چند فیلم، چند یادداشت
سقوط سیاره میمون ها 2014
نمیشود با “سقوط سیاره میمون ها” مثل بقیه ی بلاک باستر های تابستانی برخورد کرد. این فیلم بسیار جدی تر و قابل ستایش تر از یک فیلم صرفا تجاری و عامه پسندیست که تمام هنرش جلوه های ویژه اش باشد. ” سقوط سیاره میمون ها” به هیچ وجه قابل مقایسه با قسمت قبلیاش نیست. این فیلم در کنار اثر فرانکلین جی شافنر از بهترین های سریای هستند که پر است از فیلم های مذخرف, حتی پایان یکی از فیلم های این سری به کارگردانی تیم برتون, یکی از 10 تا بدترین پایان های تاریخ سینماست. فیلم فراتر از یک کار تجاریست, تدوین دیالکتیک هم در فیلم به چشم میخورد (در جایی که یک انسان و یک میمون با هم کتابی را ورق میزنند و فیلم بلافاصله به تمرین تیراندازی انسان ها برای حمله به میمونها قطع میشود). چیزی که جالب است آن است که کارگردان با این که میتوانسته ولی به هیچ وجه زیاد از اکشن استفاده نکرده و فیلمش را برای نشان دادن جلوه ویژه های درجه ی یکش حرام نکرده. فیلم مارا به اعماق زندگی میمونها میبرد, به عمق رابطهی یک پدر و پسر و نشان دادن جاه طلبیها و اشتباهاتی که یک میمون میتواند همچون انسانها مرتکب شود. نمای مورد علاقه ی من از فیلم آن نماییست که در آن کوبا بر روی یک تانک نشسته و دوربین همراه با دماغهی تانک به صورت 360 درجه میچرخد و تمام جهنمی که به وجود آمده را به ما نشان میدهد. این همه موجود میمیرند, به چه دلیل؟
دیالوگ برتر :
سزار : من به اون (کوبا) اعتماد کردم چون یه میمون بود همیشه فکر میکردم میمونها از انسانها بهترن ولی الان میفهمم چقدر شبیه به اونا هستیم.
یک روز سخت 2014
” یک روز سخت” نه تنها تعلیقی ترین و هیجانی ترین فیلمیست که امسال دیدم, بلکه یکی از بهترین نمونه هایی از آن است که تابحال تماشا کردم. فیلم لحظه ای از حرکت وا نمیایستد و حتی یک نما هم در فیلم بیهوده به کار نرفته. فیلمِ بسیار خوبیست, فیلم های مرموز و جناییِ کره ای ها همیشه خوبند. فیلمنامهی بسیار خوبی هم دارد, در کل فیلم های اینچنینی باید فیلمنامههای خوبی داشته باشند, فیلمنامههایی نیازمند نبوغ و ریزه کاری برای ربط دادن یک اتفاق به اتفاق بعدی به بهترین شکل, در فیلمهای اینچنینی باید همه چیز خوب باشد چون فیلمنامه ی خوب در آن ها لازم است ولی کافی نیست, آخرین نمونه از این نوع فیلم ها که دیدم، خارجی ها به این فیلم ها “بزن و بدو” میگویند! دوباره که فکر میکنم, میبینم که “یک روز سخت” یک فیلم عالیست! یک کمدی سیاه که نه تنها با تعلیق و هیجان فراوانش, بلکه با هوش و ساختار زنجیرهایش بینده را تا لحظهی آخر به دنبال خود میکشد, یا بهتره بگم به صندلی اش میخکوب میکند …
خواب زمستانی 2014
تابحال ندیده ام که کسی کاری را که جیلان اکنون انجام میدهد, انجام داده باشد, با دیالوگ ها اینچنین جادو کند. کاراکتر ها حرف میزنند و حرف میزنند و این حرف زدنها نه تنها شخصیت خودشان, بلکه این شاهکاری که درونش قرار دارند را تشکیل میدهد. واقعا قابل ستایش است وقتی برای مثال میبینم که جیلان بخش زیادی از فیلم را صرف مکالمههای روشن فکرانه ی کاراکتر هایش میکند تا در جایی دیگر از فیلم این سوال را برای بیننده به وجود آورد که آنها که به این عمیقی درگیر این چیز ها هستند ولی چرا از عهدهی کوچکترین مشکلات خود برنمیآیند. آیا این سطحی جدید از باورپذیری نیست که جیلان جسورانه آن را عملی کرده؟ در فیلم عنصر تصادف مطرح نیست, دیالوگ ها اتفاقات ما هستند. با این که دیالوگ حرف اول را میزند ولی نمیشود گفت که “خواب زمستانی” فیلمی دیالگ محور است, جیلان با تصاویر خارق العاده اش جادو میکند و با موسیقیای شاهکار شما را بیشتر از سه ساعت به صندلیتان میخکوب میکند. “خواب زمستانی” فیلم عجیبی است, فیلمی مبهم که در بعضی اوقات از حالت رئالیزم هم خارج میشود. تماشای این فیلم تجربه ای ناب, عجیب و متفاوت است. همراه شدن با تصاویری که میخکوب میکنند و دنیای از مفهوم را در پشت خود دارند, موسیقی ای که مو به تن سیخ میکند و دیالوگهایی که جادو میکنند …
صورت خندانت را پنهان کن 2014
” صورت خندانت را پنهان کن” فیلمی در ستایش از زندگی و زندگی کردن است, ولی نه مانند بقیهی فیلم هایی که تابحال در این راستا ساخته شدند. فیلمی درباره ی مرگ است, اما خاص و به قولی ریز پوستی درباره ی آن صحبت میکند. “صورت خندانت را پنهان کن” فیلمِ تصویر است, همان چیزیست که یک فیلم باید باشد. فیلمی درباره ی طبیعت و طبیعت گراییست, به چشم نوازیِ هرتزوگ و به شاعرانگیِ مالیک. باید در این آبراهِ روان و آرام همراه با فیلم و شخصیت هایش شوید. یکبار دیدن این فیلمها فایدهای ندارد.
ممنون از شما آقا سعید ! همیشه از مطالب تون استفاده می کنم ! A Hard Day و Winter Sleep سعی میکنم هر چه زودتر ببینمشون !
مرسی از مطلب بسیار خوبت سعید جان
مرسی از تو سجاد