتابد. با همه اینها نمیتوان به مهمترین عنصر، یعنی عنصر تکرار اشاره نکرد. یکی از مهم ترین دلایل فراموش کردن تم فیلمهای مارول همین تکرار نشدن آن است؛ برای مثال تم موسیقی کاپیتان آمریکا را با تم جنگ ستارگان مقایسه کنید. در جنگ ستارگان تم اصلی فیلم علاوه بر ابتدای هر قسمت، در پس زمینه تعدادی از سکانسها نیز شنیده میشود. چیزی که در کاپیتان آمریکا، یا اونجرز یا تور اتفاق نمیافتد.
حتما دلایل بسیار مهمتر از آنچه اشاره شد نیز وجود دارند که بتوانند کنجکاوی ما را برطرف کنند، اما از تمام اینها ممکن است به این نتیجه تلخ برسیم که شاید دوران تمهای به یاد سپردنی فیلمهای تخیلی/قهرمانی تمام شده است.