در میان ژانرهای مختلف فیلم، ژانر علمیتخیلی را میتوان از جملهی متفاوتترین و گستردهترین آنها دانست. برخی از محبوبترین فرنچایزهای سینمایی در هالیوود، مانند جنگ ستارگان، مارول، دنیای ژوراسیک و ترمیناتوز در ژانر علمی تخیلی ریشه دارند و در زمینهی سریالهایی تلویزیونی نیز میبایست به سریالهایی همانند وست ورلد، آلترد کربن و بلک میرور اشاره کرد. این عناوین توانستهاند ثابت کنند که میزان علاقهی مخاطبین به روایتهای داستانی که در آینده رخ میدهند، به همان میزان گذشته است و از آن کاسته نشده. ژانر علمی تخیلی میتواند به راحتی شما را سرگرم کند اما در عین حال این توانایی را نیز در خود دارد که درمورد جامعه و نحوهی استفادهی بشر از تکنولوژی سوالاتی را مطرح کرده و مسیری که انسان در آن قدم نهاده را پیشبینی کند.
با این که عناوین بزرگ ژانر علمیتخیلی از بودجههای عظیم و جلوههای ویژهی خاص و منحصربهفردی برخوردار هستند تا بتوانند داستانهای خود را روایت کنند، برای قرار گرفتن در زمرهی بهترین فیلمهای این ژانر، الزاما نیازی به این مسئله نیست. سرویس استریمینگ نتفلیکس مملو از فیلمهای علمی تخیلی قابلتوجه است که بسیاری از آنها این ژانر را به نقاطی جالب و عجیب و غریب میبرند. در این مطلب ما 15 فیلم علمیتخیلی برتری را انتخاب کردهایم که اهدافی جاهطلبانه داشتهاند و با این که برخی از آنها بودجههای بالایی داشتند، برخی دیگر نیز به نسبت سادهتر و کوچکتر هستند و بهجای استفاده از جلوههای ویژهی پرهزینه و ستارگان مطرح، از ایدههای خلاقانه و بدیع بهره بردهاند. برای بررسی این لیست با گیمنیوز همراه باشید.
این فیلمها که گاه به سراغ مفاهیمی همچون سفر در زمان، هوش مصنوعی، تواناییهای جدید انسانی، واقعیتهای مجازی و موضوعاتی مشابه میروند، میتوانند دلهرهآور، هیجانانگیز، سردرگمکننده و حتی ناراحتکننده و دلخراش نیر باشند. با این وجود تمامی آنها در تلاشند تا با خلق چیزی که تاکنون دیده نشده، خود را متمایز سازند.
15
Tau (2018)
این فیلم یکی از عناوین اوریجینال نتفلیکس است که در ماه ژوئن به این سرویس اضافه شد. در این فیلم مایکا مونرو (بازیگر سریال It Follows) در نقش زنی ظاهر میشود که توسط یک دانشمند کامپیوتر جانی گروگان گرفته میشود. بازیگر نقش این دانشمند، همان اد اسکین از فیلم ددپول است که در این فیلم تلاش میکند تا مغز گروگان خود را در جهت ساخت یک هوش مصنوعی بسیار پیشرفته استفاده کند. نام این فیلم، درواقع نام هوش مصنوعی پیشینی است که خانهی محل نگهداری این گروگان را تحت کنترل دارد و صداپیشگی آن را گری اولدمن عهدهدار شده است. این فیلم دلهرهآور که بودجهی آنچنانی هم ندارد، داستان زنی را روایت میکند که سعی دارد با استفاده از تکنولوژی علیه تکنولوژی، از مخمصه فرار کند.
14
They Call Me Jeeg (2015)
همانند فیلم Psychokinesis (یکی دیگر از عناوین همین لیست که در ادامه به آن خواهیم رسید) این فیلم ایتالیایی هم بر اساس فیلمهای ابرقهرمانی ساخته شده است. نام این فیلم درواقع برگرفته از انیمه و مجموعهی مانگای Steel Jeeg و فیلم وسترن They Call Me Trinity است و از همین میبایست فهمیده باشید که با چه اثر ترکیبی نامعمولی طرف هستید. این فیلم زیبا و غیرقابل پیشبینی است و داستان جنایتکار تنهایی را روایت میکند که پس از تماس با زبالهی رادیواکتیو، نیروهای فراانسانی به دست میآورد. صحنههای مبارزه در این فیلم، از لحاظ میزان خشونتشان جالب هستند. مبارزات به سبک فیلمهای مارول یا دیسی نیستند، بلکه واقعگرایانه به تصویر کشیده شدهاند و همین موضوع باعث میشود که حساسیت ماجرا برای قهرمان فیلم بسیار بالا باشد.
13
Mr. Nobody (2009)
«آقای هیچکس» یک فیلم مفهومی و پیچیده است که گاهی اوقات بیننده را سردرگم میکند، اما با این حال میتواند طی 140 دقیقه زمان پخشش، کاملا جذاب و دنبالکردنی باقی بماند. این فیلم محصول مشترک کشورهای بلژیک، کانادا و فرانسه است و در آن جرد لتو نقش یک پیرمرد 118 ساله را بازی میکند که آخرین بازماندهی زمینی است که در آن بشر به نوعی شبهجاودانگی دست یافته است. در این فیلم به مقاطع زمانی مختلفی گریز زده میشود و بیننده میتواند نمو (با بازی جرد لتو) را در مقاطع مختلف زندگیاش تماشا کند که با مشکلات خود دست و پنجه نرم میکند.
12
9 (2009)
صداپیشگی این انیمیشن را گروهی از افراد شناختهشده بر عهده داشتهاند. از میان این افراد میتوان به کریستوفر پلامر، الایژا وود و جنیفر کانلی اشاره کرد. علاوه بر اینها میبایست بدانید که تیم برتون نیز وظیفهی تهیهکنندگی این انیمیشن را بر عهده داشته است اما نتوانسته که هنگام انتشار آن در سال 2009، توجه خاصی را به سوی خود جلب کند. با این وجود این انیمیشن بهراستی ارزش تماشا کردن را دارد. این انیمیشن به شکلی خلاقانه و جذاب، داستان نُه عروسک انساننما را روایت میکند که به نام استیچپانک شناخته میشوند و میبایست در یک محیط پساآخرالزمانی زنده بمانند و از هیولای چشمقرمزی که به دنبالشان است بگریزند. انیمیشن 9 بر اساس فیلم کوتاه ساختهی کارگردان شین ایکر ساخته شده است و گاهی در هنگام تماشای فیلم ممکن است حس کنید که این انیمیشن کش داده شده تا از فرم فیلم کوتاه خارج شود، اما با این وجود هم این فیلم بسیار جذاب است و طراحیهای شخصیتهای خلاقانهی آن به همراه سکانسهای بهواقع ترسناکش میتواند شما را به خوبی سرگرم کند.
11
Cloud Atlas (2012)
کلود اطلس یک فیلم حقیقا عظیم و پرهزینه است که باعث شده میان منتقدین و تماشاگرانش دودستگی ایجاد شود. برخی از آنها عاشق جاهطلبیهای بزرگ این فیلم هستند و برخی دیگر آن را به نوعی تلف کردن وقت و پول و استعداد میدانند. از لحاظ جاهطلبانه بودن این فیلم توانسته که به خوبی این مسئله را نشان دهد. این فیلم سه کارگردان (واچوفسکیها و تام توایکر) دارد و شش خط داستانی آن در طی 500 سال نشان داده میشود. بازیگران در این فیلم نقشهای متعددی را ایفا میکند و در میان بازیگران آن اسامی اشخاصی همانند تام هنکس، هیل بری، جیم برادبنت و هیو گرانت نیز دیده میشود. کلود اطلس هم یک فیلم اکشن است، هم یک فیلم دلهرهآور با موضوعیت توطئهی دههی هفتادی، هم یک فیلم آدمخواری پساآخرالزمانی، هم یک فیلم کمدی اغراقآمیز و هم یک درام احساسی. کلود اطلس برخی اوقات بامزه است و برخی اوقات ترسناک و برخی اوقات هم خیلی احمقانه به نظر میرسد. هر نظری هم که راجع به کلود اطلس داشته باشید، هیچ فیلم دیگری شبیه به آن وجود ندارد.
10
Embers (2015)
بیماری فراموشی مدت زمانی طولانی است که به یک ابزار سینمایی محبوب برای کارگردانانی تبدیل شده که میخواهند شخصیتهای خود را رمزآلود کنند. فیلم امبرز پا را از این فراتر میگذارد و داستان خود را در آیندهای بنا میکند که ویروسی بخش عمدهی جمعیت زمین را از میان برده است و بازماندهها دچار درجات مختلفی از فراموشی شدهاند. امبرز یک فیلم ژانر دلهره نیست اما درعوض از مفهوم فراموشی استفاده میکند تا به زندگی افراد مختلفی بپردازد. برای مثال در این فیلم با زوجی مواجه میشویم که میبایست به صورت روزانه رابطهی عاشقانهی خود را بسازند؛ با مردی آشنا میشویم که با بازخوانی کتابهای قدیمی خود به واقعیت چنگ میاندازد؛ و زنی را میبینیم که توانسته حافظهی خود را به قیمت دوری کردن کامل از دنیای بیرونی به دست بیاورد. این فیلم میتواند بیننده را به فکر فرو ببرد و کمابیش مانند دیگر عناوین برتر ژانر علمیتخیلی از داستان آیندهنگرانهی خود برای پرداختن به مفاهیمی استفاده میکند که بسیار با زندگی روزانهی خود ما هم گره خوردهاند.
9
The Signal (2014)
کارگردان این فیلم، یعنی ویلیام یوبانک، توانست در سال 2011 برای فیلم درام علمیتخیلی خود به نام Love نظرات منتقدین را به خود جلب کند و این بار نیز پس از گذشت سه سال، موفقیت خود را با داستانی تاریک و ترسناک ادامه داده است. این فیلم از آن دسته آثاری است که بهتر است بدون این که چیز خاصی راجع به آن بدانید به سراغش بروید. شروع فیلم به صورت فیلمی واقعینما از دو هکر است که در حال ردیابی فردی آنلاین هستند، اما هنگامی که توسط یک مامور دولتی بدطینت دستگیر میشوند، فیلم رفتهرفته تغییر میکند و شرایط آزاردهنده میگردد. فضای این فیلم بسیار بحثبرانگیز و پارانویدی است و بازی مرموز لارنس فیشبرن و چرخش ناگهانی داستان در انتهای کار نیز آن را به شدت جذاب کرده است.
8
What Happened To Monday (2017)
در این فیلم ژانر دلهرهی پسا آخرالزمانی، نوومی ریپیس در هفت نقش مختلف ظاهر میشود و هفت خواهری را به تصویر میکشد که در دنیایی با جمعیت بیش از اندازه به دنیا آمدهاند. آنقدر بیش از اندازه که تنها داشتن یک فرزند مجاز است. هرکدام از این خواهرها بر اساس یکی از روزهای هفته نامگذاری شدهاند و بدین ترتیب در هر هفته، هرکدام یک روز فرصت دارند تا به دنیای بیرون بروند. زمانی که «دوشنبه» گم میشود، شش خواهر دیگر او متوجه میشوند که میبایست برای پیدا کردن او هرکاری از دستشان برمیآید انجام دهند. جنبههای بصری این فیلم دوستداشتنیاند و اثری بسیار جذاب و سرگرمکننده با ترکیب دلهرهی علمیتخیلی با سکانسهای اکشن خشن است.
7
Under The Skin (2013)
احتمالا اسکارلت جوهانسون بیشتر به خاطر بازی در نقش بلک ویدو در دنیای سینمایی مارول شناخته شده باشد، اما در سال 2013 وی در نقش بسیار متفاوتی ظاهر شده بود. در این فیلم، جوهانسون نقش یک بیگانهی مرموز را ایفا میکند که در اسکاتلند، مردان را برای طعمهی خود انتخاب میکند. «زیر پوست» فیلم خاصی محسوب میشود که میتوان گفت به نوعی از تمامی سنتهای فیلمهای علمیتخیلی مدرن دوری میکند و بسیاری از بازیگران آن افرادی معمولی هستند که نمیدانستهاند در برابر لنز دوربین قرار دارند. این فیلم اتمسفری تاریک دارد و میتوانید در آن یکی از بهترین بازیهای دوران حرفهای اسکارلت جوهانسون را تماشا کنید. سکانسهایی (مانند صحنهی ساحل) در این فیلم هستند که بهواقع کابوسمانند هستند و مدتها پس از پایان یافتن فیلم در ذهن شما باقی خواهند ماند.
6
Psychokinesis (2017)
فیلم دلهرهآور زامبیهای کارگردان اهل کرهی جنوبی، یئون سانگ هو، به نام Train توانست به یک اثر محبوب جهانی تبدیل شود و میتوان گفت که یکی از موفقترین فیلمهای کرهای است که تاکنون ساخته شده. Psychokinesis فیلم جدید این کارگردان است که پس از اکران موفق در کشور کره، توسط نتفلیکس انتخاب شد تا در ماه آپریل گذشته روی این سرویس قرار بگیرد. داستان این فیلم ابرقهرمانی دربارهی یک نگهبان است که پس از نوشیدن آب یک چشمهی معدنی تاثیرگرفته از یک شهابسنگ، قدرتی پیدا میکند که میتواند به وسیلهی آن اجسام را بدون لمس کردنشان حرکت دهد. همانند بسیاری دیگر از فیلمهای کرهای در این ژانر، سایکوکینسیس هم انتقادهای اجتماعی خود را به همراه میآورد و به خوبی چندین ژانر را با هم دیگر ترکیب میکند، به نحوی که میتوان در آن درام خانوادگی، کمدی شوخیآمیز، دلهره و اکشن ابرقهرمانی را دید. این فیلم عجیب و بامزه است و توانسته که پادزهری تازه و اصیل برای فیلمهای ابرقهرمانی مرسوم هالیوود باشد.
5
Cube (1997) – Cube 2 (2002) – Cube Zero (2004)
فیلم کیوب، اولین فیلمی بود که وینچنزو ناتالی کارگردانی میکرد. او پس از این فیلم فیلمهای علمیتخیلی دیگری مانند Cypher و Splice را نیز کارگردانی کرده است و همچنین کارگردای برخی قسمتهای سریال Westworld شبکهی اچبیاو را نیز بر عهده داشته است. داستان این فیلم دربارهی گروهی است که میبایست از میان اتاقهای مکعب-شکل تلهگذاریشدهای عبور کنند که در ساختمانی مرموز و عجیب قرار دارند. موفقیت فیلم اول کیوب باعث شد تا دو دنباله نیز برای آن ساخته شود. دومین فیلم این مجموعه که با نام Hypercube هم شناخته میشود، از فرمول مشابهی پیروی میکند اما در آن اتاقهای صنعتی کوچ، با تالارهای بزرگ و روشنی جایگزین میشوند که باعث میشوند قربانیان تجربههای دستکاریشدهای از واقعیت داشته باشند. فیلم Cube Zero نیز درواقع پیشدرآمدی است که به همان اصول اتاقهای تلهگذاریشدهی فیلم اول بازمیگردد و در همین حال داستان به وجود آمدن جریانات فیلمها را توضیح میدهد. هر سه فیلم این مجموعه ارزش تماشا کردن را دارند.
4
Radius (2017)
بسیاری از فیلمهای علمیتخیلی هول یک ایدهی ساده ساخته شدهاند و این فیلم موفق کانادایی نیز از این مسئله مستثنی نیست. در این فیلم مردی پس از تصادف کردن به هوش میآید و متوجه میشود که هر کسی که به فاصلهی 50 پایی او بیاید، ناگهان میمیرد. کمی بعد از این جریان او با زنی آشنا میشود که هنگامی نزدیک بودن به او، اثر مرگآور وی خنثی میشود. از اینجا به بعد داستان به نحوی به مسابقهای برای یافتن دلیل این اثر و تلاش برای کاهش مردهها بدل میگردد. فیلم رادیوس نمونهای بارز برای این ادعا است که چگونه یک مفهوم منحصربهفرد علمیتخیلی میتواند به وسیلهی بودجهی کم و بدون نیاز به جلوههای ویژهی عجیب و غریب ساخته شود.
3
Donnie Darko (2001)
دانی دارکو که در اولین اکرانش با شکست مواجه شده بود، توانسته از آن زمان به یکی از بزرگترین فیلمهای کالت دههی گذشته بدل شود. این فیلم آغاز فعالیت حرفهای جیک جیلنهال بود و تا به امروز نیز میتوان به آن به عنوان یک اثر رازآلود نگاه کرد که به مشکلات پیرامون گوشهگیری جوانان و مفاهیم غریب سفر در زمان میپردازد و اخلاقیات و سرنوشت را زیر سوال میبرد. جیلنهال در این فیلم در نقش دانی بازی میکند. او یک نوجوان است که مشکلات خود را دارد و توسط موجود ترسناکی به نام فرانک که یک لباس مبدل خرگوشی پوشیده است مطلع میشود که دنیا رو به پایان است. دانی دارکو فیلمی تاریک، بامزه و بسیارتاثیرگذار است و برای رمزگشایی آن احتمالا نیاز به تماشای چندین و چندبارهی آن خواهید داشت.
2
The Discovery (2017)
«اکتشاف» یکی دیگر از عناوین اوریجینال نتفلیکس در این لیست است. این فیلم ساختهی چارلی مکداول در فستیوال فیلم ساندنس به موفقیت دست پیدا کرد. داستان فیلم در دنیایی رخ میدهد که وجود جهان پس از مرگ به اثبات رسیده است و بشریت توسط کسانی که میخواهند روند مرگ را تسریع ببخشند تهدید میشود. رابرت ردفورد در این فیلم نقش دکتری را ایفا میکند که وجود جهان پس از مرگ را کشف کرده اما پسرش (جیسون سگل) میخواهد به زندگی در این دنیا ادامه دهد. این فیلم موفق میشود تا سوالات بسیار جذابی را راجع به این که از زندگی چه میخواهیم و دنبال چه چیزی هستیم مطرح کند.
1
Moon (2009)
این فیلم ساختهی دانکن جونز، تا به امروز یکی از بهترین فیلمهای نخست یک کارگردان در زمینهی علمیتخیلی بوده است. داستان این فیلم نسبتا ساده است. دانشمندی به نام سم در حال رسیدن به پایان ماموریت سهسالهی حفاری روی ماه خود است و در این حال، همزاد خود را روی ماه میبیند. برای سم این سوال پیش میآید که آیا این همزاد، نمونهای از اوست یا خود سم نمونه است. سم راکول در نقشهای متعدد خود در این فیلم موفق ظاهر میشود و جونز نیز توانسته که اثری پیچیده، دلپذیر و عمیقا احساسی را به بیننده عرضه کند که پس از هربار تماشا، بهتر و بهتر میشود.